eitaa logo
【✧شَـہیـدْعیسۍٰعَلۍبُـرْجۍ✧】
176 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.1هزار ویدیو
31 فایل
◈↜القناة ↜الشهيد المدافع عن مرقد السيدة زينب عليه السلام┇ ↜شهيد عيسى علي برجي┇ یابِنتَ مُرتَضي••شَبابُنا لَکِ الفِدا┇🕊 ⊙موالید برج البرجانة↜1997/2/21 ⊙إستشهد في↜2020/2/28
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 آدم با یہ شب دو شب بہ جایی نمیرسہ.. باید ایمانت دائم باشہ و عملت مداوم! اینکہ یہ شب بری هیئت و کلی گریہ کنی؛ بعدش انتظار داشتہ باشی نفس مسیحایی پیدا کنی اینجوریی نیست.. دو روز بعد می‌بینی تو منجلاب دنیا گرفتار شدی! 🌸✨ |• •| ░♡•ڪانال‌شَہیدعیسےٰعَلےبُرجي♡░ ┊🕊• @Shaheed_issaali_bourji •┊
شهید ابراهیم همت هر وقت‌ می خواست‌ برای بچه‌ها یادگاری بنویسه مینوشت: "من کان لله، کان الله له" هرکی با خدا باشہ خدا با اوست...😍 |• •| ░♡•ڪانال‌شَہیدعیسےٰعَلےبُرجي♡░ ┊🕊• @Shaheed_issaali_bourji •┊
【✧شَـہیـدْعیسۍٰعَلۍبُـرْجۍ✧】
#سلام‌‌بر‌ابراهیم۱📚 فقط‌برای‌خدا یکی‌از‌دوستان‌شهید رفته‌ بودم دیدن دوستم . او در عملیاتی در منطقه غ
۱📚 فقط‌برای‌خدا او هم در این عملیات حضور داشت و به مرخصی آمد . با ابراهیم به خانه دوستم رفتیم . به او گفتم : کسی را که باید از او تشکر کنی ، آقا ابراهیم است نه من! چون من اصلاً آدمی نبودم که بتوانم کسی را هشت کیلومتر آن هم در کوه با خودم عقب بیاورم . برای همین فهمیدم باید کار چه کسی باشد! یک آدم کم حرف ، که هم هیکل من باشد و قدرت بدنی بالائی داشته باشد . من را هم بشناسد . فهمیدم کار خودش است! اما ابراهیم چیزی نمی گفت. گفتم : آقا ابرام به جدم اگه حرف نزنی از دستت ناراحت میشم . اما ابراهیم از کار من خیلی عصبانی شده بود . گفت: سید چی بگم؟! بعد مکثی کرد و با آرامش ادامه داد : من دست خالی می آمدم عقب. ایشان در گوشه ای افتاده بود . پشت سر من هم کسی نبود . من تقریباً آخرین نفر بودم . در آن تاریکی خونریزی پایش را با بند پوتین بستم و حرکت کردیم . در راه به من می گفت سید ، من هم فهمیدم که باید از رفقای شما باشد . برای همین چیزی نگفتم . تا رسیدیم به بچه های امداد گر . |• •| ░♡•ڪانال‌شَہیدعیسےٰعَلےبُرجي♡░ ┊🕊• @Shaheed_issaali_bourji •┊
【✧شَـہیـدْعیسۍٰعَلۍبُـرْجۍ✧】
#سلام‌‌بر‌ابراهیم۱📚 فقط‌برای‌خدا او هم در این عملیات حضور داشت و به مرخصی آمد . با ابراهیم به خانه
۱📚 فقط‌برای‌خدا بعد از آن ابراهیم از دست من خیلی عصبانی شد . چند روزی با من حرف نمی‌زد! علتش را می دانستم. او همیشه می‌گفت کاری که برای خداست، گفتن ندارد . ___ به همراه گروه شناسائی وارد مواضع دشمن شدیم . مشغول شناسائی بودیم که ناگهان متوجه حضور یک گله گوسفند شدیم . چوپان جلو آمد و سلام کرد . بعد پرسید : شما سرباز‌های‌ خمینی هستید!؟ ابراهیم جلو آمد و گفت : ما بنده‌های‌ خدا هستیم . |• •| ░♡•ڪانال‌شَہیدعیسےٰعَلےبُرجي♡░ ┊🕊• @Shaheed_issaali_bourji •┊
• . من‌به‌خویشتن‌واگذارشده‌ام ڪه‌اینقدر ازخودبی‌خود شده‌ام... مرا به من باز مـدھ! 🌿💜•. |• •| ░♡•ڪانال‌شَہیدعیسےٰعَلےبُرجي♡░ ┊🕊• @Shaheed_issaali_bourji •┊
【✧شَـہیـدْعیسۍٰعَلۍبُـرْجۍ✧】
|• #هر‌روز‌به‌یاد‌یک‌شہید ❣•| |• #‌شہداۍایرانۍ 🇮🇷•| 💫شهید رضا دامرودی💫 🌺تاریخ تولد : 1367/05/20 محل
|• ❣•| |• 🇮🇷•| 💫شهید محرمعلی مرادخانی (مراد)💫 🌺تاریخ تولد : 1345/02/14 محل تولد : تهران🌺 🥀تاریخ شهادت : 1395/09/16 محل شهادت : حلب - سوریه🥀 وضعیت تاهل💍 : متاهل با 3 فرزند ✨محل مزار شهید : مازندران - گلزار شهدای شهرستان تنکابن✨ |• •|🕊 |• •| ░♡•ڪانال‌شَہیدعیسےٰعَلےبُرجي♡░ ┊🕊• @Shaheed_issaali_bourji •┊