☆باذن الله☆
°•تاسوعا در نقطه صفر مرزی...
🍃چهار سال است که آسمان ایرانشهر #خاطرهای تلخ را مرور میکند. آن روزهایی که #اشرار برای تاراج خاک سرزمینمان از جنوب شرق و غرب دندان میساییدند و #حرم عمه سادات را نشانه رفته بودند، مردی با نبوغ نظامی و باریزی هوایی در نیروهای مسلح رخ نمایی میکرد.
🍃فرماندهای در قامت استاد #خلبان، که زادگاهش موطن شهدا است و به برکت وجود چونانی، دارالشهدا، نگین انگشتری تهران نام گرفته است.
🍃این چهارمین بهار است که #چهارم_فروردین آن دارالشهدای تهران در روز میلاد حاج احمد مایلی او را در زیست دنیایی، کنار خود حس نمیکند و آسمان بهار، بدون درخشش چتربازی او، به زمستان پیوند میخورد...
🍃اما من باور دارم وجوه اجتماعی و روحیات #عرفانی و رسم ایثار و جوانمردی در جبهه معرفتِ امثال شهید مایلیها در این سرزمین، نقش آفرین و اثر گذار بوده و هست...
🍃بیشک این گوشه از تهران در هیچ مقطعی از تاریخ انقلاب بیاثر نبوده است و #ایران با سربازان، شهدا، جانبازان و #گمنامان این تکه از شهر، جان گرفته و جان بخشیده است.
📝 پینوشت:
سردار شهید حاج احمد مایلی، معروف به حاج احمد متولد ۱۳۳۵/۱/۴ در تهران، محله امام زاده حسن علیه السلام(دارالشهدای تهران) و فرمانده یگان ویژه هوایی صابرین و قرارگاه هوایی قدس نیروی زمینی س.پ.ا.ه پ.ا.س.د.ا.ر.ا.ن انقلاب اسلامی بود که در ۱۳۹۵/۷/۱۹ شب #تاسوعا در ایرانشهر با درجه رفیع #شهادت بازنشسته شد.
🌺به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_حاج_احمد_مایلی
📅تاریخ تولد : ۴ فروردین ۱۳۳۵
📅تاریخ شهادت : ۱۹ مهر ۱۳۹۵
📅تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : آستان مقرس امامزاده تهران
🕊محل شهادت : ایرانشهر
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
داستان روزگار من (۱۰)
بالاخره با هر ترفندی که بود سحر تونست یه جوری منو راضی کنه که یه دیدار با بهنام داشته باشم
زنگ اخر به صدا در اومد سحر گفت زود باش وسایلات و جمع کن بریم..
کجاااا😳😳
عه دختر تو چقدر گیجی یا اینکه خودتو زدی به این راه مگه نگفتم با بهنام و شاهین قرار داریم 😒😒😒
الان ؟؟؟
نه پس فردا....وای خدایاااا دارم از دستت دیوونه میشم فرزانه بجای سوالای الکی زود باش دیرمون میشه 😡😡
تو راه از سحر پرسیدم حالا کجا قرار گذاشتی یه وقت کسی نبینه آبرومون میره 😰😰
خیالت راحت همون کوچه ای که اون روز شاهین بهم کادو داد میریم اونجا
ولی سحر من بازم میترسم
نترس بابااا مگه خودت ندیدی اونجا چقدر خلوت بود اصلا نترس
خلاصه ما به سمت کوچه راهی شدیم ... مادر زینب اون روز بخاطر کاری که داشت از زینب خواسته بود تا از مدرسه مستقیم بره خونه خاله اش
و از یه طرفم خونه خاله زینب درست تو همون کوچه ای بود که سحر و فرزانه قرار داشتن
پس زینب راهی اون سمت شد
من و سحر رسیدیم کوچه دیدیم پسرا اونجان بهنامم اومده بود سحر بهم گفت فرزانه صبر کن قبل اینکه بریم داخل کوچه بیا این رژ لب و بزن
صورتت خیلی بی روح شده یه خرده رنگ و لعاب بده به چهرت
شبیه میتا شدی
رژو 💄💋💋
زدمو رفتیم پیشه پسرا
سلام کردیمو و جواب سلام شنیدیم
بهنام بر خلاف شاهین خیلی خوشگل تر بود چشم ابرو مشکی با موهای بلند و لخت
آنچنان حرف میزدو زبون میریخت که من ازش داشت خوشم میومد زیاد نتونستیم باهاشون حرف بزنیم چون باید میرفتیم خونه و دیرمون شده بود
زینب نزدیک کوچه شد تا اومد وارد بشه مارو که دید سریع خودشو کشید عقب ....
ما داشتیم خدا حافظی میکردیم که بهنام رفت و از ماشین یه شاخه گل رز که خیلیم با سلیقه تزئین شده بود و آورد داد به من ...🌹🌹🌹🌹
زینبم که نظاره گر این صحنه بود
ما تا خواستیم از کوچه خارج بشیم زینب رفت و خودشو مخفی کرد
تو راه همش چشمم به گل بود
از درونم یه حس عجیبی داشتم یعنی حس دوست داشتن بود
نمیدونم شاید
رفتم خونه
سلامی به مامان گلم که زیباییش مثله این گله
علیک سلام دختر گلم که انگاری خیلی خوشحاله چی شده وروجک
اون گل چیه؟!؟
این گل؟؟ اهان این گل وووو
این گلو دوستم خریده برام
دستش درد نکنه به چه مناسبتی ؟؟!
راستشو بخوای مامان درس ریاضیش یه خرده ضعیفه من همش کمکش میکنم اونم برای تشکر این گل و برام خریده 😅😅😅😅
باریکلا عجب دوست فهمیده و خوبی 😊😊
مامان گلم خشک نشه کجا بذارمش ؟؟
دخترم اون کابینت بالایی که کنار هوده اونجا یه گلدونه کوچیکه شیشه ای هست بذارش تو اون یه خرده هم اب بریز توش
باشه مامان ...
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلمی از سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در بیت رهبری ❤️🌷🌿
#شبتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#یاصاحب_الزمان_عج💚
اي قبله ي نمازگزارانِ آسمان
هجر تو کرده قامتِ اسلام را کمان
خورشید تابه کی به پس ابرها نهان
عجِّل علي ظهورکَ ياصاحب الزمان
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
سلام امام زمانم ✨
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
"به آسمان که رسیدند، رو به ما گفتند:
زمین چقدر حقیر است، آی خاکی ها..."
🌷شهید حسن باقری
🔸سایز استوری
#استوری
#شهید_حسن_باقری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#بازنشر
طرح به مناسبت سالروز تولد شهید عباس دوران💐
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♡شهید عباس دوران...
🍃می توان گفت عباسِ دوران خودش بوده است. زیرا پیرو حرف #امام برای دفاع از کشور و ایستادن در مقابل #ظلم، جانش را هم فدا کرده است.
🍃عاشق همسر و فرزندش بوده است اما در لا به لای #دلتنگی هایش که برای همسرش مکتوب کرده است، جمله ای زیبا خودنمایی می کند."جنگ جنگ است و زن و بچه هم سرش نمی شود."
🍃او، #خلبان قهرمانی است که در طول دو سال جنگ بیش از ۱۲۰ پرواز موفق داشته است. در آخرین پروازش که هدف بمباران پایگاه هوایی الدوره بوده است. پس از انجام عملیات برای نقض ادعای دشمن مبنی بر امن بودن منطقه و برگزاری کنفرانس سران غیرمتعهدها، به سوی هتل محل برگزاری کنفرانس حرکت کرده و با اصابت #هواپیمایش به هتل، مانع از برگزاری اجلاس می شود و شهد #شهادت نصیبش می گردد.
🍃این روزها، #انقلاب به شهید دوران هایی نیاز دارد تا دفاع کنند از خاک میهن و در مقابل دشمن قد علم کنند. نیاز دارد به جنسی از این شهید که خود را #مسئول بداند در مقابل هزینه ای که برای تحصیلش از #بیت_المال خرج شده است. این روزها نیاز داریم به قهرمانانی چون او که تمام زندگیشان را فدای حرف های امام و #رهبرشان کنند.
🍃حال از او نامی جاویدان مانده است و همسرش که دلتنگی هایش را #بغض می کند و پسرش که از پدر چیزی به یاد ندارد جز #پیکری که بعد از ۲۰ سال انتظار برگشت و تشیبع شد. حال او برای جبران تمام سال هایی که از نعمت #پدر محروم بوده، نام فرزندش را #عباس نهاده است.
☆باشد که پیرو راهشان باشیم☆
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🌺به مناسبت سالروز #تولد #شهید_عباس_دوران
📅تاریخ تولد :۲۰ مهر ۱۳۲۹.شیراز
📅تاریخ شهادت : ۳۰ تیر ۱۳۶۱
📅تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱۴۰۰
🥀مزار شهید : شیراز
🕊محل شهادت : بغداد
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🏴 پنجم ربیع الاول سالروز شهادت حضرت سکینه سلاماللهعلیها دختر امام حسین علیه السلام را محضر شریف امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف تسلیت عرض میکنم.
◾نامت سکینه باشد و محنت زدای ما
◾گریان بود برای غمت دیدههای ما
◾ما غرق غفلت ایم و اسیران «غیبت» ایم
◾ای غرق در خدا ، تو دعا کن برای ما
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
📸 ۵ شهید مدافع حرمی که در روز ۲۰ مهر ماه آسمانی شدند...
🌷 شهید مدافع حرم #فرشاد_حسونی_زاده
🌷 شهید مدافع حرم #رسول_پورمراد
🌷 شهید مدافع حرم #حمید_مختاربند
🌷 شهید مدافع حرم #مسلم_خیزاب
🌷 شهید مدافع حرم #محمود_سالاری
💐 شادی ارواح طیبه شهدا صلوات
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
1_34648700.mp3
4.48M
🎵 #پادکست
🎶 #صوتی
🔴 #مهدوی
📌 قسمت ۱۲۲
🎤 استاد #شجاعی
🔺سلسله پادکست های
🔸«دولت کریمه»🔸
🔹بخش ۹
🌺 #قرار_عاشقی
👌 #پیشنهاد_دانلود
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش حسن هست🥰✋
*بازگشت بعد از 5 سال در روز تولد پسرش*🕊️
*شهید حسن رجایی فر*🌹
تاریخ تولد: ۴ / ۴ / ۱۳۵۴
تاریخ شهادت: ۱۷ / ۲ / ۱۳۹۵
محل تولد: بابل
محل شهادت: سوریه
*🌹پدرش← در سال 1375 ازدواج و حاصل این ازدواج سه فرزند بود🍃 نماز شب و زیارت عاشورایش ترک نمیشد،همواره به یاد فقرا بود🍃وقتی وقایع سوریه آغاز شد برای دفاع به سوریه رفت و در نخستین حضورش مجروح شد🥀و موج انفجار و ترکشی در بدن سوغاتیای بود که از سفر اولش به سوریه آورده بود🥀همیشه میگفت: دعا کنید تا وقتی که توفیق زیارت کربلا نصیبم نشد، اگر میخوام از این دنیا برم شب جمعه این اتفاق بیفته🥀چون تا الان کربلا نرفتم و میخوام حداقل بعد از مرگم توفیق زیارت نصیبم بشه🍃 در نهایت به آرزویش رسید🕊️ و در شب جمعه که مورخ 17 اردیبهشت 95 بود در شب عید مبعث حضرت رسول✨ در کربلای خان طومان آسمانی شد🕊️ و کربلا نرفته کربلایی شد🍃او به شهادت رسید سپس پیکرش مفقود شد🥀پس از 5 سال فراق و دوری از پیکرهای بهجا مانده در کربلای خان طومان🥀 پیکرش تفحص و شناسایی شد✨ پیکرش در سالروز شهادت امام رضا✨و در روز تولد پسرش امیر سجاد🎊 امیر سجادی که از شش ماهگی پدرش رو ندید🥀به وطن بازگشت*🕊️🕋
*شهید حسن رجایی فر*
*شادی روحش صلوات*🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
طرح جدید به مناسبت سالروز شهادت شهید حاج حمید مختاربند🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
بسم ربّ الزهرا(س)
🍂دفترم اینبار قرار است به وصف شهیدی با اخلاص و باایمان مزیّن شود. شهیدی از دیار انسانهای #شریف و آزاده و بزرگ شده در خانوادهای مذهبی و زحمتکش.
🍂شور و هیجان دوران نوجوانیاش را با فعالیت های #انقلابی گره زده و عاشقانه در این راه خدمت میکرد. سال ۵۸ که عراق بر کوس جنگ خواند، جانش را در دست گرفت و هم نوای کاروان عشاق راهی شد✌️
🍂جنگ تمام شد اما او هنوز در بین زمینیان سیر میکرد گویی خدا او را برای #کربلایی دیگر کنار گذاشته بود.
🍂پس از سال ها انتظار بالاخره رسالت جدیدش را یافت، نه در ایران بلکه در #سوریه؛ رسالتی که مرحمی برای روح بی قرارش بود.
🍂گفته بود : دیگر بر نمیگردم مگر اینکه برَمگردانند.
پای حرفش هم ماند! در روزهایی که جایش بین زنجیرزن های #اباعبدالله خالی بود، پیکر مطهرش را به ایران آوردند😭
🍂و مگر #شهادت جز برای آنهایی است که #شهیدانه زیستهاند و حب این دنیای فانی را در دل راه ندادهاند؟!
✍نویسنده : #محدثه_کربلایی
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_حاج_حمید_مختار_بند
📅تاریخ تولد : ۱۳۳۵
📅تاریخ شهادت : ۲۰ مهر ۱۳۹۴
📅تاریخ انتشار : ۲۰ مهر ۱۴۰۰
🕊محل شهادت : سوریه
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
°•بسم رب المهدی•°
☆فُزْتُ بِرَبِ الکَعْبَهْ؛ به خدای کعبه آزاد شدم☆
🍃چه قدر این جمله ی #حضرت_علی (ع) پر معناست و از اعماق #قلب یک صدا بر میخیزد. اين ها خطوطی است از #وصیت_نامه که نه، الهی نامه ی تو!
🍃نمیدانم...
زمانی که #قلم به دست گرفته و شروع به نوشتن کردی، درگیر و دار چه بودی؟! اصلا خیالی خاطرت را میازرد یا هر چه که بود تنها یاد و آرزوی وصال معشوق بود...؟! وصالی که بادی بهاری شد. هنگام وزیدنش چشم هایت را بر هم گذاشت و تو را به رهایی سپرد، رهایی از #گناه، ریا و هر آنچه که خدا نمیپسندد...
🍃تو از همان مومنان زیرکی بودی که راز و رمز معامله را از بر شده بودی؛ دانستی طرف حساب که #خدا باشد، دیگر تنها برد است و سود و خوشبختی. دانستی #دنیا بازی بیش نیست و در معرکه ی حیله ی آن گرفتار نشدی!
🍃میدانم میبینی! خیره به اعمال ما شدی و با گناهانمان همراه با #امام_زمان (عج) اشک میریزی اما این را نیز میدانم که تو میتوانی..! میتوانی تعلقات ما را کوتاه و دست های ما را بند #آخرت کنی. باشد که امروز شروعی دوباره باشد برای تولد ما روسیاهانِ بینوا...! (:
♡سالروز آغوش علمدار، مبارکِ تو باشد ای شهید♡
✍نویسنده : #اسماء_همت
🌸به مناسبت سالروز #شهادت
#شهید_محمد_دادپور
📅تاریخ تولد : ۱۷ آبان ۱۳۴۰
📅تاریخ شهادت : ۲۰ مهر ۱۳۶۰
📅تاریخ انتشار : ١٩ مهر ١۴٠٠
🕊محل شهادت : آبادان
🥀مزار شهید : شهدای گله محله
#گرافیست_الشهدا #استوری_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#داستان روزگار من (۱۱)
گلدون بردمو گذاشتمش رو میزم موقع انجام درسام همش چشمم به گل بود حواسم میرفت سمت بهنام اصلا از درس خوندن افتاده بودم دلم میخواست فقط بشینمو به گل نگاه کنم
ساعت ها همین جور میگذشت
و من با حواس پرتی هام هنوز درسمو تموم نکرده بودم
فردا هم امتحان داشتیم
خلاصه که فردا رسیدو سرکلاس
مشغول امتحان دادن شدیم
📝📝📝📝📝
واااای این سواله چی بود جوابش 😰😰
اصلا هیچی یادم نمیاد
چم شده من
با نامیدی سوالارو پشت سرهم رد میکردم و بی جواب
شاید فقط یه چندتاشو تونستم بنویسم اما اکثرن بی جواب موند 😔😔
زینب ازم پرسید فرزانه چطور بود امتحان ؟؟؟
با ناراحتی گفتم والا چی بگم زینب
اگه بگم خوب بود دروغ گفتم واقعا افتضاح بود
عه چراااا اخه فرزانه تو که درست عالیه جز شاگردای زرنگ کلاسی نگوو که باورم نمیشه
خب دیگه این بارو باور کن
زینب - فرزانه میخوام باهات حرف بزنم وقت داری
اره بگوو میشنوم
در مورد چی ؟؟؟
تا زینب اومد دهنشو باز کنه و حرف بزنه سحر مثل اجل و معلق پیداش شد و پرید وسط حرفامون
بخاطر تنفری که از زینب داشت دلش نمیخواست من با زینب گرم بگیرم و سعی میکرد به هر بهونه ای ما رو از هم دور کنه
سحر- فرزانه بیا بریم کارت دارت دارم
اما سحر ،زینب میخواد باهام حرف بزنه!!
اخه من کارم خیلی واجبه فرزانه
پاشوو ...
از جام بلند شدمو از زینب عذر خواهی کردم زینب جان شرمنده
اشکال نداره بعدن باهم حرف بزنیم
نه عزیزم چه اشکالی برو به کارت برس
با سحر رفتیم تو حیاط
خب سحر چی شده ؟؟
هیچی فقط خوشم نمیاد با اون دختره تنها باشی فرزانه چرا با اون میگردی ؟؟
خب مگه چشه خیلی دختر خوب و آرومیه
خب بسته دیگه نمیخواد پیشه من ازش تعریف کنی خیلی خوشم میاد 😒😒😒
زینب میدونست که هرگز سحر اجازه نمیده که با فرزانه صحبت کنه تصمیم گرفت بره پیش خانم شرافتی که دبیر پرورشی و مشاور مدرسه بود.
زینب با دیدن جریان دیروز خیلی نگران فرزانه شده بود و میترسید که بیشتر گمراه بشه
زینب داخل اتاقه مشاوره شد
سلام خانم
سلام زینب جان
خانم میخواستم باهاتون حرف بزنم
بفرما عزیزم من گوش میکنم
😊😊😊😊
خانم راستشو بخواین ... نمیدونم از کجا شروع کنم
😥
یه دفعه زینب از جاش بلند شدو گفت
خانم ببخشید مزاحمتون شدم چیزی نیست ...
زینب جان راحت باش دخترم بهم اطمینان کن حرفت و بزن
نه خانم چیزی نیست
اینو گفت و از اتاق سریع خارج شد
خانم شرافتی- زینب ...زینب
زینب- اخ ... اخ ... دختر دیوونه چرا حرفتو نزدی خب شاید خانم شرافتی میتونست جلو کارای فرزانه رو بگیره
اخه چرا حرفمو نزدم
😩😩😩
زینب همینجور با خودش کلنجار میرفت ...
نویسنده 📝 انارگل🌹 📝
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
🌹🍃🌹🍃
@ShahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
#شبتون_شهدایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
تمام صبح هایم ⛅️
با تو بخیر میشود ..♡..
تو آنی که با هر تبسمت 😍
خورشید طلوع میکند..☀️..
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❣ #سلام_امام_زمانم❣
بیا که با تو بگویم غم ملالت دل💔
چرا که بی تو👤 ندارم
#مجال گفت و شنید
بهای #وصل تو💞
گر #جان بود خریدارم
که جنس خوب
#مُبصّر به هر چه دید خرید✅
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸🍃
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh