🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺 عیبےندارد #خاڪ هم باشے قبول است یڪچفیہ ویڪ ساڪ هم باشے قبول است برگردتنھایڪ #بغل باباےمن باش
#بزرگ شوم،
يادم نخواهد رفت كه...
پدرم مرا در #خواب بوسيد
و #رفت...
برای دينم...
برای كشورم...
برای سربلندی ام...
رفت...
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_محمد_بلباسی🌷
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#همسر_شهید: بعضی ها اصلا ساخته شده اند برای #مشورت. احساس #غریبگی نمیکنی، وقتی می خواهی #راز دلت را
بدون #شرح نیست
ناتوانم در شرح
ڪودڪے هایم پاے #قاب تو..
دارند #بزرگ می شوند..
فاطمہ و ریحانہ خانم نازدانه های
#شهید_حاج_محمد_پورهنگ🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣ #آغاز_امامت_حضرت_صاحب❣
🌸عالم امكان سراسر نور شد✨
💞شیعه بعد از سال ها مسرور شد
🎀پور زهرا #تاج بر سر می نهد
🌸بر همه آفاق فرمان می دهد
💞حكم تنفیذش رسیده از سما
🎀نامه ای با مُهر و #امضاءخدا
🌸می نشیند بر سریر عدل و داد
💞 #آخرین فرمانروای ابر و باد
🎀پادشاه كشور آیینه ها
🌸تك سوار قصه ی آدینه ها
💞امپراتور زمین و آسمان💫
🎀حُكمران سرزمین بی دلان
🌸پهلوان نامی افسانه ها
💞تحت امرش #لشگر پروانه ها
🎀لشگری دارد #بزرگ و بی بدیل
🌸افسرانش نوح و موسی و خلیل👌
❣نهم ربیع
#سالروزآغازامامت_حضرت_ولیعصر(عج)
بر همه شیعیان و منتظران حضرتش فرخنده و مبارک باد🌸🍃.
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
در #عملیات کربلای دو محمود کاوه، #فرمانده لشکر،کار عجیبی کرد! نیروهای خط شکن رو که جلو فرستاد، اومد
#گونی بزرگی را گذاشته بود روی دوشش و توی سنگرها #جیره پخش می کرد.
بچه ها هم با او #شوخی می کردند:
- اخوی دیر اومدی.
- برادر می خوای بکُشیمون از گُشنگی؟
- عزیز جان ! حالا دیگه اول میری سنگر #فرماندهی برای خودشیرینی؟
گونی #بزرگ بود و سرِ آن بنده ی خدا #پایین.
کارش که تمام شد. گونی را که زمین گذاشت.
همه شناختنش. او کسی نبود جز #محمود_کاوه، فرمانده ی لشکر...
#شهید_محمود_کاوه🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
يکی از فرماندهان در سوریه نقل می کرد: هرچند حامد جوانی ۲۵ ساله بود اما بسیار #شجاع و نترس و تنها نی
♦قسمتی از وصیتنامه #شهید🌸
بسماللهالرحمنالرحیم
«السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام»
#یاحسین تا آخرین قطره خون #نمیگذاریم دوباره #خواهرت به #اسارت برود. تنها #دلخوشی من #برادرزادهام علی است که وقتی او #بزرگ شد بگویید که #عمویت برای #دفاع از #حرم حضرت زینب (س) رفته و #شهید شده است، بگذارید علی #افتخار کند.
#شهید_حامد_جوانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#آخرین_شب ... 🌺غسل کرد و از همه #حلالیت گرفت و با همه خداحافظی کرد و گفت بچه ها من دیگه برنمیگردم،
6⃣1⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠ثبت نام برای سوریه
🔸دو سال پیش به خانه آمد و گفت، برای #سوریه ثبت نام میکنند، و نیرو میبرند برای خدمت و #دفاع از حرم خانم حضرت زینب ( سلام الله علیها)
🔹گفتم: چه خوب☺️، منم با خودت ببر، #هرکاری که از دستم بر بیاید انجام میدهم☝️. از آشپزی تا هر کار دیگری، که در حد توانم باشد. گفت: آنجا منطقه #جنگی است و خانم نمیبرند😒.
🔸بعد از آن ثبت نام حالات و روحیاتش به کل #تغییر کرد، #نماز_شبش ترک نشد👌، اعمال #مستحبی انجام میداد، همیشه به من میگفت فلان دعا و یا نماز مستحبی را بخوان🍃. هیچ وقت چیزهای #مادی از خدا نخواه، همیشه چیزهای #بزرگ بزرگ از خدا بخواه🌺. آخر همه دعاهایش همیشه شهادت بود.
🔹وقتی تایید شد که ببرندش آنقدر خوشحال بود😍 که من تعجب کردم، تا حالا اینقدر #خوشحال ندیده بودمش. با خنده و شادمانی گفت: ما هم پریدیم خانمی، #خداحافظ...✋🕊
🔸گفتم: تو داری میروی #جنگ💣 چرا اینقدر خوشحالی😳، گفت: نمیدانی من دارم کجا میروم، خانم دنیا برام #قفس شده😔، من دارم از این قفس نجات مییابم😍.
#شهید_ایوب_رحیم_پور🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
❣🌸 #درحوالـےعطــرِیــاس🌸❣
6⃣2⃣ #قسمت_بیست_و_ششم
عاطفه_خب معصومه، تو نمیدونی من روز خاستگاری با اینکه اولین بار دیدمش، از همون اول از رفتارش خیلی خوشم اومد راستش آنقدر خوبی داشت که اصلا به رفتنش فکر نکردم .. حتی الانم پشیمون نیستم😍😊 گرچه تمام روزای زندگیم با هادی پنج شش ماه بیشتر نبود و اون دوسه ماه یه بار میومد خونه😒
ولی من اگر صد بار دیگه ام برگردم به روز خواستگاری باز قبولش میکنم ..
لبخند محوی مهمون لباش شد و ادامه داد:
_هادی همیشه منو باعث رفتنش میدونه ..🙂چون وقتی با من ازدواج کرد مامان باباش دیگه بهش گیر نمیدادن برای رفتن و بالاخره تونست بره😔
واقعا باور نمی کردم،😧
عاطفه چه قدر #باآرامش از #نبودهمسرش در کنارش حرف میزد، چقدر #صبور بود که حاضر شده بود هادی نباشه ولی #قلب_هادی رو داشته باشه ..
عاطفه واقعا این همه صبوری رو #ازکجا می آورد ..
چقدر #بزرگ بود عاطفه و من خبر نداشتم،
چقدر #بزرگوار بود!!
مطمئن بودم که صبری که عاطفه داشت برابره شهادت بود،
که آقا هادی اگر هم شهید میشد فقط یک بار بود😢☝️
#اماعاطفه_باهرباررفتن_هادی #شهید_میشد_و_لب_نمیزد ...
مے سوزم و لب نمے گشایم ڪھ مباد ... آهے ڪشم و دلے به درد آیــد از او 😔
تو همین فکرا بودم که فاطمه سادات غذا رو اورد ..
دیگه فکرم اونقدر مشغول شده بود که نفهمیدم مهمونی کوچیک سه نفرمون چجوری به پایان رسید ...
#ادامه_دارد...
💌نویسنده: بانوگل نرگــــس
#کپی_بدون_نام_نویسنده_حرام
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔹زیباترین و ماندگارترین👌 چیزی که از ایشون یاد گرفتم #بخشنده بودن و گذشت بود... 🔸ایشون خیلی راحت از
✍ #خاطرات_شهدا
🔰وقتی مرتبه اول رفتیم برای صحبت کردن گفت: خیلی #عصبی و زودجوش است، اما وقتی وارد زندگی💖 شدیم برخلاف آنچه که قبلاً از خودش گفته بود، #آرام و مهربان😌 به نظر میرسید.
🔰 #روحالله آنقدر پخته و سنجیده👌 بود که من در کنارش💞 کامل شدن و #بزرگ شدن را خیلی خوب حس می کردم. صبر زیادی داشت و این صبر زیادش فرصت برای #رشد من فراهم می کرد تا جایی که اطرافیان این بزرگ شدن من را خیلی خوب #حس میکردند و حتی به من گوشزد هم میکردند که رفتارهای من با قبل از ازدواج💍 خیلی متفاوت شده است.
🔰اختلاف نظر در هر #زندگی مشترکی هست، اما چیزی که اصلاً بلد نبودیم❌ #قهر کردن بود. شاید باور نکنید بیشترین زمان⏳ ممکن که با هم حرف نمیزدیم از پنج دقیقه🕐 بیشتر نمیشد. خیلی زود خندهمان میگرفت😅 و میزدیم زیر #خنده و هرچی بود همانجا تمام میشد.
#شهید_روح_الله_کافی_زاده
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢به اسم حبیب 💠روایت اول #قسمت_دوم 🔰بعضی وقتا فکر میکنیم💭 اینکه مقام معظم #رهبری مد ظله العالی فرمو
💢به اسم حبیب
💠روایت اول #قسمت_سوم
🔰محمدحسین تحصیلات #نظامی نداشت❌ مثل همت, اما خوب بلد بود چه میخواهد. هر جا که بود بجای اینکه بگوید بروید میگفت: #بیایید. خودش اول از همه راه میافتاد, #نمیترسید.
🔰به نقل از #شهید_آوینی میگفت: شهادت🌷 یه لباسه هر وقت اندازت بشه میپوشیش. محمد حسین زود بزرگ شد. #شهادت خوب به تنش نشست. بعضی جاها آدم یهو #بزرگ میشه یکیش جنگه💥 #عمار اول تو جنگ فرهنگی بزرگ شد بعد تو سوریه شاید بخاطر همین بود راه چهار ساله رو کمتر از یک سال رفت👌(از فرماندهی گردان به فرماندهی تیپ سیدالشهداء رسید)
🔰حتی اینجا هم به اسم #سیدالشهداء جلو رفت از فرماندهیش که نگم, اکثرا نیروهای غیر ایرانی🇮🇷 میگرفت. عراقی, #پاکستانی...زندگی با این آدما سخته, اخلاقشون, کاراشون زندگیشون با ما #متفاوته ولی محمد حسین باهاشون سر یه سفره مینشست همین شد که همشون شدن #فداییش همه نیروهاش خالکوبی عمار داشتن یا پلاک اسمشو🏷 همیشه چند نفر👥 اسکورتش میکردن طوریش نشه، وقتی #خبر_شهادتش اومد همه تعجب کردن چطور با اون فدایی ها عمار شهید شده⁉️
🔰وقتی درگیری💥 شدید باشه کسی نمیتونه زخمی برگردونه عقب ولی کسی ندید #محمدحسین تنها برگرده🚫
بعد از شهادش🌷 یکی از دوستانش که تیرمیخوره توان برگشتن نداشته. پشت بی سیم میگه: مثل #مسلم تنها شدم کجایی عمار😭 خیلی رو #اخلاق مقید بود, دوران دانشجوییش کل خونه پر بود از عکس #شهدا. حرمت نگه میداشت, هم اتاقیش میگفت: سیگار🚬 کشیدیم عکس شهدا🕊 رو جمع کرد ورفت.
🔰بعد هیئت کتیبه وپارچه سیاه های هیئت🏴 رو باز میکرد بعد میگفت بشینین به شوخی. میگفت: زیارت که رفتین بدون اذن دخول وارد نشین⛔️ #اذن_دخول اشکه اونقدر منتظر بمونین تا اذن بگیرین. #چله میگرفت که گره از کار باز بشه اعمال مستحبی📿 که براش عادی بود تا جایی که روزه روز دوشنبه وپنج شنبه📆 رو برای بچه های شورای #بسیج الزامی کرده بود.
🔰تک خوری نمیکرد هرجا که بود همه تیپ آدمی رو دورش👥 جمع میکرد
کتاب میخوند📖 کتاب هم #هدیه میداد
کتاب های ساندویچی تا بچه ها کتابخون بشن. رو همه تاثیر میذاشت✅ ولی تاثیر نمیگرفت. با هر تیپ آدمی که بود موقع #اذان بلند میشد به نماز بچه ها هم دنبالش.
🔰محرما غذای هیئت #عدس_پلو بود
میگفت اشک رو زیاد میکنه.گوشت🍖 که میگرفت, گوشت #شتر بود شاید براتون سوال بشه چرا گوشت شتر؟ گوشت شتر #غیرت رو زیاد میکنه. به همین سادگی...
#غیــــــرت، همون چیزی که ابر قدرت های دنیا ازش هراس😨 دارن. همیشه این #عملش بود که اطرافیانش رو جذب میکرد. با همه میجوشید ولی یه نقطه مشترک بین همه رفقاش بود👇 #حب_الحسین_یجمعنا
📚برگرفته از کتاب عمار حلب
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
♦️فرمانده کل سپاه خطاب به مردم عزادار #کرمان: آرام باشید؛ انتقام میگیریم، سخت، محکم و قاطع👊
♦️سرلشکرحسین سلامی فرمانده کل سپاه:
🔹انتقام میگیریم؛ سخت، محکم، قاطع، پشیمان کننده و #تمام_کننده؛ آرام باشید.
🔸همه ما میدانیم کسی را بدرقه میکنیم که در دولت او سلامت و #معنویت و کم نظیر است.
🔹عشق و به اسلام #ولایت را ثابت کرد.
🔸او جلوهای از زیباترین فضائل عالم💖 در وجود یک شخصیت #بزرگ بود.
🔹او در #هرگز در مقاابل دشمن سست نشد❌
🔸او قلبش♥️ همواره آرام بود و لباس #جهاد را از تن درآورد.
🔹شخصیت او فراتر از #مرزهای_ایران و جان اسلام بود و همه جهان اسلام با تحسین او را یاد میکنند و هر چقدر تلاش میکند خورشید او را #خاموش کنند نمیتوانند و نمیدانند که نمیتوانند❌
🔸خورشید قاسم سلیمانی #زنده_تر از همیشه راهی را گشوده است که مطمئنن پیروز✌️ خواهد شد.
🔹توصیف شخصیت او #ممکن_نیست سردار در عین اینکه فرماندهی باوقار بود اما بسیار #متواضع بود.
#روحش_شاد🌺
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی
🍂شهدا🌷 محور #عزّت و کرامت همه ما هستند. نه برای امروز، بلکه همیشه اینها به دریای واسعه خداوند♥️ سبحان اتصال یافتهاند.
🍂آنها را در چشم دل و زبان خود #بزرگ ببینید✅
#شهید_قاسم_سلیمانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
آرزوهایم زیاد نیست
#بزرگ است و دست نیافتنی
اما ...آرزو بر #جوانان عیب نیست✘
هست⁉️
یعنی میشـ‼️ـود روزی
اسم من هم #شهید شود
خدایا من #گناهکارم ... قبول
اما فضل تو کم نیست؛ هست؟😢
مهربانی ات💖 دریاست
و لطفت #بی_همتا
میشود روزی بگویند:
او هم #شهید شد ...🕊
سر سجـ📿ـاده کارم شده
دعا و اقتدا به شَه #کرب_وبلا
خدایا!
گناهکارتر از حُر هستم⁉️
توبه کرد؛ برگشت
و #شهید هم شد ....
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیل_الله
#باید_شهیدانه_زیست_تا_شهید_شد
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍄در این ...
⭐️آفرینش #بزرگ شهیـــ🌷ــــد
🍄تنهـا #موجودیست که
⭐️میلاد دارد امّا #مرگ ندارد ...❌
#شهید_مدافـع_حـرم🌸
#سرهنگ_محمدرضا_الوانی🌸
ولادت:۱۳۶۱/۱/۲🌸
شهادت:۹۵/۷/۷
#شبتون_شهدایی🌙
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
1⃣5⃣#قسمت_پنچا_ویکم
💢زن مى گریزد و خود را میان زنان دیگر، #پنهان مى سازد...
#حال_و_روزکاروان، رقت همگان را بر مى انگیزد.... آنچنانکه زنى پیش مى آید... و به بچه هاى کوچکتر کاروان، به #تصدق، نان و خرما مى بخشد.
تو زخم خورده و #خشمگین ، خود را به بچه ها مى رسانى، نان و خرما را از دستشان مى ستانى و بر مى گردانى و فریاد مى زنى : صدقه حرام است بر ما.
🖤پیرمردى زمینگیر با دیدن این صحنه ، اشک در #چشمهایش حلقه مى زند،... بغض، راه گلویش را مى بندد و به کنار دستى اش مى گوید:_عالم و آدم از صدقه سر این خاندان ، روزى مى خورند. ببین به کجا رسیده کار عالم که مردم به اینها صدقه مى دهند.همین #معرفی هاى کوتاه و ناخواسته تو، کم کم ولوله در میان خلق مى اندازد:...
یعنى اینان خاندان پیامبرند؟!
💢از روم و زنگ نیستند⁉️
این زن ، همان بانوى #بزرگ کوفه است !؟اینها بچه هاى محمد مصطفایند!؟
این زن، دختر على است !؟پچ پچ و ولوله اندك اندك به #بغض بدل مى شود... و بغض به گریه 😭مى نشیند...
و گریه، رنگ مویه مى گیرد... و مویه ها به هم مى پیچد و تبدیل به ضجه مى گردد... آنچنانکه #سجاد، #متعجب و #حیرتزده مى پرسد:_براى ما گریه و شیون مى کنید؟پس چه کسى ما را کشته است ؟
🖤بهت و حیرت تو نیز کم از سجاد نیست.رو مى کنى به مردان و زنان گریان و فریاد مى زنى :_#خاموش !اهل کوفه ! #مردانتان ما را #مى_کشند و #زنانتان بر ما #گریه مى کنند؟ خدا میان ما و شما #قضاوت کند در روز جزا و فصل قضاء.این کلام تو آتش پدید آمده را، نه خاموش که شعله🔥 ورتر مى کند،...
گریه😢 ها شدت مى گیرد و ضجه ها به صیحه بدل مى شود.دست فرا مى آرى و فریاد مى زنى :_✨ساکت!
💢نفسها در سینه حبس مى شود....
خجالت و حسرت و ندامت چون کلافى سردرگم ، در هم مى پیچد و به #دلهاى_مهرخورده مجال تپیدن نمى دهد....سکوتى سرشار از وحشت و انفعال و عجز، همه را فرا مى گیرد....
نه فقط زنان و مردان که حتى زنگ شتران از نوا فرو مى افتد. سکوت محض. و تو آغاز مى کنى:...
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
#مرامشهدایے
🍃آقا حامد سال ها تو هیئت فاطمیه (سلام الله علیها ) طالقانی تبریز به عزاداری مشغول بود.
وقتی ایام #محرم می شد یکی از چرخ های مخصوص حمل باندها رو برای خودش بر میداشت و وظیفه حمل اون چرخ رو به عهده میگرفت.
🍃با عشق و علاقه خاصی هم این کار رو انجام می داد. وقتی #عاشورا می شد برای هیئت چهار هزار تا نهار میدادیم که حامد منتظر می شد همه کم کم برن... تا کار شستن دیگ ها رو شروع کنه... با گریه و حال عجیبی شروع به کار می کرد...
🍃بهش میگفتن آقا حامد شما #افسری و همه میشناسنتون بهتره بقیه این کارو انجام بدن. می گفت:
🌷 "اینجا یه جایی هست که اگه #سردارم باشی باید #شکسته شوی تا #بزرگ بشی"
و همینطور می گفت:
🌷"#شفا تو آخر مجلسه، آخر مجلسم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها #حاجتم رو خواهم گرفت"
که بالاخره این طور هم شد....💔
#شهیدحامدجوانے
#اللهمعجللولیکالفرجبحقزینبکبرے
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
❁★❁★❁★❁★❁★❁
🌟اینقدر #حقیر_بودن جوری زدن
که جانی💔 برایش نماند
🌟اما اینقدر #بزرگ بود
که به ۱۱ نفر جان بخشید🌷♥️
✨روحت شاد و راهت پر رهرو باد✨
#سرهنگ_شهید_تورج_اردلان
#شبتون_شهدایی🌙
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh