eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
7.5هزار ویدیو
209 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#سلام_امام_زمانم🌼🍃 #عطر_نرگس در هوا سر میکشد قلب #عاشق سوی او پرمیکشد #روشن از رویش بگردد این جهان انتظار #مَهدی صاحب زمان 🌾اللهم عجل لولیک الفرج🌾 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
✍حالم بـــــد استـــــ با تـــــو فقط #خوبـــــ میشوم خیلی از آنچہ فکـــــر کنے مبتلاتـــــرم ... #شهید_امنیت #شهید_عباس_معصومی #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه 2⃣9⃣ 💠 شمر و شلمچه!! 🔸 از آن #بادمجان درشت های بمی بود که گلوله های #توپ فرانسوی صد بم
🌷 3⃣9⃣ 💠سوپرطلا😄😄 🔸اکبر کاراته از تو خرابه‌های آبادان یه پیدا کرده بود؛ اسمش رو هم گذاشته بود: «سوپرطلا»! الاغ همیشه‌ی خدا بود و آب بینیش چند سانت آویزون. 🔹یه روز که اکبر کاراته برای بچه‌ها سطل‌‌سطل می‌برد، الاغه سرشو کرده بود توی سطل شربت و نصف شربتا رو خورده بود. حالا اکبر کاراته هی شربتا رو می‌کرد و می‌داد بچه‌ها و می‌گفت: بخورید که . 🔸کم‌کم بچه‌ها به اکبر کاراته کردند و فهمیدند که الاغِ اکبر کاراته سرشو کرده داخل سطل شربت و خورده. همه به آب آویزون شده‌ی بینی الاغ نگاه کردند و زدند. 🔹دست و پای اکبر کاراته رو گرفتند و انداختندش توی بهمن‌‌شیر. اکبر کاراته که داشت می‌شد، داد می‌زد و می‌گفت: ای الاغ خر! اگه مُردم، اگه خفه شدم توی اون دنیا جلوتو می‌گیرم؛ حالا می‌بینی! او جیغ‌وداد می‌کرد و بچه‌ها از ریسه رفته بودند.😂😂 📚 مجموعه کتب اکبرکاراته، موسسه مصاف عشق 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
عبور کردند آنان که #رفتنشان عین ماندن بود #لاله هایی ڪه پیش پایشان زمین #ادب می کرد 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
خداوند از مومن #ادای_تکلیف را می خواهد نه نوع کار و بزرگی و کوچکی آن را. فقط #اخلاص، و با دید تکلیفی به وظیفه توجه کردن⚠️. #شهید_حمید_باکری 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
4⃣4⃣4⃣ 🌷 💠شهدا آگاه بودند به شهادتشان 🔰 صغیرا قرار بود بدون سلاح سبک در عملیات شرکت کنه. حقیر اصرار داشتم همراهش ببره، با اصرار من که شهید🌷 مى شى. گفت: دوست دارم لحظه لحظه شهادت رو حس کنم👌، درگیر شم، اسیر شم، ، یادتون باشه! 🔰یه حالی شده بود وقت تعریف نحوه ، غریب بود. وقتی گفتم: اگر اسلحه نبری شاید اسیرت کنن؛ پاسخ داد: انگشتامو✌️ اینجوری مى كنم تو تا سرنیزه رو بکنن تو شکمم😔. اینقدر بچرخونن تا لحظه لحظه شهادت رو حس کنم. 🔰بعد که شهید شد دیدیم همونجوری که تعریف کرده بود به شهادت رسید😭. ما؛مى توانيم شهادت دهیم♨️ که بله شهدا آگاه بودند به شهادتشان و ! حتی به نحوه شهادتشان هم آگاه بودند. راوی: 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
زیادی برای ما گذاشتند ازکارشان...زندگیشان...خونشان #حواسمان_باشد♨️♨️ کم گذاشتیـــم برایشــان.... خیلـــــــی کـــم😔😔😔 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
و تا ابد به آنانکه #پلاکشان را از گردن خویش درآوردند . تا مانند مادرشان #گمنامـ🕊 و بی مزار بمانند؛ مدیونیم😔 . ... تقدیم به محضر همه #شهدای_گمنام که مشهور آسمانیانند ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
و تا ابد به آنانکه #پلاکشان را از گردن خویش درآوردند . تا مانند مادرشان #گمنامـ🕊 و بی مزار بمانند؛ م
دلتنگــ💔 که میشوی بهترین مأوا مقبره است گمنامی شان غم هایت را محو میکند☺️ گمنامی شان زندگی را برایت همان زندگی که برای دنیایتـ🌍 آخرت را میدزدد اری👌 آنجاست که کوچکی افکارت به چشم دلت دیده میشوند و میمانی واندوهی از سرآگاهی 😔 میروی تا دنیا را در این کوچک دوربریزی وکمی برای آخرت وام بگیری ازآنهایی که تمام دنیا را به فروختند کاش قدر ارزنی از عشقشـ💞ـان رابفهمیم  کاش همه چیز به زیبایی سادگیشان بود .... 🕊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷سردار شھید محمود کاوه🌷 #دشمن بايد بداند كه هر توطئه‌ای را كه عليه #انقلاب طرح‌ ريزي كند، امت بيدار
زن که وارد #مغازه شد چهره ی #محمود در هم رفت... سرش را انداخت پایین، لبش داشت زیر دندانش هایش #پاره می شد. هرچه زن می پرسید پسته کیلویی چند؟ جواب نمی داد. آخرش هم گفت: ما #جنس نمی فروشم. 🔺زن با #عصبانیت گفت مگه دست خودته؟ پس چرا در مغازه ات را نمی بندی؟ همان طور که سرش زیر بود گفت: هروقت #حجابت را درست کردی بیا تا بهت جنس بدم🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#سوریه که می آمد خیلی از شاگردانش به تأسی از رفتار رضا #شیعه می‌شدند. در آخرین مأموریتش ۷ نفر از شاگ
وقتی پدر شهید رضا #کارگربرزی خاطره ای از سفر پدرش با پای پیاده از کرمان به کربلا را تعریف می کرد،ناگهان #حاج_قاسم با حالت تعجب از پدر شهید پرسید: مگر شما اهل کرمان هستید؟گفتند:بله حاج قاسم به فرمانده گفت:«چرا به من نگفته بودید که رضا همشهری ماست»⁉️ فرمانده گفتند: #رضا خودش خواسته بود که این موضوع هیچ جا مطرح نشه ومخصوصاً به حضرتعالی گفته نشود. آری اواخلاص را در جزئیات هم میدانست @shahidNazarzadeh