مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام»میفرمایند:
لَیسَ عَنِ الـمَوْتِ مَحیدٌ وَ لا مَحیصٌ. مَن لَم یُقتَلْ ماتَ، إنّ اَفضَلَ الموتِ اَلقَتلُ.
از مرگ راه فرار و گریزی نیست، کسی که کشته نشود (بالاخره) خواهد مُرد، (آری) بهترین مرگ و میرها کشته شدن در راه خداست.
(سفینه،ج ٢، ص ٥٥٣)
#حدیث_روز
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
یکیازذکرهایی که مدآم زیر لب
زمزمه میکرد این بود:
[ #اَللّهُمَّولاتَکِلنیإلینَفسیطَرفَةَعَینٍأبداً]
خدایاحتی به اندازه ی چشمبرهم
زدنی مرا به حالخودم وامگذار !
"شھیدمھدیزینالدین"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
شهادت خوب است اما....
تقوا بهتر است
قبول داری کشتن نفس سخت تر از کشته شدنه؟!پس از شهادت بالاتره .
جوونی باش که برای شادی امام زمانش نفسشو میکشه ...
تقوا داشته باشیم
"شهید روح الله قربانی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
خیلی دلم تنـــگ است
لطفی کن همین
لحظه
پای ضریحت جای من را نیز
خالی کن...
#چهارشنبههایامامرضایی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
990314_سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب به مناسبت سیویکمین سالگرد رحلت امام خمینی .mp3
17.41M
🎙صوت کامل سخنرانی تلویزیونی رهبر انقلاب به مناسبت سیویکمین سالگرد رحلت امام خمینی( رحمه الله علیه)
۹۹/۳/۱۴
#امام_تحول
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
امام میدانست؛
که شما می شوی ناخدای باخدای
کشتی انقلاب
والا با دلی آرام و قلبی مطمئن
نمی رفت .....
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
ابراهیم با دوستش به دیدن حاج آقای دولابی رفته بودند. حاج آقا با چهره ای خندان به ابراهیم گفتند: آقا ابراهیم! راه گم کردی، چه عجب این طرف ها! ابراهیم مؤدبانه، سر را به زیر انداخت و گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمی کنیم، خدمت برسیم. آقای دولابی با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم ! ما رو یه کم نصیحت کن! ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید. خواهش می کنم این طوری حرف نزنید، بعد گفت: ما آمده بودیم، شما را زیارت کنیم.
دوست شهید بعداً درباره ی حاج آقای دولابی از ابراهیم سؤال کرد و او جواب داد: این آقا (حاج آقا دولابی) یکی از اولیای خداست. اما خیلی ها نمی دانند.
"شهید ابراهیم هادی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#برشی_از_کتاب
#آقای_شهردار
درد به جانم می افتد. پوست زانو و دستانم گز گز ميكند. مـیدوم بـه سـوی آقـا
مهدی. چند منور بالای سرمان روشن می شود. آقا مهدی از جا بلند می شود. خيـالم
راحت می شود. دوباره سوار موتور می شويم.
به محوطه ای كه لودرها پـارک كـرده انـد، مـی رسـيم. راننـدگان لودرهـا درپنـاه
خاكريزی نشسته اند. می رويم به طرف «اصلان» كه مسئول لودرهاسـت. آقـا مهـدی
می گويد: «مگر نشنيدی چه گفتم؟ زود باشيد... جان بچه ها در خطر اسـت. بايـد راه
بيفتيم».
اصلان می گويد: «اما آقا مهدی...»
ـ اما ندارد. زود پاشيد. من از جلو می روم، شما پشت سرم بياييد.
لودرها پر صدا گرد و خاک می كنند وپشت سر موتور ما گاز می دهند. بـار ديگـر
در چاله ای می افتيم و بر زمين پرت می شويم. اصلان از لودر جلويی پايين ميپـرد و
به سويمان ميدود. چند خمپاره دور و برمان منفجر می شود. نفسم بند آمده اسـت.
زانويم به شدت درد ميكند و نمی تـوانم قـدم از قـدم بـردارم. اصـلان زيـر بغلـم را
می گيرد. آقا مهدی، آرنجش را می مالد و می گويد: «بيـل لـودرت را بـده پـايين، بـا
موتور نمی شود جلو برويم».
زانويم لق می خورد. لنگ لنگان، به هر زحمتی كه هست، می رويم و در بيل لودر
می نشينيم. بيل بالا ميرود. لب می گزم و دردم را بـروز نمـی دهـم. اگـر آقـا مهـدی
بفهمد، از همين جا می فرستدم عقب.
لودر راه می افتد. تركش ها به بدنه فلزی بيل می خورند و صدا می كنند. آقا مهـدی
جلو را نگاه می كند و با دست و اشاره، اصلان را كـه جلـوتر از ديگـر لودرهـا حركـت
می كند، هدايت می كند. هرچند متر در چاله ای می افتيم و هر دو می خوريم به بدنـه
فلزی بيل و روی هم می افتيم. درد، طاقتم را بريده است.
ناگهان در چاله ای می افتيم و لودر به پهلو خـم مـی شـود. بيـل پـايين مـی آيـد.
چفيه ام را دور كاسه زانويم كه خونی شده است، می بندم. اصلان می آيد نزديک بيل.
آقا مهدی ميگويد: «چرا حركت نمی كنی؟»
اصلان هر چند لحظه يك بار ناخودآگاه از صدای انفجارها خم و راست می شود.
