فرازی ازوصیت نامه
بارخدايا كولهبارم از گناه و غيبت و دروغ سنگينى مىكند ، معبودا با چه رويى به درگاه تو آيم ، معشوقا ياريم كن تا در آخرت در پيشگاه ائمه اطهار روسفيد باشم ، كمكم كن . معبودا با چه رويى در پيشگاه شهدا جوابگوى اين همه گناه باشم بنده گنهكار درگاه تو هستم مرا ببخش استغفرالله ربى و التوباليه ، خدايا توبه كردم خدايا مرا ببخش ، من گنهكار نمىدانم چطور چند
امت حزب الله از شما من حقير مىخواهم كه همچنان طرفدار اين انقلاب كه خونبهاى هزاران شهيد است باشيد و در همه جا دعاگوى امام باشيد و از او طرفدارى كنيد از خانواده شهدا ديدن كنيد ، با حضور در صحنه در تمام مراحل ، مسجد - بسيج و غيره مشت محكمى بر دهان ياوهگويان ضدانقلاب بزنيد ، كتابهاى استادان بزرگ از جمله مطهرى و بهشتى را مطالعه نمائيد و راه چگونه زيستن را از آنها بياموزيد .
"شهیدحجت الله گل محمدی"
#سالروزشهادت
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
قال الامام علي - عليه السّلام - : ينبغي للعاقل ان لا يَخْلوا في كلِّ حالةٍ عن طاعة ربّه و مجاهدة نفسه.
«غررالحكم، ح ۱۰۹۲۲»
امام علي - عليه السلام - فرمودند: سزاوار است که خردمند در هيچ حالي از طاعت پروردگارش و پيكار با نفسش باز نايستد
#حدیث_روز
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
به یک میدان مین وسیع در فکه برخوردیم. نزدیک که شدیم، با صحنه ای عجیب روبه رو شدیم. اول فکر کردیم لباس یا پارچه ای است که باد آورده، اما جلوتر که رفتیم، متوجه شدیم شهیدی است که ظاهرا برای عبور از سیم های خاردار، خود را بر روی آنها انداخته تا بقیه به سلامت بگذرند. بند بند استخوان های بدن داخل لباس قرار داشت و در غربتی دوازده ساله روی سیم خاردار درار کشیده بود.
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
وقتی سلامت میکنم
دهانم عطر یاس میگیرد🌸 ،
در هر گوشهی قلبم
هزار شاخهی نرگس میروید ،
آسمان دلم آفتابے میشود
و بهار طلوع میکند ...
واین سپیده دمانِ پرتبرکِ
هرروزِ من است.🌺
اللهـم عجـل لولیک الفـرج
#صبحتون_مهدوی✨
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
يادم هست دشمن خط مقدم را مرتب زير آتش خمپاره گرفته بود. به ايشان گفتم: چرا آتش دشمن را جواب نمي دهيد. گفت فقط صبحها خمپاره به طرف دشمن مي زنيم، شايد از خواب بلند شوند و نماز بخوانند.
"شهید غلامعلی ترابی همت آبادی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
4.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیارت امام زمان (عج) در روز جمعه با نوای استاد فرهمند
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
9.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان پسری که امام زمان را قبول نداشت...
"استاددانشمند"
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج
#رزق_مهدوی
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
او خيلی مودب، فهميده و با تقوا بود. پيشانی و کف پای مادرمان را می بوسيد و می گفت: بهشت زير پای مادران است. پدر و مادرم خيلی ناراحت می شدند و می گفتند: تو ما را شرمنده می کنی، اما او می گفت: من به بوسيدن پای شما افتخار می کنم.
"شهید غلامعلی ترابی همت آبادی"
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab
#برشی_از_کتاب
#برای_خدا_مخلص_بود
حرف های دکتر مثل پتکی توی سرم کوبیده شد.
خیلی ناراحت و دل شکسته شده بودم. علی اکبر خانه ای نزدیک حرم اجاره کرده بود و من ۱۵ روز تمام کنج خانه, توی رخت خواب افتاده بودم .
لب به هیچ قرص و کپسولی هم نمی زدم.
خیلی دلم گرفته بود.
پیش خودم گفتم: "این همه راه اومدی تا اینجا که امام حسین(ع) رو زیارت کنی, حالا اگه قرار باشه بچه را هم از دست بدی مردن یا موندن چه اهمیتی داره."
به علی اکبر گفتم که میخواهم بروم حرم.
اما او مخالفت کرد و گفت: "حال تو مساعد نیست, بیشتر استراحت کن تا به سلامتی کامل برسی."
هرچه او اصرار کرد, فایده نداشت.
دیگر دلم بدجوری هوای حرم را کرده بود و طاقت در خانه ماندن نداشتم. بالاخره علی اکبر مرا به حرم برد.
تا نیمههای شب آنجا بودیم, آقا را با دلی شکسته صدا زدم و از اون شفاعت خواستم.
حسابی با امام حسین (علیه السلام) درد دل کردم و به او گفتم: "آقا من شفامو از شما می خوام, به دکتر هم کاری ندارم. من به شوق دیدار و زیارت شما رنجه این راه رو به جون خریدم, حالا از شما توقع یه گوشه چشمی دارم."
بعد هم به رواق کوچک ابراهیم رفتیم و لحظاتی را هم در آن جا سپری کردیم.
حسابی سبک شدم و به منزل برگشتیم. خسته شده بودم و خوابم گرفته بود. خوابیدم.
در خواب خانمی را دیدم که لباس عربی به تن داشت و مثل همه مردم زیارت میکرد.
آن خانوم بلند بالا که بچه ای روی دستش بود, به طرف من آمد و بچه را به من سپرد و گفت: "این بچه رو بزار لای چادرت و به هیچ کس هم نده, برش دار و برو."
من آن بچه را توی چادرم پنهان کردم و آمدم.
همان موقع از خواب پریدم.
#قصه_فرماندهان
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab