eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰ماجرای خوابی که شهید میبیند 🔻به نقل از همسر شهید 🔸 خیلی به بچه هاش علاقه داشت، از آنجا که خودش خواهر نداشت، و پدر هم نداشت❌ فقط دو تا برادر👥 داشت لذا خیلی به بچه هاش وابسته بود💞 جای بچه ها روی سینه اش بود. 🔹وقتی برای میخواست عازم🚌 جبهه شود زمستان بود گفتم الان نرو🚷 صبر کن تابستان که شد برو، چون این ها بهت وابسته هستند و زمستان هم هست، بچه ها همه شون تو خونه اند🏡 بهانه گیری میکنن اگر هوا گرم بشه میرن تو حیاط بازی میکنن. گفت: نه من باید برم 🔸گفتم: چه خوابی⁉️ گفت: خواب دیدم آقایی پوش سوار بر اسب بود، من رو با اسم صدا کرد، گفت بیا بریم. دل به این دنیـ🌎ـا نبند، این دنیا ارزش نداره✘ 🔹👍گفتم: شما چه کار کردی؟! گفت: من پشت سر آقا و با آقا رفتم لذا من باید برم و شما رو به می سپارم. 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
YEKNET.IR -salahshoor_01.mp3
5.21M
احساسی 🍃اون گلهای یاسی که لاله لاله🌷 جون دادند 🍃رسم شدن به ماها نشون دادند 🎤مهدی 👌فوق زیبا 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ یکی آرام مے آید...🍂 نگاهش خیس است قدم هایش پر از معناست دلش♥️ از جنس باران است ... کسی بر دستش بسان نور✨ مے آید... امید قلب ما♥️ روزے ز مے آید... 🌸🍃 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❣🌷❣🌷❣🌷 دستی تکان بده👋 به سلامی دوباره ڪن لبخنــد بزن😍 قصه ای تازه در این دل انگیز بساز 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
مداحی آنلاین - ماجرای حضرت علی و قصاب دست و دلباز - حجت الاسلام عالی.mp3
3.18M
♨️ماجرای حضرت علی (ع) و قصاب دست و دلباز بسیار شنیدنی👌 🎙حجت الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥اگر #مادران و #همسران_شهدا بی صبرى نشان می دادند، شوق جهاد در راه خدا و #شهادت در دل مردها می خشکید
🔸اولين باری كه حرف از و مدافع حرم شدن به ميان آمد زمانی بود كه بعد از ۹ ماه📆 اسمش برای اعزام در آمده بود. عليرضا ۹ ماه قبل برای رفتن به سوريه ثبت‌نام كرده بود و كاملاً برای دفاع از حرم رفت 🔹بعضی از مردم می‌پرسند همسرت را به اجبار بردند⁉️ می‌گويم نه، كاملاً داوطلبانه و با خواست عميق رفت، وقتی به من گفت ميخواهم بروم سوريه، واقعاً شوكه شدم😧 چون اصلاً حرفی از اسم ‌نويسی شان به من نزده بود 🔸به من گفت: يعنی هستی؟ گفتم ناراضی نيستم✘ اما... قبل از تمام شدن حرفم به من گفت: فكر كن اينجا  است، امروز روز عاشورا و آقا امام حسين (ع) "هل من ناصر" سر داده و تو ميخواهی جلوی من را بگيری؟ 🔹راستش ديگر حرفی برای گفتن نداشتم، همين برای مجاب شدن صد در صدم كافی بود و و خدا را شكر ميكنم از اينكه مانع رفتنش نشدم😊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📜 ●در این عالم، صوتی که من می‌شنیدم و مأنوس با آن بودم و همچون صوت قرآن🎵 به من آرامش می‌داد. ◾️صدای بود که بعضا روزانه با آن مأنوس بودم ●صدای پدر و مادر شهدا🌷 بود که وجود را در وجودشان احساس می‌کردم. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Tahdir-(www.DaneshjooIran.ir) joze23.mp3
4.04M
💿 ⇧⇧ ◀️ جزء بیست و سوم قرآن کریم 🎙 🔸حجم: ۴ مگابایت ✨التماس‌ دعا✨ 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰محمودرضا #شکسته بود خودش را و به راحتی می شکست. در این خصوصیت اخلاقی در #اوج بود☝️ 🔰بدون اغراق به
🔰تهران که بود، با ماشین🚗 خیلی این طرف و آن طرف می‌رفت؛ بقول معززش، بیشتر عمرش توی ماشینش گذشته بود! گاهی که با هم👥 بودیم نگرانش می‌شدم؛ دیده بودم که پشت فرمان، گوشیش چقدر زنگ می‌خورد📳 همه‌اش هم تماس‌های . 🔰چند باری خیلی جدی به او گفتم اینقدر با تلفن صحبت نکن؛ خطرناک است⚠️ ولی بخاطر ضرورت‌های کاری انگار نمی‌شد؛ گاهی هم خیلی خسته و بود اما ساعت‌های زیادی پشت فرمان می‌نشست؛ با این همه، دقت رانندگیش خیلی خوب بود👌 خیلی. 🔰من هیچوقت توی ماشینش احساس نکردم❌ همیشه کمربندش بسته بود و با سرعت معقول می‌راند؛ لااقل دفعاتی را که با هم بودیم اینطور بود☺️ یکی از همرزمانش می‌گوید: «من بستن کمربند را از یاد گرفتم؛ توی هم که رانندگی می‌کرد، تا می‌نشست کمربند را می‌بست؛ یکبار در سوریه به من گفت: محسن! می‌دانی چقدر مواظب بوده‌ام که با نمیرم⁉️» 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰وظیفه شناسی 🔸می گفت: مهم نیست❌ چه #مسئولیتی داریم و کجا هستیم، هرجا که هستیم باید درست👌 انجام #وظی
✍️ یادداشت خواندنی مدافع حرم بعد از حضور در برنامه سحر شبکه سه 📝زهرا گاهی می شد. از من می پرسید چرا بابا نمیاد خونه؟ چرا نمیاد منو بغل کنه⁉️ دلم براش تنگ شده... میگفتم شهید شده و رفته تو آسمون‌ها🕊 رفته بهشت... 📝می‌گفت مامان، من می خوام که باهاش بتونم برم تو آسمونا تا . می‌گفتم: دخترم ما باید خیلی خوب باشیم تا بتونیم بریم بهشت🌺 📝تو برنامه، زهرا چند بار نگاهش به خیره شد؛ بعد از برنامه ازش پرسیدم: «دخترم! موقع برنامه به چی نگاه میکردی‼️» گفت: «به عکس بابا...» گفتم: «قشنگ بود؟» گفت:« بله مامان؛ من فکر کردم اونجا میخواستم برم پیش بابا، اما نمی‌دونستم از کجا باید برم😔» 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تشييع پيکر شهيد مدافع حرم 🔮 پيکر مطهر شهيد مدافع حرم اصغر پاشاپور از ياران سردار شهيد حاج قاسم پس از تشييع بر دستان مردم شهرری در گلزار شهدای بهشت زهرا(س)🌷 آرام گرفت. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✍آنچه که مینویسم تنها یک #نوشته نیست برادر! این آتشفشان درون💗 است که گاهی فوران میکند برادر! دیگ
✊ 🔹جمعیت زیادی👥 روبرومون ایستاده بود. تعدادشون خیلی بیشتر از ما بود. بعضی هاشون بودند و آماده هر اقدامی بودند. بچه های ما حسابی خسته شده بودند. بعضی هاشون عقب تر از ما بودند و هنوز به ما نرسیده بودند. 🔸من و حاج محمد و برادر خانمش روبروی جمعیت ایستاده بودیم. اوج درگیری های بود. حاج محمد گفت: باید یه کاری کرد. انگار که فکری به ذهنش رسیده باشه، با تمام توان و صدایی که داشت فریاد زد: ! 🔹جمعیت روبرو حسابی وحشت کردند😰 و شروع کردند به عقب نشینی. حسابی گیج شده بودند. بچه های خودمون هم از عقب رسیدند و تونستیم همه رو متفرق کنیم. اون روز خود بهمون مدد کرد... شهید مدافع حرم حجت‌الاسلام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
1_20464500.mp3
4.69M
🎤 پر از بغض شهادتم...💔😢 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
دلم تنگ💔 است برای یک دل‌تنگی از جنس ماندن😔... که درمانش " رسیدن " باشد💞 رسیدن به قافله ی " یارانی "... ... 🌙 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ یا مهدی عج... وسط ے ایـن همہ رنگ نوکرت♥️ تا بہ ابد رنگ شماست بے خیال همہ ے مـردم شــهر دلم آقا بہ خدا تنگ 🌸🍃 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
پـــــرواز کردن🕊 سخت عاشــ♥️ــق کہ باشے بالت می دهند و می دهند تا پـــ🕊ــرواز کنے... آن هم 😍 🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh