🌷شهید نظرزاده 🌷
حاج همت به #مرتضي_قرباني- فرمانده لشكر25 كربلا- گفت: يكي دو نفر را بفرستند خبر بياورند تا ببينم #اوض
7⃣6⃣5⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠زندگی در وانت
🔰به او گفتم: کار درستی نیست🚫 دائم زن و بچه ات را از این طرف به آن طرف می کشى، بیا #شهرضا یک خانه🏡 برایت بخرم.
🔰گفت: نه، حرف این چیزها را نزن⛔️، دنیا هیچ ارزشی #ندارد. شما هم غصه مرا نخور، خانه ی من #عقب ماشینم 🚘است، باور نمی کنی بیا ببین.
🔰همراهش رفتم در عقب #ماشین را باز کرد؛ 🔹سه تا کاسه، 🔸سه تا بشقاب،🔹 یک سفره پلاستیکی، 🔸دو تا قوطی شیر خشک بچه و یک سری خورده ریز دیگر.
🔰گفت: این هم #خانه!! دنیـ🌍ـا را گذاشته ام برای دنیا دارها، خانه هم باشد برای #خانه دارها....
راوی: مادر سردار شهید
#شهید_محمدابراهيم_همت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
💢شهیدی که به فکر آخرت دوستانش بود. حسین رو تو #مسجد دیدم. خیلی #ناراحت بود. بهش گفتم حسین چی شده؟؟
یکی از دوستان و همرزمان شهید حسین ولایتی فر نقل می کرد که:
وقتی در آن سر و صدا و شلوغی و #هیاهو همه میخوابند روی زمین، حسین #جانبازی را میبیند که نمیتواند فرار کند و روی #ویلچر گیر کرده، حسین هم به سمت آن جانباز میدود تا او را #عقب بیاورد و #جان او را حفظ کند.
که چندین تیر به #سینهاش میخورد و آسمانی میشود.
#شهید_حسین_ولایتی_فر🌷
#شهید_حادثه_تروریستی_اهواز
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌺🍂🌸🍃🌷🍃🌸🍂🌺 #کلام_شهید 🌾دشمن باید بداند و این #تجربه را کسب کرده باشد که هر توطئهای را که علیه #انق
🔴 ترس دشمنان از سردار اسلام
🔸نور #سيگارشان را ديده بود🚬 . چهار نفر را فرستاد تا ببينند قضيه چيست👀 . دو نفر #كومله بودند👥 ، يكي #فرار كرده بود🏃 و يكي را گرفته بودند . ازش پرسيد :" اينجا چكار مي كرديد" .طرف گفت :"شنيده بوديم قرار است #كاوه بيايد.
🔸گفته بودند هروقت رسيد #خبر بدهيد كه #مقر را خالي كنيم."🚨
🔸در مورد كاوه دستور براي كومله #عقب.نشيني بي درگيري بود . درگيري را مدتي #امتحان كرده بودند. ديده بودند فايده ندارد.
#شهید_محمود_کاوه🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌸🌺🌸🌺🍂🍂🌺🌸🌺🌸 🌾رفته بود شمال غرب، مأموریت فرستاده بودندش. 🌾 بعد از یک ماه که برگشته بود اهواز، دیده ب
🔴عراق #پاتک سنگینی کرده بود.
🔰آقا مهدی، طبق معمول، سوار #موتورش توی خط این طرف و آن طرف می رفت و به بچه ها سر می زد. یک مرتبه دیدم #پیدایش نیست.
🔰از بچه ها پرسیدم، گفتند « رفته #عقب» یک ساعت نشد که #برگشت و دوباره با #موتور، از این طرف به آن طرف.
🔰بعد از #عملیات، بچه ها توی #سنگرش یک شلوار #خونی پیدا کردند.
🔰مجروح شده بود، رفته بود عقب، #زخمش را بسته بود، #شلوارش را عوض کرده بود.
💠انگار نه انگار و دوباره برگشته بود خط.
#شهید_مهدی_زین_الدین🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
يک خانمي آمد و همينطور به #تصوير شهيد نگاه ميكرد و #اشك ميريخت. كسي هم او را نميشناخت. بعد جلو آمد
#حجاب🌺🍃
یکبار ازش پرسیدم چرا اینقدر گرفته ای؟
گفت خیلی از وضعیت #حجاب خانوم ها توی تهران ناراحتم
وقتی آدم تو کوچه راه میره #نمیتونه سرش رو بالا بگیره
بعد گفت یه نگاه #حرام آدم رو خیلی #عقب میندازه
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
روز اول بود که همه ورودی های #دانشگاه امام حسین (علیه السلام) دور هم جمع شده بودیم، دوری از خانواد
💠 #مجروحیت_وتحمل_درد
🌷دفعه دوم که اومده بود سوریه یه #ترکش خورد تو دستش. همه طبق معمول تو این فکر بودن که الان سید مجتبی (شهید حسین معز غلامی) با یه ماشین برمی گرده #عقب که به دستش رسیدگی کنه و خون ازش نره.
🌷ولی دیدیم خیلی #آروم و بدون هیچ ترسی و بدون اینکه درد رو توی چهره اش نشون بده رفت ی گوشه نشست و شروع کرد به بیرون آوردن #ترکش با ناخنگیر !
🌷می گفت: نمی تونم برم عقب کار رو زمینه؛ بعدشم #خودش دستشو پانسمان کرد و پاشد.
🌷چون #فرمانده بود تمام تلاششو می کرد که حتی ی ذره هم احساس درد و ضعف تو چهره اش
معلوم نباشه و روحیه بقیه #تضعیف نشه .
#شهید_حسین_معزغلامی🌺
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣3⃣1⃣ به یاد #شهید_رضا_دامرودی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
6⃣6⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠راوی: همرزم شهید
🔰روز سوم #محرم توی عملیات مجروح💔 شد. تیر به ناحیه #سر اصابت کرده بود. شرایط درگیری💥 به نحوی بود که راهی برای #عقب کشیدن رضا نبود بجز اینکه پیکر پاک⚰ را روی زمین #بکشیم و آرام آرام بیایم عقب.
🔰رضا #زنده بود و پیکرش رو #سنگ و خاک کشیده می شد😭 چاره ای نبود❌ اگر اینکار را نمی کردیم زبانم لال می افتاد دست #تکفیری ها.
🔰رضا در عشق به #حضرت_رقیه(س) سوخت🔥 و پیکرش در مسیر #شام روی سنگ و #خار کشیده شد. مثل کاروان اسرای اهل بیت😭
🔰رضا #زنده_ماند و زخم این سنگ و خار را تحمل کرد💔 و بعد روحش پر کشید و آسمانی شد🕊 فرمانده می گفت این مسیری که #پیکر_رضا کشیده شد روی زمین،همون مسیر ورود #اهل_بیت به شام هستش.
🔰شهید رضا #دامرودی متولد۱۳۶۷📆 شهرستان سبزوار، 25 مهرماه سال94 در مبارزه با تکفیری ها👹 و در از دفاع از #حرم عقیله بنی هاشم یه شهادت🌷 رسید تا اولین👌 شهید مدافع حرم دیار #سربداران نام بگیرد و پیکر مطهرش در روستای دامرود به خاک سپرده شد.
#شهید_رضا_دامرودی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔸حدود نیم ساعت🕰 قبل از #شهادت، رضا جلوی من موضع گرفته بود و با لبخندی شیرین😍 از من پرسید کدام سمت موضع بگیرم⁉️
🔹با #دوربین بررسی کردم و بهش گفتم به سمت خانه های🏘 روبه رو. دوباره با همان #لبخند شیرینش پاسخم را داد و موضع گرفت …
🔸بهش گفتم با خمپاره شصتی💣 که همراهش است به سمت خانه ها شلیک کند💥 که همان #لحظه دستور آمد همه یک گام به #عقب برگردند و با هم به موضع قبل برگشتیم.
🔹اما در مرحله دوم پیشروی #رضا شهید شد🌷 و تازه فهمیدم چرا آنقدر لبخندهایش شیرین❤️ و #معنادار شده بود…
#شهید_رضا_دامرودی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰مهمان نوازی 🔸بعد از #شهادت حسین نزدیکی های چهلم ایشون بود که قرار شد بریم خونه حسین🏡وقتی رسیدیم او
🔰کادر ساز
🔸در #ماموریت_آخر حسین در سوریه جانشین فوج (تیپ) هجوم بود. یکی از پارامتر های مهــ💥ـم نیروهای هجوم داشتن #اعتماد به نفس بالاست.
🔹نیروهایی که #حسین باهاشون کار کرده بود اعتماد به نفس بالایی داشتند👌 و در عملیات هم این افراد #شجاع تر بودند. طبیعت کار هم این بود که افراد شجاع💪 وقتی اعتماد به نفس [حسین] رو می دیدند، دور #حسین_آقا جمع می شدند👥
🔸افراد #ترسویی که نمی تونستند اعتماد به نفس شون رو بالا ببرند🚫 مجبور بودند یا از اون فوج بروند🚶 و یا یک #کار_ساده انجام بدهند. بعد از یک ماه همه می دونستیم فوج حسین #معزغلامی افراد بسیار قوی و شجاعی هستند✔️ که در هر کار عملیاتی تا #آخرین_لحظه میمانند و کار میکنند.
🔹موقعی که حسین در #قمحانه درگیر بود و همانجا هم #شهید شد🌷 همان افراد شجاع و با اعتماد به نفسی که حسین آقا رو می شناختند و بهش ایمان داشتند تا #آخرین_لحظه با او ماندند💕 موقعی هم که آتش دشمن🔥 سنگین شد، #شهید و مجروح دادند.
🔸و آنهایی که مجبور شدند #عقب برگردند در اقدام بعدی رفتند و کمک کردند که #پیکر حاج حسین آقا⚰ رو به عقب منتقل کنند.
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
3⃣5⃣1⃣ به یاد #شهید_علیرضا_قبادی🕊❤️🕊 شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
8⃣8⃣1⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠همرزم شهید علیرضا قبادی
🔰بنده اولین باری که به منطقه اعزام شدم با #شهید_قبادی آشنا شدم؛ با شهید🌷 در منطقه بودم که ناگهان بیسیم📞 زدند که دشمن به ماشین یکی از بچهها حمله کرده است و متاسفانه تعدادی از بچه ها #شهید یا مجروح💔 شدهاند.
🔰شهید علیرضا به محض شنیدن خبر سریع خود را برای رفتن به منطقه مورد نظر آماده و #مسلح کرد. گفتم: علیرضا صبر کن تا نیروهای کمکی👥 بیایند. علیرضا گفت: نباید یک دقیقه هم صبر کرد❌ پیکر #شهدا و مجروحان نباید دست دشمن بیفتد. دشمن بچه ها را سلاخی می کند😔
🔰گفتم: آخه تعداد ما کم است؛ امکان دارد دشمن👹 کمین کرده باشد. علیرضا خیلی محکم گفت: هر که می خواهد بیاید #یاعلی وگرنه خودم تنها👤 می روم.
🔰وقتی #قاطعیت را در صدا و چهره اش دیدم گفتم: باشه من می آیم☝️تعدادمان ۶ نفر بود. #شهیدعلیرضا بچه ها را مسلح کرد و همراه اش چند خشاب پر و چند آر پی جی💥 اضافه آورد. خودش پشت فرمان ماشین تویوتا🚚 نشست و ما هم عقب ماشین.
🔰نزدیک #منطقه مورد نظر رسیدیم که شهید علیرضا ماشین را متوقف کرد⛔️ و به ما گفت: شماها پیاده👣 و با فاصله ۳متری از هم حرکت کنید! خیلی آرام و آهسته جلو می رویم. گفتم: علیرضا منقطه ساکت است! شهید علیرضا با لبخند گفت: آره زیادی #ساکت است!
🔰به منطقه مورد نظر رسیدیم دیدیم پیکر شهدا⚰ و مجروحان در کنار ماشین روی زمین افتاده است. خواستیم جلو برویم که #علیرضا با دست اشاره کرد همانجا سنگر بگیریم و آماده شلیک💥 باشیم. خودش یواش یواش به سمت ماشین🚙 حرکت کرد. با دست اشاره کردم علیرضا من هم بیایم؟ با اشاره گفت: #نه.
🔰با سرعت در ابتدا یک نفر👤 از مجروحان را روی دوش خود گذاشت و #عقب آورد. گفتم: علیرضا اجازه بده ما هم کمک کنیم. گفت: امکان دارد دشمن اینجا برای ما #کمین کرده باشد. شماها فقط هوای من را داشته باشید تا پیکر شهدا🌷 را هم بیاورم. ظرف یک ربع ساعت، شهید علیرضا تمام پیکرها را به دوش گرفت و آورد. تمام لباس های شهید علیرضا قبادی از #خون_شهدا قرمز شده بود. (درود خدا بر غیرتش)
🔰بعد از اینکه کارش تمام شد گفت: منطقه را ترک کنیم. به اینجای ماجرا که رسید، #همرزم_شهید آهی کشید و گفت: شهید علیرضا قبادی حتی نسبت به پیکر شهدا🌷 هم این چنین احساس مسئولیت می کرد. شهادت کجا و من کجا⁉️ هنوز آنقدر خود را تزکیه نکردم که #شهید بشوم😔😔
#شهید_علیرضا_قبادی
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔰کادر ساز
🔸در #ماموریت_آخر حسین در سوریه جانشین فوج (تیپ) هجوم بود. یکی از پارامتر های مهــ💥ـم نیروهای هجوم داشتن #اعتماد به نفس بالاست.
🔹نیروهایی که #حسین باهاشون کار کرده بود اعتماد به نفس بالایی داشتند👌 و در عملیات هم این افراد #شجاع تر بودند. طبیعت کار هم این بود که افراد شجاع💪 وقتی اعتماد به نفس [حسین] رو می دیدند، دور #حسین_آقا جمع می شدند👥
🔸افراد #ترسویی که نمی تونستند اعتماد به نفس شون رو بالا ببرند🚫 مجبور بودند یا از اون فوج بروند🚶 و یا یک #کار_ساده انجام بدهند. بعد از یک ماه همه می دونستیم فوج حسین #معزغلامی افراد بسیار قوی و شجاعی هستند✔️ که در هر کار عملیاتی تا #آخرین_لحظه میمانند و کار میکنند.
🔹موقعی که حسین در #قمحانه درگیر بود و همانجا هم #شهید شد🌷 همان افراد شجاع و با اعتماد به نفسی که حسین آقا رو می شناختند و بهش ایمان داشتند تا #آخرین_لحظه با او ماندند💕 موقعی هم که آتش دشمن🔥 سنگین شد، #شهید و مجروح دادند.
🔸و آنهایی که مجبور شدند #عقب برگردند در اقدام بعدی رفتند و کمک کردند که #پیکر حاج حسین آقا⚰ رو به عقب منتقل کنند.
#شهید_حسین_معزغلامی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🕊شهید مدافع حـــــرم دادالله شیبانی
🍃در روز انقضاي مدت اعتبار كارت ملي شان به شهادت رسيدند.
🍃پسرم خيلي #مهربان و #دلسوز بود. محبت خاصي به همه ي خانواده داشت و با بقيه ي بچه هايم فرق مي كرد. با اين كه در تهران سـاكن بـود و كمتـر وقـت مي كرد به شيراز بيايد، اما هر فرصتي پيش مي آمد، به شيراز مي آمـد و #همـه ي #كارهاي #عقب مانده ي ما را انجام ميداد.
🍃بار آخري كه سوريه بود، من اصرار كردم كه بـراي سـالگرد پـدرش نيايـد. حتي به بچه ها گفتم كه به او نگويند مراسم چه تـاريخي اسـت. امـا او بـا هـر زحمتي بود، خودش را به تهران رسانده بود و با خانواده اش بـه شـيراز آمدنـد و براي مراسم زحمـت زيـادي كشـيدند.
🍃حتـي #پخـت و #پـز و #آشـپزي مراسـم را خودشان انجام دادند. هر وقت #سر سفره مي نشستيم، #اول غذا را براي همه مـي كشـيد. گوشـت و مرغي اگر بود، بين همه تقسيم مي كرد و گاهي به خودش چيزي نمي رسيد. هر كس تهران كاري داشت به او زنگ ميزد. فاميـل و غريـب و همسـايه برايش فرقي نداشت.
🌷هدیه به روح مطهرشان صلوات🌷
🌹شهادت ٩٣/٤/٢
👤راوی:مادرشهید