eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.9هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ #خلبانی_متعهد ✨ 🔰شهید شیرودی در سال #1351 وارد دوره مقدماتی آموزش #خلبانی شد و پس از مدتی برای گذراندن دوره کامل به پادگان هوانیروز #اصفهان منتقل شد. 🔰او با پایان دوره آموزش #هلیکوپتر.کبری به عنوان خلبان به استخدام #ارتش درآمد. 🔰خلبانی #متعهد، #مسلمان، #عاشق مردم مظلوم و ستمدیده، #مقلد امام خمینی(ره) و طاغوت ستیز. یکبار در #مانوری که قرار شده بود یکی از اعضاء خاندان #طاغوت هم در آن شرکت کند، شهید شیرودی #تصمیم گرفت با #هیلکوپتر خود به #جایگاه بزند تا با این عملش، ضمن شهید شدن، آن #عضو_ناپاک_پهلوی را از روی زمین بردارد. 🔰اما این مانور هرگز برگزار نشد و شهید شیرودی نتوانست به مقصود خودش برسد. #شهید_علی_اکبر_شیرودی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
✨ #خلبانی_متعهد ✨ 🔰شهید شیرودی در سال #1351 وارد دوره مقدماتی آموزش #خلبانی شد و پس از مدتی برای گذ
🌸نامه شهید شیرودی🌸 🔰از: خلبان علی‌اکبر شیرودی 🔰به: پایگاه هوانیروز کرمانشاه 🔰موضوع: گزارش 🔰اینجانب که #خلبان پایگاه هوانیروز #کرمانشاه می‌باشم و تاکنون برای ا#حیای اسلام و #حفظ مملکت اسلامی در کلیه #جنگها شرکت نمود‌ه‌ام، منظوری جز پیروزی #اسلام نداشته و به دستور #رهبر عزیزم به جنگ رفته ام. 🔰لذا تقاضا دارم #درجه تشویقی که به اینجانب داده‌اند، پس گرفته و مرا به درجه #ستوان‌یار سومی که #قبلاً بوده‌ام برگردانید. در صورت امکان امر به رسیدگی این #درخواست بفرمائید. باتقدیم احترامات نظامی خلبان علی‌اکبر شیرودی تاریخ: 9/7/1359 #شهید_علی_اکبر_شیرودی🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸نامه شهید شیرودی🌸 🔰از: خلبان علی‌اکبر شیرودی 🔰به: پایگاه هوانیروز کرمانشاه 🔰موضوع: گزارش 🔰اینجا
4⃣1⃣9⃣ 🌷 یه وانت گلوله🚛 در بهار 🌸1358 خبری می‌رسد که عده‌ای ضد انقلاب 💂در ارتفاعات « » در غرب تجمع کرده‌اند 👥و قصد حمله به را دارند.  تیم آتشی مرکب از سه فروند هیلکوپتر کبری🚁 و یک فروند هیلکوپتر نجات به سمت منطقه موردنظر حرکتی می‌کنند. تیم آتش را کشوری به عهده داشت. در حین عملیات ناگهان صدای می‌آید که «آخ ، آخ» همه هراسان از اینکه شیرودی را زدند، می خواستند منطقه را ترک کنند که صدای خنده😁 شیرودی همه را میخکوب می‌کند. او در جواب سوالات خلبانان👮 می گوید: «هیچی نشده، ناراحت نباشید، یه گلوله خورد بالای سرم و افتاد توی لباسم👕. خیلی داغه 😱نمی‌تونم راحت بشینم.» عملیات با انبار مهمات🎆 و اشرار به پایان رسید. در بازگشت شهید کشوری به شیرودی می گوید: «راستی حالت چطوره، اون گلوله چی شد🤔.»  شیرودی می گوید: «فکر کنم دیگه شده باشه.» کشوری می گوید: «پیدایش کند، خوبیه» که شیرودی با خنده می گوید: «اگه می خواستم را که به طرفم شلیک شده برای یادگاری جمع کنم، تا الان حداقل یه وانت 🚛گلوله باید داشته باشم.» 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸نامه شهید شیرودی🌸 🔰از: خلبان علی‌اکبر شیرودی 🔰به: پایگاه هوانیروز کرمانشاه 🔰موضوع: گزارش 🔰اینجا
🎤خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید⁉️ ⭕️شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای #خاک نمی‌جنگیم✘ ما برای #اسلام می‌جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطــ💥ـر باشد. #شهید_علی_اکبر_شیرودی 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
4⃣1⃣9⃣ #خاطرات_شهدا🌷 یه وانت گلوله🚛 در بهار 🌸1358 خبری می‌رسد که عده‌ای ضد انقلاب 💂در ارتفاعات «
🔰شیرودی در کنار هیلکوپتر🚁 جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. خبرنگار پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید⁉️ شیرودی خندید. 🔰سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای نمی جنگیم ما برای می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد🚶‍♂ 🔰خبرنگاران حیران ایستادند🤷‍♂ شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: ! صدای اذان می آید وقت نماز است. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🦋 ❤️📿 🌹 در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. ♦️خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام عحاضرید بجنگید⁉️ 🌹 خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. 🌹شهیدشیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا⁉️ خلبان شیرودی کجا می‌رود⁉️ هنوز مصاحبه تمام نشده‼️ 🌹 همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: ‼️ صدای اذان می آید وقت است. 📚کتاب زندگی به سبک شهدا ،ناصرکاوه 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است. این کشاورز زاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است و به هیچ یک از حزب ها و گروه ها وابسته نیست. آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷 آن روزهای آخر قرار بود که شیرودی به پاس خدمات منحصر به فردش دوباره ارتقا بگیرد و سروان شود. هرچند هیچ گاه درجه و مقام برایش مهم نبود. او هیچ گاه درجه ی خود را روی لباسش نصب نکرد. چند نفری از دوستان برای عرض تبریک آمده بودند، اکبر خیلی جدی گفت: تبریک را به زمان دیگری موکول کنید؛ زمانی که در اجرای فرمان امام و رسیدن به خدا شهید شوم. 🕊🌱 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹شیرودی در کنار بالگرد جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال می‌کردند. ♦️خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستینهایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت است. 🌹8 اردیبهشت سالروز شهادت /شادی روحش صلوات 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🔸 خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟؟؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی‌جنگیم ما برای اسلام می‌جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطـــر باشد. این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبان های مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا می‌رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت است... 🌷 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
● در بهار ۱۳۵۸ خبری می‌رسد که عده‌ای ضد انقلاب در ارتفاعات « گهواره » در غرب تجمع کرده‌اند و قصد حمله به اسلام‌آباد را دارند. ● تیم آتشی مرکب از سه فروند هیلکوپتر کبری و یک فروند هیلکوپتر نجات به سمت منطقه موردنظر حرکتی می‌کنند. رهبری تیم آتش را شهید کشوری به عهده داشت. در حین عملیات ناگهان صدای شیرودی می‌آید که «آخ سوختم، آخ» همه هراسان از اینکه شیرودی را زدند، می خواستند منطقه را ترک کنند که صدای خنده شیرودی همه را میخکوب می‌کند. او در جواب سوالات خلبانان می گوید: «هیچی نشده، ناراحت نباشید، یه گلوله خورد بالای سرم و افتاد توی لباسم. خیلی داغه نمی‌تونم راحت بشینم.» عملیات با انهدام انبار مهمات و کشتن اشرار به پایان رسید. در بازگشت شهید کشوری به شیرودی می گوید: «راستی حالت چطوره، اون گلوله چی شد.» ● شیرودی می گوید: «فکر کنم دیگه غیب شده باشه.» کشوری می گوید: «پیدایش کند، یادگاری خوبیه» که شیرودی با خنده می گوید: «اگه می خواستم گلوله‌هایی را که به طرفم شلیک شده برای یادگاری جمع کنم، تا الان حداقل یه وانت گلوله باید داشته باشم.» 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۴/۱۰/۲۵ تنکابن ، مازندران ●شهادت : ۱۳۶۰/۲/۸ دشت‌ذهاب ، کرمانشاه ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خلبان نامداری که خواستار کم‌کردن درجه‌اش بود❗️ خلبان یادشهداباصلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh