#برشی_از_کتاب
#آقای_شهردار
آفتاب از افق جدا شده بود. كارگران شهرداری مشغول كار بودند. مهدی، شن های
مخصوص را با فرغون بر كف خيابان پهن مـی كـرد. مـرد جاافتـاده ای كـه آقـا مـراد
صدايش می كردند، روي شن ها قير می ريخت و بعـد پيرمـردی ديگـر، غلتـک را روی
آنها می گرداند.
بوی قير، همه جا را گرفته بود. مهدی حواسش بود كه اصـغر و دو نفـر ديگـر، از
اول كار با بهانه و روش های مختلف از زير كار شانه خالی می كنند و طفـره مـی رونـد.
مهدی به طرف نيسان رفت. اصغر به بهانه آب خـوردن نشسـته بـود و آب را مزمـزه
می كرد. مهدی لبخندزنان گفت: «اخوی، شما چه قـدر آب مـی خوريـد و اسـتراحت
می كنيد؟»
سپس به آقامراد و پيرمرد اشاره كرد و گفت: «اين بنده خداها خسـته شـدند، از
بس جور شما را كشيدند».
اصغر ترش كرد. تندی پا شد و با صدای بنلد گفت: «نفهميدم... اصلاً به تـو چـه
مربوط است؟ تو چه كاره ای به من امر و نهی ميكنی؟»
بعد رو به جوانی ديگـر گفـت: «تـو را بـه خـدا، رو را نگـاه كـن... هنـوز نيامـده،
می خواهد رئيس بازی دربياورد!»
مهدی گفت: «مگر من حرف بدی زدم؟»
اصغر گفت: «من خوشم نمی آيد كسی تو كارهـام فضـولی كنـد. مگـر چـه قـدر
حقوق می گيرم كه واسه اش جان بكنم؟»
اسماعيل به طرفشان آمد و گفت: «اينجا چه خبر است؟ اصغر، باز چه بساطی به
پا كرده ای؟»
اصغر با غيظ نيم نگاهی به مهدی انداخت و به سر كارش رفـت. مهـدی، فرغـون
شن ها را برد. آقا مراد، عرق صورت و پيشاني اش را با دستمال چهارخانه اش گرفـت و
گفت: «سر به سرشان نگذار، جوان. اصغر، آدم تنبلـی اسـت. كـار امـروزش نيسـت.
هميشه همينطور است».
مهدی پرسيد: «شما چه قدر حقوق می گيريد؟»
ـ روزی پنجاه تومان!
مهدی سرخ شد. لبش را گزيد. آقا مراد گفت: «چرا ناراحت شدی؟»
ـ هيچی... چيزی نيست.
#قصه_فرماندهان
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
آمده بود بیمارستان،کپسول اکسیژن می خواست؛
امانت،برای مادر مریضش.سرباز بخش را صدا زدم،کپسول را ببرد؛نگذاشت!
هر چه گفتم:
«امیر،شما اجازه بفرمایید.؛قبول نکرد!،خودش برداشت...»
گفت:
«نه!خودم می برم،برای مادرمه.»
"شهید علی صیاد شیرازی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بند ۴۸
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که در آن به جهت کمک به دشمنانت، یا خوش آمد گناهکاران و مقدّم داشتن آن ها بر اهل طاعتت، با یکی از اولیایت، رو ترش کرده و اخم نمودم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
#استغفار_هفتاد_بندی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
شنيده بودم نــمــاز اول وقت برايش اهميت دارد،
ولی فكر نمی كردم اينقدر مصـــمم باشد! صدای اذان که بلند شد همه را بلند كرد؛
انگار نه انگار عروسی است،
آن هم عروسی خـــودش!
يكی را فرستاد جلو بقيه هم پشت سرش،
نماز جـــماعتی شد به یاد ماندنی!! .
"شهیدمحمدعلی رهنمون"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
ما برای عید دیدنی
پیش آدمهای خوبی میرویم؛
رو به قبله:
#السلام_علیک_یا_اباعبدالله ...
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فرازی ازوصیت نامه
پروردگارا آنجا را كه گامي به راه كج گذاشتم و متزلزل شدم، تو راهنمايم باش و مرگي به من عطا فرما كه در راه حق و حقيقت و در راه تو و خدمت به اين خلق مسلمان و زحمت كشيده باشد. يا رب العالمين اگر در زندگي دنيويم آنطوري كه شايسته ستايش پروردگارم بود عملي انجام ندادم بر من منت گذار و مرگم را در راه خودت قرار ده و هرگاه كه زمان مرگم فرا رسد راهگشايم باش كه مرگ در راه الله و خدمت به بنده عزيز درگاه تو باشد.
"شهیدغلام ذاکری ننگی"
#سالروز_شهادت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فطر؛ جشن تولد فطرتهاست!
و تو؛ آخرین تجلیِ فاطمه
عینیت فطرت و عصارهی عبودیت در عالَمی!
متولدین ماه عبادت را
مأمن و مأوایی نیست جز آغوشت؛
یابن الزهرا
یَا فَاطِرُ بِحَقِّ فَاطِمَةَ... #عجل_لولیک_الفرج
#عیدفطر
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
«مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»میفرمایند:
جهادُ الرّجُلِ بَذلُ مالِهِ و نَفسِهِ حتّی یُقتَلَ فی سبیلِ الله و جِهادُ المَرأَةِ أَن تَصبِرَ علی ما تَری مِن اَذی زَوجِها وَ غَیرَتِه.
جهاد مرد آن است که مال و جان خود را تقدیم نماید تا در راه خدا کشته شود و جهاد زن عبارت است از شکیبائی بر اذیتهای شوهر و بر غیرتش و بر ناموس او است.
(وسائل، ج ١١، ص ١٥)
#حدیث_روز
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
اوايل فروردين سال 1360 بود. نيمه شب از خواب بيدار شدم. سالن بزرگى پشت
اتاقمان قرار داشت، ديدم كه از سالن صداى ناله می آيد، جلوتر كه رفتم ديدم حاجی
است كه ناله میكند.
كمى دقت كردم; ديدم با يك حالت عرفانى عجيبى نماز
شب میخواند و به درگاه خدا ناله و گريه میكند.
اين شايد عجيبترين صحنه هایى
بود كه در طول عمرم میديدم.
اگر كسى يك ساعت سخنرانى حاج همّت را گوش
كند میبيند ايشان دائم از خدا، ايمان، صداقت و دوستى میگويد، هميشه میگفت:
«اگر هر كارى كنيد براى خدا باشد، پيروزى از آن ما خواهد بود.»
او می گفت «همه كارهايمان بايد براى خدا باشد; جنگمان براى خدا باشد، همه چيزمان براى خدا باشد حتى خوابيدنمان هم براى خدا باشد. اگر همه كارها براى خدا باشد چه بكشيم و چه كشته شويم، پيروز هستيم.»
"شهیدحاج ابراهیم همت"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن،
زمان تشیع و تدفینم گریه نکن،
زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن؛
فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را.
"شهید سعید زقاقی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab