eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
💟 وسط خیابون بودم که باهام #تماس گرفت 📞 با حالتی ناراحت و گرفته خبر #تصادف یکی از دوستاشو داد حتی
3⃣2⃣3⃣ 🌷 🔰هروقت که باهم صحبت می کردیم 👥 سعی داشت منو با یه آشنا کنه... زندگی نامه شهید ، نحوه شهادت🕊 ، رفتار و اخلاق و منش شهید و... 🔰چون علاقه زیادی به داشت ، اول درباره شهید بیضائی گفتیم☺️. ازم پرسید: درباره ش چی میدونی؟ برام تعریف کن!منم یکم اطلاعاتی که درباره شهید🌷 داشتم رو به گفتم. 🔰جاهایی که اشتباه📛 بود رو اصلاح میکرد.اطلاعاتش واقعا کامل بود👌. انگار سیره و منشش ، خودِ خودِ سیره و منش شهید بود... 🔰 بعد درباره و گفتیم. 🔰این ها رو می شناختم... تا این که اسم شهدایی رو گفت که تاحالا به گوشم هم نخورده بود😟! ... 🔰وقتی به شهید نوروزی رسیدیم ، دل نداشت نحوه رو بهم بگه... قرار شد شهدا 🌷سر مزار هرکدومشون بریم و برام تعریف کنه... 🔰اما...😔 راه شهدا رو پیش گرفت و به دیدارشون شتافت... 🔸به نقل از 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔔🔔 ♦️کوته فکـــران ! 🍂من نمی دانـــم دنیایـ🌎 شما چقـدر قیمت دارد⚡️امـــا خوب میدانـم که 🌾دخـــتر پنج ساله ی ،هنـوز چشمش در کوچه و خیابان ، بدنبال ِ میگردد ... 🌾خوب میدانــم که همســر ِ ، رسالت ِ سنگین ِ زینبی را ، به رخ ِ دشمن کشید و حاضر نشد🚫 در برابر مبادله ی پیکر ِ همسرش⚰ ،حتی یک ریال از ، هزینه شود ... 🌾به خـــدای ِ قسم ! دختــر ِ نـُه ساله ی را دیدم که هر بار نام ِ را بر زبان میراند ، مــروارید ِ اشک 😢،در چشمانش حلقه میزند ... 🌾شیرین زبانی ِ دخترک ِ 🌾چهره ی معصوم ِ☺️ دخترک ِ ، می اَرزَد به تمام ِ دنیای شما🌍 !! 🌾با شمایــَم ! با شمایی که از دنیا ، جز ، هیچ نیاموخته اید❌ ! 🌾مادر ، که تک پسرش را هدیه کرده ،⚡️اما شرمنده ی بی بی است.که دیگر فرزندی برای ندارد ... 🌾راستی ! از مادر ِ بگویم ، که صبورانه ، به چشمان ِحبیبش مینگرد و آرام زمزمه میکند : ... 🌾بگوئید این دلتنگی ها💔 ،در بازار ِ دنیــای شما ، چنـــد⁉️خــریداریم ...بسم الله . در دنیای شما ، شاید بشود را خرید ، ⚡️امــــا !در دنیای ما ، نـــَـــه❌ ... 🌾و صد شکـــر ، که زینت ِ خانه ی ما ، پرچم ِ است ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌾عاشقان♥️ را سر شوريده به عجب است 🌾دادن سر، نه عجب داشتن عجب است 🦋این جزء اولین شهدای مدافع حرم سال ۹۲ بودند كه از تیپ زرهی اعزام به شدند و راننده تانک بودن ... ↩نحوه برخورد مستقیم موشک💥 به تانک. تقریبا چیزی از پیکرشون باقی نموند😔 جز که به ایران بازگشت و امیر کاظم زاده هم فاقد پیکر هستند 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🍃می گویند عشق حسین سن و سال نمی شناسد. از همان کودکی آرام آرام روح و جسمت را دربر می گیرد. غلامِ حسین می شوی و روزهای محرم... 🍃امیر کاظم زاده از همان کودکی عشق اهل بیت مخصوصا بر دلش جوانه زده بود. با شروع با بچه ها محله را سیاهپوش می کردند. سنج و طبل می خریدند و برای عزاداری می کردند. 🍃لحظه به لحظه با عشق امام حسین قد کشید و بزرگ شد و با پیوستن به سبزپوشان س.پاه راهش را استوار کرد. مدتی بعد به درخواست مادر کرد و حاصل ازدواجش فرزندی شد که نذر حضرت محمد بود و پس از نوشتن نام هایی که امانت سپردند به صفحه های ، طاها قسمتشان شد و نام عزیز دل پدر شد . 🍃عشق به شهادت در دلش هر لحظه می تپید. در تشییع از همه میخواست برای شهادتش دعا کنند و معتقد بود که در باغ شهادت هنوز هم باز است. مدتی بعد که خبر دفاع از را شنید به عشق اباعبدالله راهی شد. مقصد را نگفت فقط از ماموریتی گفت که ممکن است ۴۵ روز طول بکشد. 🍃مادر با محمد طاها شش ماهه بدرقه کرد پسرش را به امید دیدار دوباره. اما شاید محمد طاها میدانست که اخرین دیدار با پدر است که بیقراری کرد و چشم های پدر هر چند قدم یکبار، فرزند شش ماهه اش را میدید و دل کندن را تمرین می کرد. شاید هم به یاد ارباب بغض می کرد و استوارتر قدم بر میداشت. 🍃مدتی بعد در باغ شهادت باز شد و خودروی پر از مهمات بهانه و تیر عدو سبب خیر تا فرنانده این بار در میان شعله های آتش به باغ آرزویش برسد. سه روز در محاصره در میان شعله های آتش سوخت. از امیر اربا اربا چیزی نمی توان گفت اما مادر هنوز هم منتظر است تا قامت تک پسرش را بعد از خداحافظی آخر ببیند. حال، محمد طاهای شش ماهه مردِ کوچک خانه شده و دلتنگی هایش را با قاب پدر شریک می شود .دست می کشد بر عکس و از حسرت هایش می گوید. از دیدن روی پدر و یک سفر با پدر آن هم به مقصد ... ✍نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ شهریور ۱٣۶۱ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ خرداد ۱٣٩٢ 📅تاریخ انتشار : ۱۳ شهریور ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : دمشق 🥀مزار شهید : بهشت زهرا سلام الله علیها 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
«وَالْحَمْدُ لِلّهِ قاِصمِ الجَّبارینَ مُبیرِ الظّالِمینَ»؛ یعنی ستایش خدای را که درهم شکننده سرکشان و نابودکننده ستم‌کاران است. 🌸به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۴ شهریور ۱٣۶۱ 📅تاریخ شهادت : ۱۱ خرداد ۱٣٩٢ 📅تاریخ انتشار : ۱۲ خرداد ۱۴۰۰ 🕊محل شهادت : دمشق 🥀مزار شهید : بهشت زهرا سلام الله علیها ⚘⚘⚘ 💐 ⃟🕊می گویند عشق حسین سن و سال نمی شناسد. از همان کودکی آرام آرام روح و جسمت را دربر می گیرد. غلامِ حسین می شوی و روزهای محرم... ⚘⚘⚘ 💐 ⃟🕊امیر کاظم زاده از همان کودکی عشق اهل بیت مخصوصا بر دلش جوانه زده بود. با شروع با بچه ها محله را سیاهپوش می کردند. سنج و طبل می خریدند و برای می کردند. ⚘⚘⚘ 💐 ⃟🕊لحظه به لحظه با عشق امام حسین قد کشید و بزرگ شد و با پیوستن به سبزپوشان سپاه راهش را استوار کرد. ⚘⚘⚘ مدتی بعد به درخواست مادر کرد و حاصل ازدواجش فرزندی شد که نذر حضرت محمد بود و پس از نوشتن نام هایی که امانت سپردند به صفحه های ، طاها قسمتشان شد و نام عزیز دل پدر شد محمد طاها. ⚘⚘⚘ 💐 ⃟🕊عشق به شهادت در دلش هر لحظه می تپید. در تشییع از همه میخواست برای شهادتش دعا کنند و معتقد بود که در باغ شهادت هنوز هم باز است. مدتی بعد که خبر دفاع از را شنید به عشق اباعبدالله راهی شد. مقصد را نگفت فقط از ماموریتی گفت که ممکن است ۴۵ روز طول بکشد. ⚘⚘⚘ 💐 ⃟🕊مادر با محمد طاها شش ماهه بدرقه کرد پسرش را به امید دیدار دوباره. اما شاید محمد طاها میدانست که اخرین دیدار با پدر است که بیقراری کرد و چشم های پدر هر چند قدم یکبار، فرزند شش ماهه اش را میدید و دل کندن را تمرین می کرد. شاید هم به یاد ارباب بغض می کرد و استوارتر قدم بر میداشت. ⚘⚘⚘ 💐 ⃟🕊مدتی بعد در باغ شهادت باز شد و خودروی پر از مهمات بهانه و تیر عدو سبب خیر تا فرنانده این بار در میان شعله های آتش به باغ آرزویش برسد. سه روز در محاصره در میان شعله های آتش سوخت. از امیر اربا اربا چیزی نمی توان گفت اما مادر هنوز هم منتظر است تا قامت تک پسرش را بعد از خداحافظی آخر ببیند. حال، محمد طاهای شش ماهه مردِ کوچک خانه شده و دلتنگی هایش را با قاب پدر شریک می شود .دست می کشد بر عکس و از حسرت هایش می گوید. از دیدن روی پدر و یک سفر با پدر آن هم به مقصد ... ⚘⚘⚘ برای سلامتی امام عصرعجل الله... ارواح مطهرشهداوامام شهدا 🌷صلـــــــــــــــوات🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh