eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
7.4هزار ویدیو
209 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣8⃣ #خاطرات_شهدا🌷 💠 شهیدی که از مزارش بوی گلاب می آید. #شهید_عطری❤️🕊 🌷شهید #سید_احمد_پلارک در ز
2⃣5⃣1⃣ 🌷 شــ‌هید گـ‌منامی که با عنایت شهید نامـدار شد . . 🔸 🌷 در تهران متولد شد. 🔹وی قبل از اخذ دیپلم به جبهه های حق علیه باطل اعزام و در عملیات والفجر 4 در منطقه پنجوین مفقود الاثر شد. ‌‌🔸سالها بود خانواده منتظر بازگشت عزیزشان بودند. 🔹در یکی از روزها خواهر شهید "ملاحسنی" بر سر مزار 🌷 (شهیدی که از مزارش بوی عطر پراکنده می شود) در قاب بالای سر در یک عکس برادر خود را کنار شهید پلارک می بیند که بالای سرش علامت وجود دارد. 🔸پس از بررسی، خانواده شهید پلارک را جویا می شود، خانواده ایشان می گویند شهید پلارک هر کدام از دوستانش که به فیض نائل می شد بالای سرش یک ضربدر می زد. 🔹معلوم شد که شهید ملاحسنی از دوستان و همرزمان شهید پلارک بوده . 🔸خواهر شهید ملا حسنی شهید پلارک را به بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) قسم می دهد که به برادرم بگو یک نشانه ای چیزی از خودش به ما بدهد . ‌🔹این خواهر دل شکسته و چشم انتظار برادر شهید مفقود الاثر خود را در می بیند و او به خواهرش می گوید: "نمی خواهی مرا ببینی؟ من که برای دیدار شما آمده ام. خواهرش می گوید: کی؟ شهیدملاحسنی به او می گوید: " در نهج البلاغه سه شهید دفن کرده اند؛ قبر وسطی مربوط به من است. 🔸خواهر از خواب بلند می شود و تعجب می کند این چه خوابی است که بعد از 27 سال برادر شهیدش به خواب او می آید. 🔹در شب بعد مجددا" شهیدملاحسنی به خواب خواهرش می آید و می گوید: "نمی خواهی مرا ببینی؟ من منتظرت هستم." و مشخصات جنازه بی سر قبر وسط را به او می دهد. ‌🔸خواهر این شهید صبح اقدام به پرس وجو می کند و مطلب را با سپاه در میان می گذارد. پس از بررسی و یافتن همرزمان شهید و نحوه شهادت او، شهید مورد تایید قرارمی گیرد. 🌷شهید حمیدرضا ملاحسنی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺 شهیدی ڪه صورتش زیبا، سیرتش زیباتر بود...به #قمرفاطمیون شهرت داشت یڪـی از شروط عقدش این بود ڪه #مدافع_حرم باقـی بماند. #ڪلام_شهیدحسین_هریری🌷من حاضرم مثل علی اڪبرِ امام حسین اِرباً اِربا بشم ولی ناموس شیعه حفظ بشه. آخرشم این شهید درحال خنثی ڪردن بمب بود ڪه منفجر شد و قسمتی از بدنش تڪه تڪه شد. #شهید_حسین_هریری #مدافع_حرم_آل‌الله 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
📖 ♨️ فضای مجازی را ♨️ 🔰آمده بودیم بجنگیم پاتک خوردیم! 🔰آمده بودیم مفید باشیم دچارِ سرگردانی شدیم🤕 🔰آمده بودیم خوبی ها را جار بزنیم اسیرِ بدی هایش شدیم 🔰آمده بودیم یارگیری برای (عج) واردِ ارتش شیطان شدیم!🔥 🔰آمده بودیم ندانسته ها را یاد بگیریم ! داریم فراموش می کنیم همان دانسته ها را! 🔰آمده بودیم که بگوییم : آری ؛ ما هم هستیم ...!✊ درگیرِ دیده شدن شدیم و نیت ها ،یادمان رفت.😔 -آمده بودیم و آمده بودیم .... خوب آمـــدیم ... بد .... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃🌺🍃🌺 شهید بابایے بہ همسرشون میگن:😍 ملیـحھ ! 🙂 ما یہ نگاه ڪردن داریمـ یہ دیدنــ . من توے خیابون شاید ببیـنم اما نـــگاه نمیڪنمـــ....😌 #چقدر_خوبہ 😍❤️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
نگاہ ڪݩ چہ زیـبا از خستگے #خوابـش برده اے شهیـــد دعایـے ڪݩ ڪہ ما از خستـگیِ #گناہ خوابمـاݩ نبـرد و از قافلہ ے #مهدے فاطمہ جا نمانیم #شبتون_شهدایی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
یا صاحب الزمان(عج )🌺 کاش تماشا کنم جلوه ی ماه تو را ماه که نه، شمس جان ،ای قدمت برسماء #سلام_آقا صبحت بخیر امام مهربانم🌸🍃 @ShahidNazarzadeh
صبح آمد و #خاطرات شادت اینجاست #عطر تن و #خنده های نابت اینجاست در #باورِ من نیست نباشے دیگر تصویرِ #رخِ پُر تب و تابت اینجاست به یاد #شهید_محمد_اسدی❤️🕊 #سلام✋ #صبحتون_شهدایی🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
عباس یه روز اومد خونه و گفت: خانوم! باید خونه‌مون روعوض‌ کنیم، می‌خوام خونه‌مون رو بدیم به یکی از پرسنل نیروی هوایی که با هشت تا بچه توی یه خونۀ دو اتاقه زندگی می کنن، این خونه برای ما بزرگه، میدیم به اونا و خودمون میریم اونجا😊 اون بنده خدا وقتی فهمید فرمانده‌اش می‌خواد اینکار رو کنه قبول نکرد اما با اصرار عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم☺️ #شهیدعباس_بابایی @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه 4⃣3⃣ 💠 سر به سر عراقی ها😄 🔹هوس کردم با بی سیم عراقی ها را اذیت کنم.📞 گوشی بی سیم را گر
🌷 ⃣3⃣ 💠مرا دریابید 🔹همراه دایی سعید برای گرفتن شام به فاو رفتیم. 🚍موقع برگشتن، دشمن دیوانه وار منطقه رو زیر آتش گرفت. به پایگاه موشکی که رسیدیم بچه ها رو برای گرفتن غذا صدا زدم. 🔸محمود و مهدی کنار سنگر خودشون نشسته بودند و به کارهای من می‌خندیدند.😂😅 همه با قابلمه دور ماشین ایستاده بودند. 🔹بالای باربند رفتم و با صدای بلند فریاد زدم: «اگر با کشته شدن من، پایگاه موشکی پا بر جا می‌ماند، پس ای خمپاره ها مرا دریابید!» در همین لحظه یه خمپاره ۱۲۰ زوزه کشان در کنار ما منفجر شد! همگی خوابیدند. من هم از روی باربند خودم رو به کف جاده پرت کردم. 🔸بلند شدم خودم رو تکاندم و گفتم: 🙌 «آهای صدامِ الاغِ زبون نفهم! شوخی هم سرت نمی‌شه؟ شوخی کردم بی پدر مادر!» همه زدند زیر خنده.  😁 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰 #هادی_دلها 🌸از ميان تمام شهدای كربلا به يك شهيد علاقه ويژه داشت. 🔴👈هادی می گفت: من عاشق #جُون، غ
‍ 3⃣5⃣1⃣ 🌷 🔰 🔹اومده بود او را به بچه های معرفی کرد 🔸گفت ایشون دوست صميمي بنده است كه حاصل زحماتش (ساندویچ ) را بارها نوش جان كرده ايد! 🔹سيد بهش گفت: چي شد اينطرفا اومدي؟! او هم با صداقتي كه داشت گفت: داشتم از جلوي رد مي شدم كه ديدم مراسم داريد. گفتم بيام ببينم چه خبره كه شما رو ديدم. 🔸سید خنديد و گفت: پس تو رو دعوت كردند 🔴👈آری ، هادی را دعوت کردند تا در سال های بعد همنشین آنها و شود. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh