eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 ✨" يــا صاحـــب الـــزمــــان "✨ ! مـــــولاي مـن ! ⚜از قـديــم گفته انـد : " خلايـــق هــرچه لايــق " بي راه نگفـته انــد . ⚜اقرار مي کنيــم هنوز لياقت در محضــر شما را پيدا نکرده ايــــم🚫 ⚜که اگرغيـــر از اين بـــود هم اينـــک در زمان و در حـــضور شما به سرمي برديـــم .😔 ⚜" از ماســت که برماســــت " آري، ما مـــستحق بلاي سزاوار چنــيـن سرنوشــتي هستـــيم تــو را نخواســته ايم 😔 به بي امامـــي " " کـرده ايم هنــوز باورمان نــشــده ⚜" تا نيايي گره از کـار بشر وا نــشــود " ✨🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹✨ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#مستانہ بہ این دنیا خندیدنـد و #رفتنــــد و ما #مُشتاقانہ درگیرِ دنیاییم ! ای ڪاش #بیدار شویم قبل ا
📝 ♦️دلم مثل کویر آب ندیده ای🚱 بود که وجودت آن را سیراب کرد شدی درمان برای غرق شده ی ویرانه ی گناه🔞 🔸رسولی 🔹🔸همراهی 🔸اصلا نجاتی 👈برای واماندگانی همچون من ♦️ هست... نمی گذارد کج شود قدم هایم🚷 ♦️ هست... نمی گذارد لحظه ای بروی از یادم😌 ♦️ هست... نمی گذارد پرت شود🗯 حواسم حواسم هست که حواست هست...👌 ♦️به غروب شدن کنار تو👥 عادت دارم و چه عادت خوبی است عادت کردن به خوبیهای تو💞 و الحق که ترک موجب مرض است ♦️دلــ💔ــم تنگ شده از آخرین دیدارمان خیلی گذشته حواست هست ..؟😢 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
چه #انتظار عجیبی! تو بین منتظران هم، عزیز من، چه #غریبی! عجیب تر که چه آسان، نبودنت شده #عادت، چه بی خیال نشستیم نه کوششی نه وفایی... فقط نشسته و گفتیم: خدا کند که بیایی ...! 🌺 اللهم عجل لولیک الفرج🌺 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
دسته‌گل‌هایے ڪہ خانم ها بہ آب دادند انگار #عادت دارند خانم ها! خانم هاهمیشہ دستہ‌ گل بہ آب مےدهند گاهے بہ رود نیل گاهے بہ علقمہ گاهے هم بہ اروند وڪارون 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
♥️ ↲به روایت همسرشهید 4⃣ 💟سر اونقد ذوق زده بود که منو هم به هیجان می آورد. وقتی خطبه جاری شد و رو گفتم صورتمو چرخوندم سمتش تا بازم اون لبخند زیبای همیشگیشو ببینم😍 اما به جای اون لبخند زیبا اشکای شوقی رو دیدم که با تو چشاش حلقه زده بود. همونجا بود که خودمو زن دنیا دیدم 💟محرم که شدیم. دستامو گرفت و خیره شد به چشام، هنوزم باورم نمیشد بازم پرسیدم: چرا من…⁉️ از همون لبخندای دیوونه کننده تحویلم داد و گفت: قسمت من بودی و من قسمت تو قلبم از اون همه خوشبختی تند تند میزد💗 و فقط خدا رو شکر میکردم به خاطر عزیزی که بهم داده بود 💟هر روزی که از عقدمون میگذشت بیشتر به هم میکردیم. طوری که حتی یه ساعتم نمیتونستیم بی خبر از هم باشیم. هیچ وقت فکرشو نمیکردم تا این حد مهربون و احساساتی باشه به بهونه های مختلف واسم کادو🎁 میگرفت و غافلگیرم میکرد. وقتی صحبت از برگشتش به پیش اومد خیلی دلامون گرفت. بغض و از همون موقع تو چهره هردوتامون پیدا بود 💟وقتی که رفت یه دل سیر دور از چش همه گریه کردم😭بعدشم پناه بردم به دفترچه دلنوشته هام، تقریبا هر روز زنگ میزد سعی میکرد با شوخی و خنده دلتنگیامو کم کنه خیلی فکر بود. همه سعیشو میکرد تا من احساس ناراحتی نکنم، وقتی گفت داره میاد مرخصی، اونقده ذوق کردم😍 که همه خونواده خنده شون گرفته بود. هر بارم با گل و شیرینی مستقیم میومد خونه ی ما ... ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بعضے ها را هر چقدر بخوانے♥️ نمے شوی! بعضے ها را هر چقدر گوش دهے نمے‌شوند!😍 بعضے ها هر چہ شوند باز بڪرند👌 و دست نخورده! مثل ...🌷 🌺 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♥️🍃♥️🌟♥️🍃♥️ 🔷بعضےهآ را هر چقدر خستہ نمےشوے 🔶بعضےهآ را هر چقدر گوش دهے🎶 نمےشوند 🔷بعضےهآ هرچہ شوند باز بڪرندو دست نخورده😌 .. ♥️ 🌙 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌸🌸🌸 🌴طلوع 🏜گرم ، 🌴مرا ترین ص🌤بح است اگر نه کار جهان شده ما را... 🌷 🌺 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
📚 ⛅️ 🏴🏴 💢 می گیرى و بر سر ابن زیاد فریاد مى کشى : که از ما ریخته اى. به خدا قسم که براى کشتن او باید از روى بگذرید.ابن زیاد به اطرافیان خود مى گوید:_ از این محبت خویشاوندى! به خدا قسم که به راستى حاضر است را فداى او کند. سجاد به تو مى گوید: آرام باش عمه جان! بگذار من با او سخن بگویم. و بر سر ابن زیاد فریاد مى کشد: _ابن زیاد! مرا از قتل مى ترسانى؟! تو هنوز اى که کشته شدن ما و شهادت خاندان ماست ⁉️ 🖤ابن زیاد از این کلام برخود مى لرزد. رو مى کند به ماموران و مى گوید:_رهایش کنید. بیمارى اش او را از پا در خواهد آورد. و فریاد مى زند: _ببریدشان. همه شان را ببرید. و با خود فکر مى کند:_کاش وارد این جنگ نمى شدم . هیچ چیز جز و بر جا نماند... شما را اى کنار 🕌اعظم سکنى مى دهند تا فردا راهى کنند و تا صبح ، هیچ کس سراغى از شما نمى گیرد، مگر و چشیدگان. آنهمه مردمى که در بازار کوفه مى زدند.... 💢و و مى کردند؟!چه شهر است ! پشت سر، فریبگاه فتنه خیز کوفه است و پیش رو، شهر شوم .... پشت سر، خستگى و فرسودگى است و پیش رو التهاب و ... کاش کوفه، نقطه ختم مصیبت بود... کاش شهرى به نام شام در عالم نبود. کاش در بین کوفه و شام ، منزلى به نام نبود و در این منزل از مرکب فرو نمى افتاد. کاش منزل'' '' ى درنزدیکى شام نبود و از اهل بیت ، به ضرب ماموران ، کودکش نمى شد.... 🖤کاش در بین کوفه و شام قریه اى به نام '' '' نبود و اهالى و ماموران ، شب را تا صبح🌤 با و و و و نوشیدن ، آتش به دل کاروان نمى زدند. کاش منزل '' '' ى در کار نبود و از مرکب نمى افتاد و زیر شتران نمى رفت و با جگر تو را نمی گداخت.... کاش راه اینقدر طولانى نبود.... کاش هوا اینقدر گرم نبود، 💢کاش در منازل بین راه ، دشمن 🐲، شما را در ضل آفتاب ، رها نمى کرد... تا تو ناگزیر شوى بیمار را در زیر بخوابانى و کنار بسترش 😢بریزى و بگویى :_چه دشوار است بر من ، دیدن این حال و روز تو. کاش سهم هر کدام از اسیران در شبانه روز نبود... تا تو ناگزیر نشوى نانهایت را به ببخشى و از فرط و ، نماز شبت را بخوانى.و باز همه این مصائب، قابل بود اگر شهرى به نام شام در عالم نمى بود.... اى که زمانى مرکز حکومت پدرت بوده است ، جان تو را به آتش کشید،... با تو چه خواهد کرد!؟ .... 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh