🌷شـهادت سنـگ را بوسیدنے کرد . . .
🌿شـهادت خاکها را دیدنے کرد . . .
🌷در آنجایی کـه عقل و علـم ماندنـد. . .
🌿شهـادتعشـ⚘ـق را فهمیدنے کرد . .
@ZendegiShohadayii
•••
گفتن
شهیدنشےمیمیری...!
گفتیم
اللهمالرزقناشهادتفےسبیلك
گفتنشهید...
اولبایدشهیدانہزندگےکنہ!!
حقیقتادیگہروموننشدچیزیبگیم...!(:
#اللهمارزقناتوفیقشهادھ...
@ZendegiShohadayii
~🕊
#شهیدانه
بهش میگن: امیدجان میشھ کمتࢪ بࢪی هیئت؟
اشاࢪه میکنھ بھ پسࢪش و میگھ:
اگھ علے ࢪو یھ نفࢪ ازتون بگیࢪھ چھ حالے میشین؟!
میگن: خب معلومھ طاقت نمیاࢪیم!!
میگھ: امامحسین(؏) و هیئت ࢪو از من نگیࢪید
چون طاقت نمیاࢪم💔!
#شهید_امید_اکبری♥️🕊
@ZendegiShohadayii
~🕊
🌿فرازے از وصیت نامه💌
ما انتظار او را نمےڪشیم؛
او انتظار ما را مےڪشد..!
و وقتے خودمان را اصلاح ڪنیم
بعدِ ساعاتے، ظھور مےڪند..
#شهید_احمد_مشلب♥️🕊
@ZendegiShohadayii
🌹#خاطرات محمدحسین🌹
#سلمانی 👇
مدتی بود که محمدحسین تصمیم گرفته بود اصلاح کردن را یاد بگیرد👌
یک بار آمد و به بچه ها گفت هرکس میخواهد سرش را اصلاح کند بیاید😍
من تازه کارم ..می خواهم یاد بگیرم ..
آن روز تعدادی از بچهها از جمله خودمان آمدیم و سرمان را اصلاح کرد
خب کارش هم بد نبود از آن به بعد دیگر محمدحسین همیشه قیچی و شانه همراهش بود😅
از اینکه می توانست کاری برای بچه ها بکند خیلی لذت می برد 👌
هر وقت فرصتی پیش میآمد و کسی به او مراجعه میکرد با ذوق و شوق سرش را اصلاح میکرد ...
تا زمانی که من مجروح شده بودم و به خاطر جانبازی در آسایشگاه بستری بودم ..به ملاقات می آمد و موهای سرم را کوتاه میکرد 🌷
یادمه یک بار موهای زیادی دوروبر ریخته بود بعد از اینکه سرم را اصلاح کرد خواستم موها را جمع کنم نگذاشت و ناراحت شد ...
گفتم :حداقل بگذار موهای سر خودم راجمع کنم
جارورا گرفت(گفت من خودم باید این کار را انجام بدهم🌹
و آخر هم نگذاشت...
دلش می خواست زحمتی که می کشید خالصانه باشد و تمام و کمال خودش انجام دهد😔
🌷هزار نکته باریکتر ز مو اینجاست🌷
🌷 نه هر که سر بتراشد قلندری داند🌷
.
#سردار_دلها
#شهید_محمد_حسین_یوسف_الهی
@ZendegiShohadayii
#ڪلام_شهدا🕊🌷
◽️شـرط ورود در جمع شهداء اخلاص اسـت ... و اگــر این شرط را دارۍ چه تفاوت میکند نامت چیست و شغلت ؟!
#شهید_آوینی
@ZendegiShohadayii
•|♥️|•
🍃همیـشه تا ساعتـے پـس از پایان کـار
در محـل کارش میماند و کار میکرد
تا همـہ حـقـوقـے کـه دریـافت میکند
"حـــلال باشد"
#شهید_حمید_سیاهکالیمرادی
@ZendegiShohadayii
تصدقتشوم
سنشهادتبھکودکانرسیدھ
قصدآمدننداریامیدغریبانتنها..؟!
#أینصاحبنا🌱
#قدس
@ZendegiShohadayii
☆∞🦋∞☆
『شھـادتـــــ یڪ هنر
وشهـید🕊
یڪ هنرمندِ واقعے است ...
#شهیدبابڪنورے🌿
@ZendegiShohadayii
~🕊
#تلنگر💥
.
.☘#شهیـد بیدارت میڪند
🥀#شهیـد دستت را میگیرد✋🏻
☘شهیـد #شهیـدت مےڪند اگر که
🥀 بخواهی
☘فرقـی نمی ڪند...
🥀" فڪه " و " #اروند"
☘یا " دمشق " و "#حلب"
🥀 یا " صعده "و " #صنعا "
🌻...و این را بــدان:هرکسی
🌾 با یڪ #شهیدی خو گرفت
🌻روز #محــشــــــر آبــــرو از او گرفت
@ZendegiShohadayii
.
.
درجنگ هر کسے ڪھ؛
سربند یا زهرا بست!
شهید نشد اما هـرڪس
دل بہ مادر بست شهید شد..🥺
سر جایے میره ڪہ
دل خیلے وقتہ رفتہ... :)💔
•❋ #یاد_یاران_سفرڪرده_بخیر
@ZendegiShohadayii
🔞🔞دیدن فیلم مستهجن🔞🔞
#خاطرات_شهدا😔💔
🌙 توے اسارت، عراقے ها برا تضعیف روحیه ے ما فیلمهاے زننده پخش مے ڪردند🔞
ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﮐﺮﺩ😡
ﻋﺮﺍﻗﯽ ﻫﺎ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﻭ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺍﺯﺵ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺷﺖ ...😰😰
ﺑﺮﺍ ﺍﺳﺘﺮﺍﺣﺖ ﻣﺎ ﺭﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻥ ﺑﻪ ﺣﯿﺎﻁ ﺍﺭﺩﻭﮔﺎﻩ،
ﻭﺍﺭﺩ ﺣﯿﺎﻁ ﮐﻪ ﺷﺪﯾﻢ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺭﻭ ﺩﯾﺪﯾﻢ
ﯾﻪ ﭼﺎﻟﻪ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺶ داخل چاله فقط سرش پیدابود،😔
ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮐﺒﺮ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺑﺴﯿﺠﯽ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ😔
ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺮﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩﯾﻢ😰😭
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻩ،
ﺧﯿﻠﯽ دنبال بودیم ﻋﻠﺖ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺩﯾﺸﺒﺶ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻧﯿﻢ.😔
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻧﮕﻬﺒﺎﻧﺎن ﻋﻠﺘﺶ ﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﻣﻮ ﺑﻪ ﺗﻨﻤﻮﻥ ﺭﺍﺳﺖ ﺷﺪ
ﻣﯽ ﮔﻔﺖ: ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﺍﯾﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﻮﺷﻬﺎﯼ ﺻﺤﺮﺍﯾﯽ ﮔﻮﺷﺖ ﺧﻮﺍﺭ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ 🐀
ﻣﻮﺷﻬﺎ ﺣﺲ ﺑﻮﯾﺎﺋﯽ ﻗﻮﯼ ﺩﺍﺭﻥ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺩﻭﺳﺘﺘﻮﻥ ﺷﺪﻥ ﺑﻬﺶ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﻭ ﮔﻮشت ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺧﻮﺭﺩﻥ.😭
ﻋﻠﺖ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻩ😭😭
ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺑﺪﻧﺶ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﯾﻢ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﮑﻪ ﺗﮑﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
اینطورے شهید دادیم و حالا بعضیا راحت پاے ڪانالهاے ماهواره نشستند 😔
ونمے دانند یه روز همان شهید رو مے آورند تا در مقابل او توضیح دهند ڪه به چه قیمتے چشم خود را به گناه آلوده ڪردند
#شهدا_شرمنده_ایمـ😭💔
❤️اللهم عجل لولیک الفرج❤️
@ZendegiShohadayii