ارادت #شهید_صیاد_شیرازی به #ولایت:
فرزند #شهید_صیاد در این باره میگوید: من غالباً درد دلها و سئوالاتم را با ایشان مطرح میکردم و از ایشان راهنمایی میخواستم عمده همه پاسخهای ایشان هم این بود که باید مواظب باشیم "خط #ولایت را گم نکنیم". میگفت معیار ما در تمامی گزینشها و انتخابها اشاره و اراده #ولایت است و تبعیت از #ولایت_فقیه باید در همه جا و در همه حال در وجود ما جاری و ساری باشد. محور دیگر از تأکیدات ایشان ایستادگی بر سر هدف و دفاع از کلمه حق در هر شرایطی بود و میگفت این دو هدف در سایه قرار گرفتن در خط اصیل #ولایت حاصل میشود. میگفت: حرف #رهبر را باید گوش کرد و به آن عمل نمود. حالا دیگران و دشمنان هرچه میخواهند بگویند و هر دشمنی که دارند بروز دهند، برای دستوراتی غیر از امر #رهبر جایگاهی قایل نبود.
در قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست.
ما که در نماز قنوت میگیریم از خدا می خواهیم که خیر دنیا و آخرت را به ما اعطا کند و یا هر حاجت دیگری که برای خودمان باشد. اما #صیاد در قنوتش هیچ چیزی برای خودش نمی خواست. بارها میشنیدم که میگفت (اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای) بلند هم می گفت از ته دل!
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید
@ShahidMohammadHasanGhasemi
جمعی از #فرماندهان خدمت #مقام_معظم_رهبری رفته بودیم. تا سخنرانی #آقا آغاز شد، دیدم #شهید_صیاد_شیرازی شروع کرد به نوشتن!
ریز به ریز نکات سخنرانی #آقا رو می نوشت. بهش گفتم: #آقای_صیاد! این سخنرانی چندین بار از اخبار و تلویزیون پخش میشود، بگذار در خانه بنویس، چرا اینجا مینویسی؟
#شهید_صیاد گفت: مینویسم به خاطر اینکه به محض خروج از این مجلس #امر_ولی و مولایم را اجرا کنم. "نمیخواهم یک لحظه هم امر مولایم روی زمین بماند!"
میترسم وقتی از خدمت #آقا مرخص شدم، در راه برگشت اتفاقی برایم بیفتد، آنوقت در حالی از دنیا رفتهام که امر #نائب_امام_زمان رو اجرا نکرده و در فکر اجرایش نبودهام!
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید
@ShahidMohammadHasanGhasemi
یک روز رفتم خدمت #آقای_بهاءالدینی، #فرمانده_دانشگاه_افسری بودم، توسط #شهید_صیاد با حاج آقا ارتباط برقرار کرده بودم و به #صیاد گفتم که دارم می روم، وقت گرفتهام از آقازاده بهاءالدینی. دارم می روم دیدن ایشان، گفت سلام من را به ایشان برسان و به حضرت آقا بگو دلم برایش تنگ شده. گفتم چند وقت است ایشان را ملاقات نکردید؟ گفت: حدود 10 روز. من رفتم قم، رسیدم خدمت #آقای_بهاءالدینی خودم تنها بودم و رفتم داخل منزل دستشان را بوسیدم و سلام کردم و نشستم. ایشان به من نگاهی کردند، گویا منتظر بودند که پیغام را برسانم. گفتم که حاج آقا! #جناب_صیاد به شما سلام رساندند، گفتند دلم برای شما تنگ شده.
پاسخ #آقای_بهاءالدینی که آقازاده شان هم آنجا بود، این بود؛ گفت: شما #آقای_صیاد را می شناسید؟ گفتم حاج آقا فرمانده من است. من چطور نمی شناسمش. گفت شما آقای صیاد را می شناسید؟ با سؤال دوم فهمیدم که حاج آقا به من می خواهد بگوید شما نمی شناسیدش! گفتم: نه آن قدری که شما می شناسید!
گفت آقای صیاد را می شناسید؟ گفتم: نه حاج آقا. سه بار از من سؤال کردند و بار سوم گفتم: نه حاج آقا!
ایشان به من این را گفت: "#صیاد یک پارچه نور است!"
سه بار تکرار کرد، سه بار خود سوال کرد و سه بار هم خودشان پاسخ سوال خود را دادند و گفتند: سلام من را به ایشان برسان. گفتم: چشم و یک نصیحتی هم به بنده کردند و آمدیم بیرون.
برگشتیم و وقتی رسیدیم به تهران به #صیاد گفتم که همچین سؤالی #آقای_بهاءالدینی کرد و چنین جوابی هم دادند و #صیاد لبخندی زد و بعد اشک در چشمان #صیاد حلقه زد گفت #خدا من را شرمنده نکند! حاج آقا به من خیلی لطف دارد، #خدا من را شرم سار نکند!
به کانال شهید مدافع حرم محمدحسن قاسمی بپیوندید
@ShahidMohammadHasanGhasemi