ـ آقا مهدی، آتش خيلی شديد شده. آدم نمی تواند رد بشود؛ چه برسد بـه لـودر.
نمی توانيم جلو برويم!
آقا مهدی از بيل پايين می پرد. صدايشان را می شنوم: «الله بنده سی، آنچه بچه ها
زير آتش دشمن بـدون خـاكريز و جـان پنـاه دارنـد مـی جنگنـد، آن وقـت شـماها
می ترسيد جلو برويد؟ پس توكلّتان كجا رفته؟»
ـ به خدا اگر می توانستيم رد شويم، حرفی نبود. به حضرت عباس رد مـی شـويم.
اما می بيني كه نمی شود.
ـ اين حرفها چيست؟ خدا حضرت ابراهيم را از دل آتش نمـرود صـحيح و سـالم
درآورد. اين آتش كه چيزی نيست.
چند خمپاره در نزديكيمان منفجر ميشود. آقا مهدی ميپرد توی بيـل. صـدای
اصلان را می شنوم: «يا علی... حركت می كنيم!»
دوباره لودر حركت ميكند. گلوله ها و تركش ها با صدايی ناهنجار بـه بدنـه و بيـل
لودر می خورند. دست آقا مهدی را می كشم و می گويم: «آقا مهدی، مواظـب باشـيد.
آتش زياد است».
#قصه_فرماندهان
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
جلوی کاروان حرکت
مےکرد میکروفن را در دستش
می گرفت و می گفت:
«هرکی دوست داره برا
!امام زمانش تیکه تیکه
بشه صلوات بفرسته».
تیکه کلامش همین بود
و بلند صلوات میفرستاد...
"شهید حجتالله رحیمی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
بند ۵۸
بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که موجب نزدیکی مرگ و اجل میکردد، و موجب قطع امیدها و آرزوها میگردد و عمرها را کوتاه میکند، چه بر زبان آورده باشم یا هنگامی که آن را به یاد آوردم به خاطر شرمندگی از تو از آن دم فرو بستم، یا آن را در سینه پنهان کرده ام، یا من از آن بی خبرم و تو آن را میدانی، زیرا تو به هر سری و مخفی تر از آن آگاهی؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
#استغفار_هفتاد_بندی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
ما یک سلیمانی از دست دادیم و داغش هنوز هم که هنوز است بر جگر سوخته مان چنگ میزند..
اما زمانی در دفاع مقدس، هر ماه یک سلیمانی پر میکشید از جبهه ها!
همت، باکری، کاوه، بابایی..سلیمانیهایِ آن ۸ سال دهه ۶۰ بودند..
حال تصور کن چقدر سخت و جانکاه بوده زمانی که همت از روی موتور به زمین افتاد، باکری پیکرش جاماند و بابایی را در هواپیمای جنگیاش، بیجان و خونین یافتند..
آری
به قول فرمانده : ما ملت شهادتیم!
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سی_شب_با_شهدا
شب دهم:
درس دغدغه مند بودن از شهید سید مهدی حسینی
#عند_ربهم_یرزقون
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
۱۴ خرداد سالروز شهادت شهدای مدافع حرم ، شهید سید علی اصغر شنایی، شهید مهدی خراسانی و شهید امیر کاظم زاده است.
یاد این شهدای عزیز تیپ ۲۱ رمضان را گرامی می داریم با ذکر صلوات
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
پناه میبرم به خدا
از روزی که گناه
فرهنگ و عادت مردم شود...
"شهید حمیدسیاهکالی مرادی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
فرازی ازوصیت نامه
تفکر کردن بهتر از زیاد سخن گفتن است. زیرا تفکر، انسان را آگاهتر و زیاد سخن گفتن، انسان را دچار آفت زبان میکند که اعم است از دروغ و غیبت و ...
حیا داشتن مرد و زن نمیشناسد؛ چه در رفتار و چه در گفتار ..
ما نباید فکر کنیم چون مرد هستیم میتوانیم از هر گفتاری و یا از هر پوششی استفاده کنیم.
از نظر بنده جوان با حیا کسی است که بالاتر مچ دستش را نامحرم نبیند.
سفارش من به همسر و دخترم حفظ حجاب برتر است.
از همسر بزرگوارم میخواهم که فرزندانم را همچون من مطیع رهبر عزیزمان پرورش دهد؛ زیرا آقا مایه افتخار و مباهات ما مسلمانان و همه ی مظلومان عالم است.»
"شهیدمحمد حسین عطری"
#سالروز_شهادت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
امام خامنهای:
امام بزرگوار سالها پس از درگذشت ظاهری و و فقدان ظاهری او در بین ما زنده است و باید زنده بماند و ما از حضور او و معنویّت او و فکر او و انگشت اشارهی او بهرهمند بشویم و استفاده کنیم.
سالروز رحلت امام خمینی
۱۳۹۹/۰۳/۱۴
بیانات در سی و یکمین سالگرد ارتحال امامخمینی(رحمة اللّٰه)
#امام_خمینی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
«پیامبرگرامی اسلام صلیالله علیه و آله و سلم»میفرمایند:
مُقامُ احدِكمِ یَوماً فی سبیلِ اللهِ اَفضلُ مِن صَلاةٍ فی بَیتِهِ سَبعینَ عاماً.
یک روز جهاد و پایمردی یک نفر از شما در راه خدا، از هفتاد سال نماز خواندن در خانة خود افضل و بالاتر است.
(مستدرک، ج ١١، ص ١٨)
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab