🌷شهید نظرزاده 🌷
4⃣3⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 ⚜شهیدی که بعد از 16 سال پیکرش🕊 مانند روز اول سالم بود⚜ #شهید_محمدرضا_شفیعی🌷
4⃣3⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
⚜شهیدی که بعد از 16 سال پیکرش🕊 مانند روز اول سالم بود⚜
🔻ادامه ی قسمت قبل
#شهید_محمدرضا_شفیعی
🗣راوی: حاج حسین کاجی
اودرکربلای چهار مجروح و سپس اسیر⛓ می شود. یازده روز او را به همین وضع نگه می دارند.
بعد می گویند: باید به امام توهین کنی😵. او هم فریاد می زند🗣: مرگ بر صدام.
بعثی ها آنقدر او را می زنند تا به شهادت می رسد؛ پیکر او را درقبرستانی درنزدیکی کربلا به خاک می سپارند⚰.
حالا بعداز 16 سال پیکر او را از خاک خارج کرده اند. بدن او سالم مانده😍. گویی که به خواب رفته💤 است!
بعثی ها قبل از دفنش در عراق سه ماه پیکر او را زیرآفتاب🌞 انداختند تا پوسیده شود. آهک و دیگر مواد فاسد کننده بر بدنش ریختند اما بدنش همچنان سالم مانده بود👌.
فرمانده عراقی که پیکر او را تحویل می داد گریه می کرد😭می گفت: خدا از سر تقصیرات ما بگذرد.
وقتی شهید محمدرضا شفیعی را داخل قبر قرار دادند فرمانده اش صحبت کرد و گفت: نماز شب💫 این شهید هیچگاه ترک نمی شد❌ همیشه غسل #جمعه را انجام می داد.
وقتی برای #امام_حسین علیه السلام گریه می کرد😭 قطرات اشک خود را به صورت و سینه و محاسنش می مالید. راز سالم ماندن پیکر این شهید اینهاست✅
#خدا خواست محمدرضا شفیعی از گمنامی خارج شود تا برای همیشه تاریخ 🗓سندی باشد برحقانیت یاران مظلوم
✨حضرت روح الله✨.
👈محمدرضا در گلزار شهدای🌷
"علی ابن جعفر قم" آرمیده است.
🌸«شادی ارواح طیبه شهدا صلوات »🌸
____________________
📚منبعــ/کتاب شهدای گمنـام
📘انتشـارات ابراهیـم هـادی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
4⃣3⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷 ⚜شهیدی که بعد از 16 سال پیکرش🕊 مانند روز اول سالم بود⚜ 🔻ادامه ی قسمت قبل #ش
#شهیدی که بعد از 16 سال پیکرش مانند روز اول سالم ماند.
👈حتی آفتاب سوزان و ریختن اسید بر روی پیکرش توسط بعثی ها، نیز اثری نداشت.✌️✌️
#شهید_محمدرضا_شفیعی🌷
شادی روحش #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_13698227.mp3
1.45M
👆👆👆
🎤 #استاد_پناهیان
✅ 🌷 جهاد یعنی برنامه ای برای مدیریت رنج ها
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 51 استاد پناهیان ؛ کی به جز خود خدا میگه به من بسپر مشکلت مشکل
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 52
استاد پناهیان؛
خدمت زندانیان محترم رسیدم در یکی از زندانهای کشور،
حالا رفتم تو زندان میخوام صحبت کنم .
همه دمق ، درب و داغون ، مثل ماست دارن نگاه میکنند .
😒😒
حقه شونم هست ، میگن حاج اقا ، تو صبحونتو پیش زن و بچه ت خوردی ...
اومدی اینجا نمیدونی ما گرفتاریم ...
یکی پای اعدامه ،
یکی چکش پاس نشده ،
یکی خونوادش مریضه ،
🚫❌😩😔
هزار تا گرفتاری ، حالا صحبت تو رو گوش بدیم که چی ؟!
سیر از گرسنه که خبر نداره ، سواره از پیاده که خبر نداره .
گفتم که ببخشید میشه پنج دقیقه شما یادتون بره چه مشکلاتی دارین ؟
اصلا تو زندانید ، از این حالو هوا در بیاید بیرون .
بخدا ، زندانت طولانی تر نمیشه .
بخدا ، مشکلاتت بیشتر نمیشه .
هیچ فرقی نمیکنه،
✅❎
فقط خواهش میکنم پنج دقیقه بیاین بیرون ، اینقدر گفتم ، کم کم متقاعد شدن .
چشم ها نشون میداد ،
نه ....دارن راه میان بامن
😊
بعد یه دفعه ای دیدم زشته به این عزیزان ،
من چی بگم ؟
بگم پنج دقیقه از مشکلاتت در بیابیرون که چی بشه ؟
شما سر نماز یادتون بره پنج دقیقه تو زندانید.
بابا ..... هستید
مقروضید
خانمتون مریضه
بچه تون مریضه
میخواید اعدام بشید
⁉‼
پنج دقیقه سر نماز بگو من فقط عبدم .
نه پدرم هستم و نه مقروضم ،
نه زندانی ام ، نه مریضم ،نه گرفتارم ، هیچی نیستم .
فقط عبدم ✋
""الله اکبر""
✅
بعداز نماز برگرد برو حالا هرچی بودی برو...
فرمودن ، ادعونی استجب لکم .
خدا ضمانت کرده برای اهل تقوا گره گشایی میکنه .
چه تقوایی بالاتر از نماز خوندن که دستور اول خداست ؟
و نماز تر و تمیز خوندن ؟
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
علّامه حسن زاده آملی :
من هر وقت به عکس یک شهید می رسم می گویم :
السَّلامُ عَلیکَ یا وَلیُّ اللّه
و هر وقت به عکس چند شهید می رسم می گویم :
السّلامُ عَلیکُم یا أولیاءَ الله
🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
⤴️ #بسیار_زیبا👌👌 #شهید_جاودانی و برادرانش. 4 مدافع حرم که راه شهادت راباهم شروع کردند،و یکی یکی پر
شور از تو، فرصت #شکفتن از توست
بیداری سبز #باغ و گلشن از توست
من داغ دل #لاله چه ميدانستم
این #آتش اگر گرفت در من از توست
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
پروانه ها غبطه خوردند به حال خوشمان وقتی که دیدند بی بال و پر هم می توان پرواز کرد... #شهیدحسینهر
5⃣3⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
#شهید_محمد_جاودانی❤️🕊
💠همکاری در ساخت مستند
🔹از همرزمان شهید حسین #هریری (سوژه مستند پرواز از حلب) بود. در مرحله تحقیقات قبل از ساخت #مستند، با شهید «محمد جاودانی» آشنا شدم.
🔸تماس گرفتم، وقتی شنید تصمیم دارم برای دوست و همرزمش مستند بسازم، خیلی خوشحال شد و مدام تشکر میکرد.
🔹همان روز بلافاصله خودش را به دفتر کارم رساند. یک جوان حدوداً سیساله که #آرامش صورت و سیرت و کلامش از چند فرسخی به آدم آرامش می داد.
🌹🍃🌹🍃
🔹 #بسیجی بود و تخصصش #تخریب. مدتی در عراق و حالا در سوریه در حال جهاد بود و از «السابقون» به حساب میآمد.
🔸در نگاه اول حدس زدم که او هم امروز یا فردا به رفقای شهیدش خواهد پیوست. وقتی لب به کلام باز کرد، سوز و #حسرتی که در کلامش موج میزد، حدس من را به یقین تبدیل کرد.
وقتی از «حسین هریری»، «مصطفی عارفی» و سایر رفقای شهیدش صحبت میکرد، از حسرت لب میگزید.
🔹چند ماه گذشت و تا توانست در جمعآوری آرشیو و تحقیقات پروژه مستند «پرواز از حلب» به ما کمک کرد.
🌹🍃🌹🍃
🔸فروردینماه، وقتی کار به مرحله رونمایی رسید، تماس گرفت و عذرخواهی کرد که برای حضور معذوریت دارم. قرار شد حضوراً در دفتر کار، برایش اکران خصوصی داشته باشم.
🔹چند ماه گذشت و مدام امروز و فردا کرد. تا اینکه خبر آمد، «محمد جاودانی» شب #عاشورا خودش را به رفقایش رسانده.
🔸آری، شب عاشورا پر کشید و خودش را به قافله اصحاب #اباعبدالله رساند.
شادی روحش #صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🎥 بریده خاطرات طنز😁 شهید جبهه مقاومت #رضا_سنجرانی (کرار) 🔹مسئول مرکز آموزش لشکر فاطمیون و فرمانده
رفيـق بودند
قـرار مدارشون را گذاشتہ بودند
ڪہ هر ڪدام زودتـر رفت اون یڪے را هم ببره
رفیـق بہ قولش عمـل ڪرد .
👈 #شهید_جاودانی🌷
به فاصله یک هفته از شهادت
#شهید_سنجرانی🌷 پر کشید.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⤴️ #بسیار_زیبا👌👌
#شهید_جاودانی و برادرانش.
4 مدافع حرم که راه شهادت راباهم شروع کردند،و یکی یکی پریدندو رفتند.
آخرین بازمانده این جمع شهید جاودانی بود
#شهید_کوهساری🌷
#شهید_اسدی🌷
#شهید_عارفی🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💞💞💞 💠 #گامهای_عاشقی از نگاه #شهدا🌹 👈گام #اول: فقط عاشق او بودن 👈 عاشق اول #شهید
💞💞💞
💠 #گامهای_عاشقی
از نگاه #شهدا🌹
👈گام #دوم:
همیشه به یاد او ...
👈 عاشق دوم
#شهید_حاج_حسین_خرازی😍
عکس باز شود👆👆
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
آغـوشِ تو ای دوست
دَرِ باغ بهشت است...
یڪ شب به درآی از خود و
بر من بِگُشایـش...
#شبتون_شهدایی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه1⃣3⃣ 💠 امتحانات 🌸بعد از داير شدن مجتمع هاي آموزشي رزمندگان در جبهه ، اوقات فراغت از جن
🌷 #طنز_جبهه 2⃣3⃣
💠 ﺳﻨﮕﺮ ﯾﺎ ﺳﻨﮕﮏ؟
🔹ﻫﻤﯿﺸﻪ ی ﺧﺪﺍ ﺗﻮﯼ ﺗﺪﺍﺭﮐﺎﺕ ﺧﺪﻣﺖ ﻣﯽﮐﺮﺩ . ﮐﻤﯽ ﻫﻢ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﯾﺶ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮﺩ. ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﮐﺴﯽ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻓﻮﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺗﻬﯿﻪ ﻣﯽﮐﺮﺩ.
🔸ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻋﺼﺮ، ﮐﻪ ﺍﺯ ﺳﻨﮕﺮ ﺗﺪﺍﺭﮐﺎﺕ ﻣﯽﺁﻣﺪﯾﻢ، ﻋﺮﺍﻗﯽﻫﺎ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﺁﺗﺶ ﺭﻭﯼ ﺳﺮ ﻣﺎ، ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺳﺮﯾﻊ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺟﺎﻥ ﮐﻨﺪﻧﯽ ﺑﻮﺩ ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ ﺑﻪ ﮔﻮﺩﺍﻝ ﯾﮏ ﺧﻤﭙﺎﺭﻩ
🔹 ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﮐﻪ ﺣﺎﺟﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﺳﯿﺦ ﺳﯿﺦ ﺭﺍﻩ ﻣﯽﺭﻓﺖ؛ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻡ :
« ﺣﺎﺟﯽ ﺳﻨﮕﺮ ﺑﮕﯿﺮ! »
🔸ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﺩﺳﺖ ﭼﭙﺶ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﮔﻮﺷﺶ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯽﮔﻔﺖ : « ﭼﯽ؟ ﺳﻨﮕﮏ؟ »
ﻣﻦ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺯﺩﻡ : « ﺳﻨﮕﮏ ﭼﯿﻪ ﺑﺎﺑﺎ، ﺳﻨﮕﺮ، ﺳﻨﮕﺮ ﺑﮕﯿﺮ !!...»
🔹ﺳﻮﺕ ﺧﻤﭙﺎﺭﻩﺍﯼ ﺣﺮﻓﻢ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﺩ، ﺳﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﺯﺩﯾﺪﻡ . ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎﺯ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﻫﻨﻮﺯ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﯽﮔﻮﯾﺪ : « ﺳﻨﮕﮏ؟ »😂
ﺯﺩﻡ ﺯﯾﺮ ﺧﻨﺪﻩ 😂😂
🔸ﺣﺎﺟﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﮐﻠﻤﺎﺕ ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﻓﻬﻤﯿﺪ.
#لبخند_بزن_بسیجی😀
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺
محمدعلی صبح ها بعد از نماز قرآن میخواند.
اگه دخترمون بیدار بود، میگرفتش توی بغل ؛ اگه هم خواب بود ، کنارِ رختخوابش مینشست و میگفت: اینـجا قـرآن میخوانم ، میخواهم چشم و گوشِ بچه ام از الان به این چیزها عادت کنه...
#شهید_دکتر_محمدعلی_رهنمون🌷
📚منبع: یادگاران16 «کتاب رهنمون»
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷رفتید بی آنکه دلبستگی هایتان را مرور کنید..
رفتید، ......🕊
بی آنکه لحظه ای تردید کنید...
بی آنکه لحظه ای درنگ کنید...
در رفتن یا ماندن!
🌷 #شهدا......
بی آنکه، دلبستگیهایتان💞 را مرور کنید و آرزوهایتان را بارور...
در رفتن، شتابی عجیب داشتید و در ماندن، اکراهی عمیق.
مطمئن بودید راه، درست است👌، از جاده، از سفر، از... نمیترسیدید.
"فهمیده" بودید آخر این جاده، دل کندن از خاک، بلند شدن، اوج گرفتن و پرواز🕊 است.
شما در آتش جنگ🔥، گلستان میدیدید؛ یقین میدیدید که اینگونه خلیل وار به پیشواز رفتید،
اما... آتش برای شما گلستان شد🌸، آتش در هُرم عشق شما سوخت... شما از دهانه تاریخ زبانه کشیدید، فوران کردید و بر سر دشمن آتش باریدید💥.
از دلبستگیها دل بریدن، از وابستگیها رها شدن خیلی سخت است😓! باید پای عشق بزرگی در میان باشد. حتما باید پای عشق بزرگی در میان باشد و شما یقینا این عشـ❤️ـق را فهمیدید . یقینا میان دل شما و عشق او، سر و سرّی بود.
برگزیده عشق بودید😍... که عشق انتخاب میکند، عشق گلچین میکند، عشق هر کس را سزاوار نمیداند و شما، سزاوار بودید که رفتید🚶؛ که رفتن را بهترین ماندن دیدید، که رفتن، همیشه به معنای " رفتن " نیست❌.
🔸در رفتن، شتابی عجیب داشتید و در ماندن، اکراهی عمیق.
گاهی مرگ، جاودانه ترین زیستن است!
و شما، چه خوب، این راز🌀 را فهمیدید!
به راستی راز آن همه عشق چیست⁉️
دلیل از جان گذشتن چیست؟!
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #یاد_یاران 0⃣1⃣ 💠 الگوی سادگی 📌خاطره ای از #شهید_محمد_کچویی🌷 👆عکس باز شود 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzad
🌷 #یاد_یاران 1⃣1⃣
💠 زود می آمد و دیر میرفت
📌خاطره ای از
#شهید_علی_صیادشیرازی🌷
👆عکس باز شود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔴 #هادی_دلها 💠چشمی که به نگاه حرام عادت کنه دیدن خیلی چیزها رو از دست میده... 🔰چشم گنه کار لایق #ش
🔰 #هادی_دلها
✳️با اينكه در سنين بلوغ بود، اما به دختر و #ناموس مردم نگاه نمی کرد.
باطن پاك او برای همه نمايان بود.
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_13840927.mp3
4.54M
❣| #ڪلناعباسڪ_یازینب
🍃| حامدزمانی
👈تقدیم به مدافعان حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #داستان_یک_تفحص ☜ (3) 💠 رمز شكستن قفل و پيدا كردن شهيد .... 🌹🍃🌹🍃 🌷يك بار اتفاق افتاد كه بچه ها چ
🌷 #داستان_یک_تفحص ☜ (4)
🌹شهیدی که قرض های تفحص کننده خود را ادا کرد🌹
#شهید_سید_مرتضی_دادگر🕊
🔻بخش اول
می گفت: اهل تهران بودم و پدرم از #تجار بازار تهران....
علیرغم مخالفت شدید ⛔️خانواده و به خاطر عشقم به #شهدا، حجره ی🚪 پدر را ترک کردم و به همراه بچه های #تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی #جنوب شدم...
یکبار رفتن👣 همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان☺️... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و #همسرم را هم با خود همراه کردم...
یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با #حقوق مختصر گروه تفحص می گذراندیم... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلـ💞ـمان، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان، با عطر #شهدا عطرآگین.. تا اینکه...
#تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دوپسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند🚌 و #مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد😰... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با #نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم😞...
با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم #شلمچه شدیم🚍....
بعد از زیارت #عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی #استخوان و پلاک شهیدی🕊 نمایان شد... #شهیدسیدمرتضی_دادگر🌹... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در #شادی😃 به ادامه ی کار پرداخت اما من😔...
استخوان های مطهر شهید را به #معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید🏷 به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید، به بنیاد شهید تحویل دهم...
#ادامه_دارد...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh