eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
058 - Boye Gole Yas.mp3
2.45M
🎤🎤استاد هاشمی نژاد 🔻یاران حضرت ولی عصر(عج) 🔻ترک گناه در جوانی و دستگیری اهل‌بیت(علیهم‌السلام) 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠لباس گرم ❄️زمستان بود. جایی که بودند هوا به شدت #سرد بود و برف زیادی می بارید🌨. خیلی سرمایی بود. ک
#عاشقانه_شهدا💞 محمـد آقا با برادرم دوست بود و با هم #هیئت می‌رفتند☺️ خانواده ایشون چند باری منو دیده بودن خیلےتمایل داشتند #وصلتے صورت بگیره😌 اما چون فاصله سنے‌من و محمد آقا زیاد بود قبول نمے‌کردم😕 . من متولد مرداد ۶۷ و محمد آقا شهریور۵۶ 📆 محمد آقا تو سفرے که به کربلا داشته در حرم #حضرت_عباس(ع) #متوسل به این بزرگوار شده و از ایشون همسر #مؤمن و محب اهل‌بیت(ع) را می‌خواد💞✌ ️ همزمان با این موضوع بـرادرم یک بار دیگه این موضوع رو به من گفت و خواست بیشتر فکر کنم🙂 نمیدونم چیشد که موافقت کردم که بیاد☺️ از امام حسین(ع) هم خواستم هرچی خیر و صلاحه پیش روم بذاره😢😇 وقتے محمد آقا به خواستگاریم اومد تازه از #کربلا برگشته بود💐❤️ . اول صحبت‌هامون یه روایت برام گفت: « نجات و رستگاری در راستگویی است.» تا این حرف رو شنیدم یه کم دلهره ای رو هم که داشتم برطرف شد😇 گفت من خواب دیدم که خدا به من ۲دختر دوقلو می‌بخشه😍👭 و همسری خوب و مهربان دارم، ولےهمه این چیزها رو میگذارمو #شهادت در راه خدا رو انتخاب می‌کنم. خواب‌های محمد آقا همیشه رؤیای صادقه بود.... #شهید_محمد_پورهنگ🌷 #طلبه_شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ 📡 #خانواده_متعالی_در_قرن_21 #خانواده_موفق #قسمت_چهل_و_نهم: به چه قیمتی میخوای سرگرم کنی بچت
❣﷽❣ 📡 : یه خانواده ی نورانی... 🔻🔘🔻⚫️🔵🔲 استاد پناهیان: 🔹السلام علیکم یا اهل بیت نبوه... حالا اگه خوبا خانواده تشکیل بدند چی میشه! معمولیا خانواده تشکیل بدند خوب میشن ! اگه خوبا خانواده تشکیل بدند چی میشه؟؟!⁉️ 🔺این خانواده اگه مرد خانواده "علی بن ابی طالب" باشه و خانم اون خانه "صدیقه ی کبری فاطمه زهرا س" دختر رسول الله و سیده نساءالعالمین باشه، این خونه چی میشه😊 ⁉️ چقدر نورانی میشه... ✨💫✨☄✨ فرزندان معصومی که از این خانه خارج میشن حسن و حسین علیهما السلام..💖🌺 زبان ما قاصره که نزدیک سادات جوانان اهل بهشت بشینیم... بخواهیم توصیف کنیم عظمتشون رو؛ 🔶 نگاه کن زینبش به کجا ها رسیده... یه دختر گل و نازنینی که در آغوش چنین خانواده ای تربیت شده💖🌸 شما به بنده بفرمایید شخصیت اینجوری داریم ما؟ توی تاریخ به این سادگی پیدا میشه؟ 🔷زندگی میکنه "با سه امام...." و یه معصومه ی دیگری که پیامبر اکرم ص میفرماید: فداها ابوها(پدرش فداش بشه)💖 " با چهار معصوم " توی یه خونه داره زندگی میکنه..☺️ شما انتظار داری این زینب عظمت پیدا نکنه؟ ✨👆 به شما عرض کردم اگر یک زوجی موافق باشن با هم دیگه خدا به اون خانواده برکت میده. حالا اگر شدت این موافقت شدت این تناسب👈 بشه، تناسب علی و فاطمه زهرا سلام الله علیهما چی میشه!؟؟😊 ♻️ اثرش اینجوری میشه...👆🏻 هر کدوم از شما نزدیک این خانواده میشید، دلتون منقلب میشه... 😔👆 بعد از هزار چهار صد سال یه خونه ای درست شده اونجا در عالم خلقت ؛ این خونه ؛ "خونه همه ی ماهاست... " شعاعش به همه ی ماها میرسه... نزدیک بشو... 😭⚫️😭 چه خبراز نور محبت تو اون خونه ی عجیب؟.. 🔷پیامبر گرامی اسلام ص می ایستاد دم در این خانه اذن دخول میگرفت.. نمیخوام شأن پیامبر اکرم رو از این خانه بیارم پایین تر نعوذ با لله که این خانواده همه ی افتخارشون به اینه که فدائیان رسول خدا هستند... اما خود رسول خدا که محور عالم هستی است و اهل بیت شعاع نور وجود او هستند، برای این خانه و خانواده اینقدر احترام قائل بود. همه میدیدند پیامبراکرم وقتی به خانه علی وارد میشه چجوری وارد این خانه میشه ؛ ✨👆 چجوری از این خونه خارج میشه .... ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#عاشقانه_شهدا❤️ 🌸بعد از هیئت رایه العباس، با لیوان #چای روی سکوی وسط خیابان #منتظرم می‌ایستاد. 🌸وق
🍃❣🍃❣🍃 🌸بعد از حاج عمار وارد مقر قبلی‌اش شدم. رزمنده ای به اسم 《یادمین》 جلویم را گرفت. گفت: فکر کنم شما رو با دیده بودم، ایرانی هستی؟ گفتم:بله 🌸گفت: حاج عمار روضه‌ی ناتمامی رو برای من گذاشت و رفت. گفتم: تو رو چه به روضه؟! مگه مسیحی نیستی؟! 🌸گفت:《چند وقتی با حاج عمار بودم. شدم. می‌خواستم ببینم اسلام و شیعه چه چیزی داره که ازش آدمی مثل اون بیرون میاد. کم کم مسلمان و شدم. 🌸یه روز بهش گفتم که فرمانده، داستان (س) شما چیه؟! اون هم برام تعریف کرد که ایشون روز عاشورا همه‌ی افرادش، حتی پسرانش هم شهید شدن و بعد از اون همه مصیبت، به حالت اومدن شام. همون موقع حاج عمار رو با بیسیم صدا کردن که بره.》 🌸زار زار گریه می‌کرد که حاج عمار روضه را ناتمام گذاشت و رفت و ... 📚بخشی از کتاب عمار حلب 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣°•.رفیق شهید.•°❣ گاهی از آن بالا💫 نگاهی به ما #اسیرانِ دنیـ🌍ـا کن دیدنی شده حال خسته ی😞 ما و چشم
🌱🌙🌱🌙🌱🌙 اوایل دهه هفتاد وقتی تازه به محل آمده بودیم، #پنجشنبه شب‌ها یک دستگاه اتوبوس می‌آمد جلوی مسجد؛ نمازگزارها را سوار می‌کرد می‌برد مسجد جامع برای #دعای_کمیل. راه دوری بود از این سر شهر؛ تا آن سر شهر... من بیشتر وقت‌ها «#درس_دارم » را بهانه می‌کردم و توفیق پیدا نمی‌کردم شرکت کنم ولی محمودرضا هر هفته می‌رفت. یادم هست بار اولی که رفت و بعد از دعا به خانه برگشت #گریه کرده بود پرسیدم: چطور بود؟! گفت: «حیف است آدم این دعا را بخواند بدون اینکه بداند دارد چه می‌گوید.» این حرفش از همان شب توی گوشم است و هیچوقت یادم نرفته هر وقت دعای کمیل می‌خوانم یا صدای خوانده شدنش به گوشم می‌خورد، #محمودرضا می‌آید جلوی چشمم ... 📌به نقل از برادر شهید ؛ احمدرضا بیضایی #شب_جمعه #شهید_محمودرضا_بیضایی🌷 🚫وَلا لِشَيء مِنْ عَمَلِي الْقَبيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَك ،َ لا اِلـهَ إلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ وَبِحَمْدِكَ #ظَلَمْتُ_نَفْسي ...😔😖 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
مسئولین خائن.mp3
3.27M
۷۰ ✍ما تـمام می کنیم؛ فصــلِ انتــظار تــو را.... ✨مــن، تـــو، او .... مـــا می شویم! و دنیا را برای آمدنت، آماده میکنیم👆👆 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔻 🌷نزدیک سال 92 بود و به رزمندگان مقدار کمی‌پول سوریه ای به عنوان داده بودند، 🌷با فرمانده هماهنگ کرده بود تا در یکی از مساجد روزانه نیم‌ساعت‌کلاس برگزار کند. عیدی اش شد تشویقی به بچه‌های روستایی کلاس قرآن. 🌷وقتی با ماشین در روستا عبور می‌کردند بچه ها شعارمی‌دادند الله محی الجیش، محسن ‌سرش را بیرون می‌کرد و می‌گفت: الله محی الاطفال، یعنی خدا بچه ها را حفظ کند ... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_5908774104688755374.mp3
5.6M
🎵 #صوت_شهدایی 🔺اسم زیبا #تو دارم بر لب 🔹میخونم #لبیک_یا_زینب✌️ 🔻من هستم سربازِ گردانِ 🔹 #دختر پادشاه عرب 👈تقدیم به #مدافعان_حرم 🎤🎤 #سیدرضا_نریمانی 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🔻راه ناتمام شما ... •⇜وسعت گامهــ👣ـایی را می طلبد که در نلغزد❌ و خستگی نشناسد •⇜گامهایی که در هنگام صلاح و پیشگام باشد✅ و بر دیگران پیشی بگیرد. •⇜گامهایی که را از بیراهه🔀 بشناسد و حرکت را بر سکون دارد. •⇜گام هایی مانند گام های 👌 : 💢هرگاه شهدا🌷رادر شب جمعه یاد کردید، آنها شمارا نزد الحسین (ع) یاد می کنند😍 🌺 🌙 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ای دیگر چشم براه و ، طلــ☀️ـوع کرد وآفتابش را بر گلدان های💐 ایستاده در اضطراب مسیر ، گسترانید. ↵هزار فوج ↵هزار طاق رنگین کمـ🌈ـان ↵هزار هزار جوانه🌱 و ↵هزاران دیده ی ، به راهت خیره مانده اند ... 💥حتی عقربه های ساعت🕰 هم بیقرارِ هستند ... ❤️ چشم به راهیم که ... 🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
همیشه چشمانت دو چشمه‌اند در خواب‌هایم و همین است که #صبح که شعرم بیدار می‌شود می‌بینم بسترم سرشار از گُلِ #عشقِ توست و نم‌نم گیاه و سبزینه. عشق تو #آفتاب است... #شهید_سیدرضا_طاهر #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_6021772873180382344.mp3
6.5M
▫️ای حتمی ترین وعده خدا! از وقتی شنیده ام قرار است سرزده و بی خبر از راه برسی‌، با قلبی پر از امید به استقبال یک یک لحظه ها می روم... 🔘 #سخن_آوا " ناامیدی، هرگز!" #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍ #خاطره_شهدا 🌷دوران دبیرستان بودیم.. ابراهیم عصر ها رو توی بازار کار می کرد و درآمد نسبتا خوبی داش
💠ورزش باستانی ✨یکبار بچه ها پس از ورزش در حال پوشیدن لباس و مشغول خداحافظی بودند. یکباره مردی #سراسیمه وارد شد! بچه خردسالی را نیز در بغل داشت. با رنگی پریده و با صدایی لرزان گفت:حاج حسن کمکم کن بچه ام مریضه دکترا #جوابش کردند. ✨ابراهیم بلند شد و گفت:لباساتون رو عوض کنید و بیائید توی #گود. خودش هم آمد وسط گود. آن شب ابراهیم از سوز دل آن کودک را #دعا کرد. آن مرد با بچه اش هم در گوشه ای نشسته بود و #گریه می کرد. ✨دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت بچه ها #روزجمعه ناهار دعوت شدید! با تعجب پرسیدم کجا؟ گفت:بنده خدایی که با بچه مریض آمده بود همان آقا دعوت کرده. بعد ادامه داد‌؛ الحمدالله مشکل بچه اش #برطرف شده؛ دکتر هم گفته بچه ات خوب شده برای همین ناهار دعوت کرده. ✨برگشتم به ابراهیم نگاه کردم مثل کسی که چیزی نشنیده، آماده رفتن می شد. اما من شک نداشتم دعای #توسلی که ابراهیم با آن شور و حال عجیب خواند کار خودش را کرده. 📚 سلام بر ابراهیم #شهید_ابراهیم_هادی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣از همان روز اول زندگی با همسرش💞 قرار گذاشتند هر قدمی که بر می ‌دارند به #خدا نزدیک تر شوند. همین هم
روزهایم یک به یک می‌گذرند  حال و روزم خنده دار است.... پُر شده ام از #ادعا! دم ‌از شهدا می‌زنم.... به‌خیال خودم شهید خواهم شد.... خوشا به حالت #رفیق بدون ادعا شهید شدی  بُعد #فاصله بین‌مان بیداد می‌کند.... رفیق گاهی نگاهم کن.... #شهید_جواد_محمدی🌷 #ایام_شهادت 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
روزهایم یک به یک می‌گذرند  حال و روزم خنده دار است.... پُر شده ام از #ادعا! دم ‌از شهدا می‌زنم....
9⃣0⃣1⃣1⃣ 🌷 💠خبر شهادت 🌹🍃خبر شهادتش را روز شهادتش شنیدم، خونه بودم یکی از رفقا زنگ زد و پرسید "جواد کجاست؟" گفتم "چند شب پیش باهم بودیم؛ فرداش بازم رفت..." 🍃🌹گفت "خبری ازش داری؟" گفتم نه گفت "انگار شهید شده" خندیدم... گفتم: "جواد و شهادت؟ " 🍃🌹ظهر بود، خوابیده بودم، وقتی بیدار شدم، دیدم حسن محسن محمد .... ۸ نفر زنگ زدن😳 تعجب کردم! زنگ زدم به مسلم پرسیدم: "چه خبر شده؟" گفت: "جواد پرید... گفتم: "مگه کفتره که بپره؟" گفت: "شهید شد" 🌹🍃وا رفتم...😔 از خونه رفتم بیرون، اما اصلا نفهمیدم چطوری رفتم خونه حج اقا، دیدم همه نشستن... شب شد... رفتیم کوه سفید، جزءخوانی با قرآن گذاشتیم با گریه برداشتیم کلا دیوانه بودیم 🍃🌹تا حدود بیست روز هم که نبود نمیومد تو این چند روز که نبودش حالمان خوش نبود... عصبی بودیم، میگفتم نمیاد دیگه تا جواد بیاد، مُردیم و زنده شدم دیگه ببین خانوادش چی کشیدن؟!!! 🌹🍃بیقرارےها بود.... تا اینکه اومد ، میگفت: " نترس حواسم بهت هست دلم به همین حرفش خوشه فقط همین"... 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍آیت‌الله بهجت(ره) فرمودند: دعای تعجیل فرج دوای دردهای ماست، در روایت است که: در آخرالزمان همه هلاک می‌شوند، «إِلا مَنْ دَعا بَالْفَرَجِ؛ مگر کسانی که برای [تعجیل] فرج دعا کنند». 📚 در محضر بهجت، ج١، ص٣۶٣ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
4_488167378727731860.mp3
3.65M
ترانه ی عشق .... بهانه ی عشق تو میراث جاودانه ی عشق ❤️ نجوا با امام‌ زمان علیه السلام 🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔸بنای ازدواجم💍 با مصطفی #عشق او به ولایت بود. دوست داشتم دستم را بگیرد☺️ و از این #ظلمات و روزمرگی ب
😍👇حتما بخونید همسر او تعریف میکند: ❣یادم می‌آید #مادرم به سختی مریض و در بیمارستان بستری بود. به #اصرار مصطفی تا آخرین روز در کنار مادرم و در بیمارستان ماندم. ❣او هر روز برای عیادت به بیمارستان می‌آمد. مادرم به مصطفی می‌گفت: همسرت را به خانه ببر. ولی او قبول نمی‌کرد و می‌گفت: باید پیش شما بماند و از شما #پرستاری کند. ❣بعد از مرخص شدن مادرم از بیمارستان، وقتی مصطفی به دنبالم آمد و سوار ماشین شدم تا به خانه خودمان برویم، مصطفی دست‌های مرا گرفت و #بوسید و گریه کرد و گفت: از تو بسیار #ممنون هستم که از مادرت مراقبت کردی. ❣با تعجب به او گفتم: کسی که از او مراقبت کردم مادر من بود نه مادر شما… چرا تشکر می‌کنی؟! او در جواب گفت: این دست‌ها که به #مادر خدمت می‌کنند برای من #مقدس است. دستی که برای مادر خیر نداشته باشد، برای هیچ کس خیر ندارد و احسان به پدر و مادر دستور خداوند است. #شهید_مصطفی_چمران 🌷 #مردان_خدا 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
شده از دردِ دلت💔 آه نياری به لبت؟ عاشق ماه🌙 شوی. دور بمانی ز مَهت؟!😢 #شهید_جواد_تیموری🌷 🌹🍃🌹🍃 @sha
🍃🌺🍃🌺🍃 ☘شهید جواد تیموری متولد سال 1370 و از نیرو‌های پاسداران انقلاب اسلامی بود که مسئولیت از را به‌عهده داشت. ☘او سال 90 وارد شد. شهید تیموری اولین شهید مجلس است. برادرش «» سال 67 در عملیات به‌دست کوردلان به شهادت رسید و بعد از گذشت 29 سال از شهادت برادر بزرگش او نیز توسط عده‌ای دیگر از کوردل و های تکفیری در سن 26سالگی که سه سال از ازدواجش می‌گذشت و همزمان با سالروز مراسم با زبان در مجلس شورای اسلامی به شهادت رسید. ☘او از ناحیه چشم چپ و فک مورد اصابت گلوله تروریست‌ها قرار گرفت. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
اینکه برای #زحماتی ک همسرتون💞 میکشه ازش #تشکر میکنید خیلی خوبه... 💥اما تشکر فقط #زبانی نباشه❌ گاهی
💠محبت به همسر و خرید گل🌺 💟شهید سیاهکالی سعی می کردند #محبت خود به همسرشان را به صورت عملی نشان بدهند، به گونه ای که رفتارشان خود یک منظومه و #سبک_زندگی خاص بود که حتی زوج های دیگر نزدیک به ایشان را #تحت_تاثیر قرار می داد 💟یکی از کارهایی که ایشان در آن مداومت داشتند خرید #گل بوده است، به گونه ای که بعد از هر ماموریت یا مسئول شب که در پادگان به عنوان شیفت شب می ماندند، هنگام بازگشت به منزل برای #همسرشان شاخه گل تهیه می کردند. 💢مثل #شهدا باشیم 👈 #شهید می شویم #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #شهید_مدافع_حرم🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💠محبت به همسر و خرید گل🌺 💟شهید سیاهکالی سعی می کردند #محبت خود به همسرشان را به صورت عملی نشان بدهن
0⃣1⃣1⃣1⃣ 🌷 💠 یانگوم سرآشپز😅 🔰فردای روز حمید را برای شام🍲 دعوت کرده بودیم، تازه شروع کرده بودم به سرخ کردن کوکوها🥙 که زنگ خانه به صدا درآمد، می زدم که امروز هم مثل روزهای قبل خیلی زود به خانه ما بیاید🏘 🔰از روزی که شده بودیم هر بار ناهار یا شام دعوت کرده بودیم، زودتر می آمد☺️ دوست داشت هم کاری بکند، این طور نبود که دقیقا وقت ناهار یا شام بیاید❌ 🔰بعد از سلام و احوال پرسی با بقیه، همراه من به آمد و گفت: به به😋 ببین چه کرده سر آشپز! گفتم: نه بابا! زحمت کوکوهارو کشیده، من فقط می خوام سرخشون کنم🍳 🔰روغن که حسابی داغ♨️ شد، شروع کردم به سرخ کردن ، حمید گفت: اگر کمکی از دست من بر میاد بگو، گفتم: مرغ🍗 پاک کردن بلدی⁉️ بابا چنتا گرفته، می خوام پاک کنم، کمی روی صندلی جابه جا شد و گفت: دوست دارم و کمک حالت باشم. 🔰خندیدم و گفتم: معلومه تو خونه ای که کدبانویی مثل من باشه و دختر عمه ها همه ی کارهارو انجام بدن👌 شما نباید هم از خونه داری سر رشته ای داشته باشین😄 گفت: این طورها هم نیست . 🔰باز من پیش بقیه آقایون یه پا حساب میشم😎 وقت هایی که میرم سنبل آباد، آشپزی🍜 می کنم، برادرهام به شوخی بهم میگن 😅 📚کتاب یادت باشد 🌷 زیباست اگر 💖 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh