فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در پیاده روی #اربعین خیلی ساده بهش گفتیم :
یه #جمله_ناب بگو !
فڪرش را هم
نمیڪردیم ڪه سال بعد،
به یاد جمله نابش باید درهر
قدم #اشڪ بریزیم وگریه کنیم ...
#شهید_سعید_بیاضی_زاده
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
زندگی را دوست داری #عاشـقی را بیشتـر اینچنین فهمیــدم از " یا زینـب " #سربند تو ...🕊 #پاسـدار_مدا
9⃣2⃣6⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠نماز "عشق"
به روایت #خواهرشهید
🔹عادت خیلے خوبے داشت.معمولا براے هرڪار خیرے ڪه مےخواست انجام بده دو رڪعت #نماز مےخوند.یادمه یڪ بار مےخواست بره با یڪے از جوان هایے ڪه خیلے اهل مسجد🕌 و .. نبود صحبت ڪنه،آستین هایش رو بالا زد و #وضو گرفت و رفت دو رڪعت نماز خواند📿
🔸بعد از نماز دعا ڪرد ڪه #خدا در ڪلامش تاثیر قرار بده👌 و از خونه بیرون رفت👤.با این ڪارش مےخواست اثر وضعے روے #مخاطب و ڪارهاش بزاره و همین طور هم شد.
🔹من براے ازدواجم💍 خیلے سخت گیر بودم.دوست نداشتم از ڪانون پر مهر خانواده👨👩👧👦 و سایه پدر و مادر جدا بشوم. تا اینڪه یڪے از #دوستان سید میلاد به خواستگارے آمد هرچقدر با من صحبت ڪرد مجاب نشدم☺️.
🔸تا اینڪه یڪ روز اومد منزل،آستین هایش رو بالا زد و رفت وضو گرفت، #سجاده_اش رو پهن ڪرد و الله اڪبر گویان مشغول نماز شد!دو رڪعت نماز خواند.نمےدونم چه نمازے بود❗️ و با چه نیتے خواند ⚡️اما حال عجیبے داشت .
🔹بعد از اینڪه نمازش تمام شد ، اومد نشست ڪنارم👥. خیلے با محبت💞 شروع به صحبت ڪرد.از #علاقه اش به من گفت و اینڪه من رو چقدر دوست داره 😍و ... ڪم ڪم دیدم ڪه چشمانش اشڪ بار شد😢.همین طور ڪه داشت صحبت میڪرد و از چشم هایش #اشڪ مےاومد.
🔸سید با من ڪه خواهرش بودم خیلے بامحبت صحبت مےڪرد و الحمدالله خیلے زود این مشڪل حل شد✅. #نفس_سید حق بود... نسبت به خانواده خیلے با عاطفه بود.
🔹در مراسم ازدواج من خیلے گریه ڪرد😭.با اینڪه ممڪنه خیلے از هم سن و سالهای سید از روی #حیا ،غرور و .. هیچ وقت اینڪارو انجام ندهند🚫.اما سید قلبش مثل آینه صاف صاف بود💟.
🔸هنر تمامے #شهدا و سید میلاد این بود ڪه با این همه عاطفه از خانواده دل ڪندند💕 و رفتند.
📚برگرفته از کتاب: #مهمان_شام
#زندگینامهشهیدسیدمیلادمصطفوے🌸
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
💖 توصیف خصوصیات اخلاقی حجت الاسلام شهید مدافع حرم شیخ #جابر_حسین_پور (زهیری) توسط همسرشان:
🌹👈 شهیدی ڪه اصالتاخوزستانی بود، و در #ڪویت در خانواده ای #مرفہ زاده و بزرگ شد؛ در ایران تحصیل ڪرد و در
سوریہ بہ #شهادت رسید و در خوزستان تشییع شد.
🌸 رتبہ شهادت ڪم رتبهای نیست ڪه هر ڪسی بتواند آن را بہ دست بیاورد. من همیشہ میگویم شیخ جابر اگر شهید نمیشد واقعا #بیانصافی بود. شهادت #حق او بود.
🌸 آیا انسانی ڪه باگریہ یتیم گریہ میڪرد و باذڪر یادی ازامام حسین (ع) و زینب ڪبری (س) #اشڪ چشمانش سرازیر میشد و ڪسی ڪه همیشہ سر و پای پدر و مادرش را میبوسید ...
🌸 ڪسی ڪه همہ ڪوچڪ و بزرگ #عاشقانہ دوستش داشتند و ڪسی ڪه برای راحتی زندگی همسر و فرزندانش از چیزی دریغ نمیڪرد، ڪسی ڪه #دائم_الوضو بود، آیا حقش غیر از شهادت بود ؟
#شهید_جابر_حسین_پور🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ #کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_چهل_ونهم 9⃣4⃣ ✨یک دستگاه موت
❣﷽❣
#کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا)
#خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری
#قسمت_پنجاه0⃣5⃣
|تابستان۶۴|
«استاد محمدشاهی و برادر شهید»
تهدیدش ڪرده بودند.گفته بودند
تو را ترور مے ڪنیم.
حتے به محل ڪار احمد آقا زنگ زده بودند و گفتند : تورا مےڪشیم❗️
آمده بود مسجد و براے بچه ها صحبت ڪرد.
تقریباً اوایل تابستان سال 1364 بود.
آن زمان احمد آقا در اوج #مسائل_معنوی بود.
بعد از جلسه براے من و یڪے از بچه ها گفت :
ظاهراً تقدیر خدا بر #شهادت من است.
توے همین چند روز آینده❗️
خیلے تعجب ڪردیم.آن موقع ما چهاردهساله بودیم.گفتیم:
احمد آقا یعنے چے❓شما ڪه جبهه نیستے❗️
گفت : بله،اما من در تهران شهید مے شوم.به دست منافقین.
ما به حرف های احمد آقا کاملاً اعتماد داشتیم.براے همین خیلے ناراحت شدیم.
هر روز منتظر یڪ خبر ناگوار در محل بودیم.
شب ها وقتی در مسجد،چشم ما به احمد آقا مےافتاد نفسی به راحتے مےکشیدیم و مےگفتیم : خدا را شڪر.
تا اینڪه یڪ شب بعد از نماز،وقتے پریشانے را در چهره ام دید به من گفت : ناراحت نباش،قضا و قدر الهے تغییر ڪرده.من فعلاً شهید نمےشوم.
بعد ادامه داد : من چند ماه دیگر در ڪنار شما خواهم بود.
نمےدانید چقدر این خبر براے من خوشحال کننده بود.
بعد ها از برادر احمد آقا شنیدم ڪه این قضیه خیلے جدے بوده و براے همین آن چند روز احمد آقا به صورت مسلح در محل حضور داشته.
مسجد امین الدوله در ماه رمضان و در تابستان سال 1364 عجیب بود.
نواے مناجات هاے مرحوم سید علےمیرهادے،سخنرانےهاے انسان ساز حاج آقا حق شناس،زندگے در ڪنار احمد آقا و...
این ها شرایطے را پدید آورد ڪه یڪے از به یاد ماندنےترین ایام عمر من شد.حاضرم هر چه خدا مےخواهد بدهم و یڪ بار دیگر آن ایام نورانے تڪرار شود.
سحرها بعد از خوردن سحرے دوباره به مسجد مےآمدیم و بعد از نماز با احمد آقا قرآن مےخواندیم.
آن موقع من و ایشان تنها بودیم.بسیاری از نصیحت های انسان ساز ایشان مربوط به آن سحرهاے نورانے بود.
در ایام تابستان☀️ و اوایل پاییز🍁🍂 1364 حال و روز احمد آقا بسیار تغییر ڪرده بود.
نمازهاے او از قبل عجیب تر شده بود.
در زمان اقامهی نماز جماعت صورتش از #اشڪ خیس مےشد.بدنش به شدت مےلرزید.
مانند پرنده اے شده بود ڪه دیگر توان ماندن در قفس دنیا را نداشت🕊.
من با خودم مے گفتم:بعد از این احمد آقا چگونه مےخواهد زندگے ڪند؟
در همان ایام وقتے دربارهے کرامات و یا مشاهدهے اعمال افراد و... صحبت مےکردم کمتر جواب مےداد و مےگفت:براے ڪسے ڪه مےخواهد به سوے خدا حرڪت ڪند این مسائل سنگریزههاے راه است❗️
یا مثال مےزد ڪه خداوند به برخے از
سالڪان طریق و انسان هاے وارسته عنایاتے مانند #چشم_برزخے و یا #طیالارض عطا ڪرده.
اما آن ها با تضرع از خداوند خواستند ڪه این مسائل را از آن ها #بگیرد❗️
چون این ها نشانهی کمال انسان نیست❗️
احمد آقا مےگفت:بزرگان ما علاقه دارند زندگے عادے مانند بقیه مردم داشته باشند.
یادم هست مےگفت:همین طیالارض ڪه برخے آرزوے آن را دارند از اولین کارهایے است ڪه یڪ مؤمن مےتواند انجام دهد اما اهل سلوڪ همین را هم از خدا نمےخواهد!
یادم هست احمد آقا عینکے👓 شده بود.
گفتم:خب شما قرآن بیشتر بخوان.
مےگویند:هر ڪس قرآن بخواند مشڪلات و درد چشمانش👁 برطرف مےشود.
لبخندے زد و گفت:مےدانم ڪه اگر به نیت شفاے چشم خودم قرآن بخوانم،حتماً ضعف چشمانم برطرف مےشود.
بعد ادامه داد:اما نمےخواهم به این نیت قرآن بخوانم❗️
مےخواهم زندگےام روال عادی داشته باشد!
آن ایام نورانے خیلے زود سپرے شد.
با شروع پاییز مدارس باز شد و تابستان زیباے من به پایان رسید.
اما نمےدانستم این آخرین فرصت هاے من در ڪنار احمد آقا است ڪه سریع طے مےشود.
#ادامه_دارد
📚منبع: کتاب عارفانه از انتشارات شهید هادی
تایپ با کسب اجازه از انتشارات و مولف می باشد.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در پیاده روی #اربعین خیلی ساده بهش گفتیم :
یه #جمله_ناب بگو !
فڪرش را هم
نمیڪردیم ڪه سال بعد،
به یاد جمله نابش باید درهر
قدم #اشڪ بریزیم وگریه کنیم ...
#شهید_سعید_بیاضی_زاده
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh