🌷شهید نظرزاده 🌷
💞🌿✨💞🌿✨💞 ☘عاشقان💓 رابا#تعلق هاچکار⁉️ 🍁سربه #تن اینجا نمی آیدبه کار.... ☘آن گروهی #کزتعلق رسته اند!!
4⃣4⃣3⃣1⃣#خاطرات_شهدا🌷
⚜بِسمِ الرَّحمن ⚜
🔰می گفت:《 لازمه ی #شرافت یک ملت، استقلال است》*
آری! همین گونه است و ما در این ادوار، حلاوت این #شرافت و کرامت را نوش روح و اندیشه مان کردهایم.
ما به کمند #حقیقت و حقانیت چنگ زده ایم و به نور رسیدهایم و مگر نه اینکه، "بدون حقیقت، #آزادی میسر نیست"*
🔰و ما ،برای #نواختن نوای آزادی، از هرچه در برداشتهایم فروگذار نکرده ایم.
ما پیکارکرده و جوشیده و خروشیده ایم.ما به دست آوردهایم، #اقتدار و #اعتبار را و از دست دادهایم، مردمان بی آلایش و ره جوی آسمان 🌫را.
آنها که نماد #پایمردی گشتهاند.
🔰آنها که هرگز، رنگ #خون 💔شان را از صفحات تاریخ📅 پر رخدادمان، نخواهیم زدود.آنها که دریافته بودند، "ملت ترسو، به زودی در #چنگال مستبد ستمگر، گرفتار می آید."*و همین است که او، بیرق شجاعت را برافراشته میسازد و به قصد آزادی #عقیده و رهایی از از نقض عدل، به پا می خیزد.
🔰به پا می خیزد و به ما می فهماند که "اراده کنید #یران مال ایرانیان است و آنگاه ببینید که هیچ قوه ی #گستاخ و حد نشناسی پیدا نمی شود که به خاک ایران تجاوز نماید."پ.ن: جملات ستاره🌟 دار(*)، نمونه ای چند از جملات قصا#شهید هستند.
✍نویسنده: #زهرا_مهدیار
#شهید_شیخ_محمد_خیابانی🌷
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
📚#رمان_واقعی_مفهومی_بصیرتی
⛅️#افتاب_در_حجاب
#قسمت_پنجاه_هشتم
🏴#پرتوپانزدهم🏴
💢#برسرسجاد می گیرى و بر سر ابن زیاد فریاد مى کشى : #بس_نیست #خونهایى که از ما ریخته اى. به خدا قسم که براى کشتن او باید از روى #جنازه_من بگذرید.ابن زیاد به اطرافیان خود مى گوید:_ #حیرت از این محبت خویشاوندى! به خدا قسم که به راستى حاضر است #جانش را فداى او کند.
سجاد به تو مى گوید: آرام باش عمه جان! بگذار من با او سخن بگویم.
و بر سر ابن زیاد فریاد مى کشد:
_ابن زیاد! مرا از قتل مى ترسانى؟! تو هنوز #نفهمیده اى که کشته شدن #عادت ما و شهادت #کرامت خاندان ماست ⁉️
🖤ابن زیاد از #صلابت این کلام برخود مى لرزد. رو مى کند به ماموران و مى گوید:_رهایش کنید. بیمارى اش او را از پا در خواهد آورد. و فریاد مى زند:
_ببریدشان. همه شان را ببرید. و با خود فکر مى کند:_کاش وارد این جنگ نمى شدم . هیچ چیز جز #شکست و #شماتت بر جا نماند... شما را #درخرابه اى کنار #مسجد_🕌اعظم سکنى مى دهند تا فردا راهى #شامتان کنند و تا صبح ، هیچ کس سراغى از شما نمى گیرد، مگر #کنیزان و #اسیرى چشیدگان.
#پس_کجارفتند آنهمه مردمى که در بازار کوفه #ضجه مى زدند....
💢و #اظهارندامت و #حمایت مى کردند؟!چه شهر #غریبى است #کوفه!
پشت سر، فریبگاه فتنه خیز کوفه است و پیش رو، شهر شوم #شام....
پشت سر، خستگى و فرسودگى است و پیش رو التهاب و #اضطراب...
کاش کوفه، نقطه ختم مصیبت بود... کاش شهرى به نام شام در عالم نبود.
کاش در بین کوفه و شام ، منزلى به نام #نصیبین نبود و #سجاد در این منزل #باغل_و_زنجیر از مرکب فرو نمى افتاد.
کاش منزل'' #جبل_جوشن '' ى درنزدیکى شام نبود و #زنى از اهل بیت ، به ضرب #تازیانه ماموران ، کودکش #سقط نمى شد....
🖤کاش در بین کوفه و شام قریه اى به نام '' #اندرین'' نبود و اهالى و ماموران ، شب را تا صبح🌤 با #شادى و #طرب و #خواندن و #نواختن و #شراب نوشیدن ، آتش به دل کاروان نمى زدند.
کاش منزل '' #عسقلان '' ى در کار نبود و #دخترکى از مرکب نمى افتاد و زیر #دست_وپاى شتران نمى رفت و با #مرگش جگر تو را نمی گداخت.... کاش راه اینقدر طولانى نبود.... کاش هوا اینقدر گرم نبود،
💢کاش در منازل بین راه ، دشمن 🐲، شما را در ضل آفتاب ، رها نمى کرد...
تا تو ناگزیر شوى #سجاد بیمار را در زیر #سایه_شتر بخوابانى و کنار بسترش #اشک 😢بریزى و بگویى :_چه دشوار است بر من ، دیدن این حال و روز تو.
کاش سهم هر کدام از اسیران در شبانه روز #یک_قرص_نان نبود... تا تو ناگزیر نشوى نانهایت را به #کودکان ببخشى و از فرط #ضعف و #گرسنگى ، نماز شبت را #نشسته بخوانى.و باز همه این مصائب، قابل #تحمل بود اگر شهرى به نام شام در عالم نمى بود.... #کوفه اى که زمانى مرکز حکومت پدرت بوده است ، جان تو را به آتش کشید،...
#شام با تو چه خواهد کرد!؟
#ادامه_دارد....
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh