eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
6.9هزار ویدیو
207 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
چادرم و نمازم مرا #آرام می کند، رها از اینکه کجایم و چه می شود. يک #زن_باحجاب به اين معنا نيست که؛ ا
🌸🍃 💔... ♨️چــــــادرِ مـادر من ، حرمت دارد... ⚜نہ فقط شبه عبایی مشکیست ڪه سرت بندازے و خیالت راحت😏 ڪه شدی و محجوبه! ♨️چــادر مـادر من ، فـــ🌺ــاطمه حرمت دارد قاعده، رسم، شرایط دارد👌 ⚜شرط اول همه اش توست... محض اجبار پدر یا مادر یا ڪہ قانون ورودیہ دانشگاه است یا قرار است گزینش شوے از ارگانے یا فقط محض ریا شایدم زیبایے، باڪمے آرایش💄! نمی ارزد بہ ریالے 📛... ♨️چــــادر مـادر من ،✨فــــاطمه✨ شرطش عشقـ❤️ است.... ⚜عشق بہ حجب و حیا به نجابت به وفا عشق به ڪه برای تو و امنیت تو خاڪی شد تا تو امروز شوی راحت و آسوده ڪسی سیلے خورد😔 خون این سیل شهیدان🕊 همہ اش با هدف ریخته شد. ♨️خواهرم حرمت این پارچہ ی مشڪی تو مثل آن پارچہ مشڪی ڪعبہ🕋 والاست ⚜نڪند او سرڪنے اما روشت منشت بشود عین زنان غربی😒 خنده های مستے چشمک و ناز و ادا عشوه های ناجور ⚜به خدا مادر من فــ🌺ــاطمه شاکی بشود به همان لحظه خوردن لحظہ او سوگند.... ♨️خواهرم چـــادر مــادر من ، فــاطمه🌺 حرمت دارد ♨️خواهرمـــــ 📛 ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸🍃 🌾جانت را که در راه خدا بدهی👌 تو را می نامند 🌾به گمانم اگر را هم بدهی شاید...!😉 🌾و من احساس میڪنم و در این سرزمین دختران زیادی هستند که هر روز☀️ پشتِ ساده ی سنگینِ خود می کنند👊 از نجابتشان...😌 🌾و هر لحظه می شوند🕊 انگار! 🌾پس حواست به✨حجابت باشد... 🌾گـــاهی که چادرتــ🌸 خاکی می شود از های مردم شهــــر...😔 🌾یاد هایی باش که برای ماندنت، خونی شدند...😭 🌺شادی ارواح طیبه شهدای والا مقام 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
خواهرم👇 این همه #جوان از جوانی شان گذشتند و جان دادند برای تو... و از تو خواسته اند که فقط در سنگرت
💠مردان باید بدانند 💢مرد هایی که دارند، گاه یادشان میرود که از همسرانشان بابت تشکر کنند🙏! 💢یادشان میرود که پذیرایی🍱 از مهمان با حجاب است! 💢یادشان میرود که مسافرت🚙 با حجاب سخت تر است! 💢یادشان میرود که بچه داری👶 با حجاب سخت تر است! 💢یادشان میرود که خرید🛍 با حجاب سخت تر است! 💢یادشان میرود که در گرمای تابستان🌞 چه جهادی است بودن! 💢یادشان میرود اگر خیالشان از همسرشان راحت است✅؛ بخاطر سختی حجابی است که آنها تحمل میکنند😊! 💟گاهی با شاخه ای گل🌹 از همسرانتان بابت تشکر کنید،تا بدانند که که امروز با حجابشان میکنند ،برایتان است. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
بودنت را میکنند؟ چه کسانی⁉️ ⭕️کسانی که خودشون را دیگران کرده اند ♨️این را بدان↯↯ به من و تو اینگونه خطاب کرد 👈به پهلوی شکسته💔 (س) قسمتان میدهم که، را،حجاب را،حجاب را، رعایت کنید. ⭕️حال تو به من بگو ⇜حرف های آنها که برای خود قائل نیستند🚫 برایت مهم تر است یا حرف که به خاطر حفظ حجاب را به مادرمان زهرا(س) قسم داده است؟؟ ! 😍 💟و چه چیزی برتر از ☺ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌺مهدی جان این #چادر اگر از من دلداده برایت #سرباز نسازد به خدا فایده ندارد🚫 #چادری شدن ابتدای راه است👌 چه کسی به ما یاد داده #تحول یعنی چادری شدن⁉️ چادری شدن تازه #شروع زندگی زنانی ست که میخواهند برای #امام_زمانشان زینب😍 باشند 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌸🍃 🌾مگر این عهد قجر عشوه هم می فهمد⁉️ 💢نیشخندی زد😏 و گفت: 🔸مگر این معشوقه❣ می داند 🔸مگر این چادری عهد قجر هم میفهمد؟ 🔹راز می داند؟ 🔹با دو جمله بتواند بکند مست دلی؟ 🔹 همه فرهاد کند؛ همه مجنون بشوند⁉️ 💢تو بگو 🔸اصلا نازی به باشد؟ 🔸جلوه ی تن، رخ زیبا و ملتفت است؟ 🔸هیچ از خندیدن و مستی داند❓ 🔸تاب گیسو بلد است؟ 💢من همه ش زیر لبم خندیدم☺️ 🔹او چه داند که زن و چه بود ؟ 🔹با همه سادگی و حجب و حیایت میروی ✘نه نگاهت به کسی ✘نه زنی چشمک ✘و نه خنده ی ✘نه سخن ✘نه صدایت نازک 💢هر فرشته به تو مبهوت شود😍 هر ملک گرد تو می چرخد😇 و بالهایش ، خوش آمد گوید 💢 ... 🔸ای به قربان خانوم 🔸مرد اگر بود 🔸لذت او عفت توست 🔸چلچراغ نفسش توست. ❣ای به قربان ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
رهبر انقلاب: ایشان با این حادثه ای که پیش آمد به نظر من یک آبرویی داد به #محیط_علمی_کشور. یعنی #ش
💠احترام به شاگرد 🍂سه دانشجو داشت که دو تایشان👥 فکلی بودند و یکی داشت. جلوی پای هر سه ! برایش فرقی نمیکرد که فکلی است یا . 🍂هر کس به می آمد جلویش بلند میشد! جواب سوالات و مشکلات همه را میداد😊 اگر به این می گفت: ، به آن یکی هم میگفت دخترم! 🍂اذان که میگفتند، نمی گفت🚫 بروید ! همان جا آستین هایش را بالا میزد! همین بچه فکلی را سال بعد در دیدم. نماز و قرآن📖 بعد از نمازش همیشه به راه بود. 📚منبع/کتاب شهید علم 🌷 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌺 ♦️همیشه وقتی از حرف میزنیم از خانم ها میگیم. از ها 💥اما امروز مے خوام بگم 🌹سلامتی هر که ⇜ داره ⇜وبهش تیکه میندازن وخم بہ ابرو نمیاره🚫 🌹سلامتے اونی که ⇜پاتوقش 🌷 ✘نه سرکوچه ها😉 🌹سلامتی کسی که ⇜جای پرورش و تزریق بازو ⇜پرورش میکنه وخودسازے😍 🌹سلامتی پسری که ⇜سرشو خم میکنه تاسنگ فرش خیابونا... ✘نه رودر روی مردم👌 🌹سلامتی هرچے پسرےکه ⇜بلوز معمولی میپوشه👕 وشلوارکتان ✘نه لباس هاے تنگ و شلوارجاستین. 🌹سلامتی اون پسرےکه ⇜ اول وقتش حجته. 🌹سلامتی اون آقایی که ⇜ظهر تو ، پشت کفشاشو👞خم میکنه وآستیناش بالا👕وآب میچکه از صورتش😌و جوراباشم از جیبش آویزونه☺️و مهم نیست❌ که دخترا جفنگِ دانشگاه کنند. 🌹سلامتی هرچی این جوریه ... ❤ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#حجاب🌺🍃 #چادری هستم و محجبه امـ😍 دختری از تبار #عاشورا مادرم شد کنیز #فاطمه و پدرم شد #غلام شیرخدا🙏 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
 #مادر_شهید: 🔹من کلاً خیلی #پسر دوست داشتم☺️ فرزند اولم را که باردار بودم، از #خدا خواستم به من چند
5⃣9⃣9⃣ 🌷 🔰حسین از بقیه پسرهایم شیطون‌تر بود☺️ یعنی بود. وقتی حسین آقا در خانه بود اگر در بدترین حالت‌ روحی😞 هم قرار داشتیم را روی لبمان می‌آورد. 🔰یک روز بزرگ‌ترش با دوستش👥 آمدند در خانه و گفتند: مامان سر من و دوستم را با آجر شکست💔 من با تعجب پرسیدم: چطور😟 حسین که از شما کوچکتر است دو نفر شما را با هم شکست⁉️ 🔰حسین گفت: می‌خواستم بکشم، آجر را به دیوار زدم، دو قسمت شد و سر هردو نفرشان شکست. حسین در عین شیطنتی که داشت خیلی مظلوم بود🙂 بدون نمی‌خوابید❌ دبستان بود اما صبح عهدش ترک نمی‌شد. هیچ وقت بدون زیارت عاشورا📖 نمی‌خوابید، من که هستم این کارها را نمی‌کردم. 🔰سال ۸۸ که از ماموریت برگشته بود به حسین آقا گفتم می‌خواهم برایت زن بگیرم💍 گفت: شما هر کسی را انتخاب کردی من قبول دارم 💥ولی باید باشد و با شرایط من کنار بیاید. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
#چادری ها دختران زینب اند😍 بانــ🌸ــو کنیزهایش را #دختـــرم صدا می زند❤️ #من_از_تبار_زینبم 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌹چـــــــادر🌹 🍁جانت را که بدهی در راه خدا "" می نامند تو را 🌿به گمانم اگر را هم بدهی شاید...! 🍀و مݧ احساس میکنم اینجا و در این سرزمین، دختران زیادی هستند که هر روز پشتِ ِسیاه ِساده ی سنگینِ خود می کنند از ...😌😍 🍁و هر لحظه می شوند🕊 انگار! ☘پس "" حواست به باشد...☺️ 🍂گـــآهی که خاکی می شود از های مردم شهــــر...😔 🌾یاد هایی باش که برای ماندنت، خونی💔 شدند... 😊 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻پدر شهید: ⭐️داشت واسه خودش #خونه می ساخت. من و پدرخانمش سرخونش کار میکردیم. سعید هم عصرها بعد از س
‌ 🔹اعتقادش این بود که یک کار را وقتی شروع کرد تا انتهایش برود. اهل امر به معروف بود نه فقط با زبان‌. ‌ 🔸️با یکی از دختر های کم سن و سال فامیل درباره اهمیت صحبت کرد. نگاه او را با دلیل و به این واجب شرعی تغییر داد. 🔹دلش به همین قدر کار خوش نماند. به بهانه‌ایی خرید و به او هدیه داد تا هم محبتش را نشان بدهد و هم راه محجبه شدن را جلوی پایش باز کند. ‌ 🌷 🍃🌹🍃🌹 ‌@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔻 کتاب یادت باشد تلاوت هر روزه قرآن کریم اولین قرار شهید سیاهکالی و همسرشان بعد از #ازدواج ختم هر
#عاشقانه_شهدا🌷 💞 به حمید گفتم: چی شده امروز بدون #عجله صبحونه میخوری ؟ [ حمید چون #تعقیبات نماز صبحش طولانی می شد برای اینکه به سرویس محل کارش برسه، با عجله صبحونه می خورد ] 💕گفت: امروز با سرویس نمیرم سر کار. با تعجب پرسیدم چرا ؟! حمید جواب داد: بخاطر #چادری که دادی به همکارم بدم برا خانمش !!! 💕نمیخوام حتی به اندازه سنگینی یک چادر از #بیت_المال (سرویس) #استفاده_شخصی کنم. 📚 کتاب یادت باشد #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی #به_روایت_همسر 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh
🍂گمان نمی کردی از #شهادت حرفی بزند بانوی #چادری سرزمین من چه بسیار رفته اند به عرش کبریایی به رزق شهادت🌷 سیه چادرانی که عمری به بزم شهادت #ملتمس بوده اند سلام بر #شهیده های مدافع دین #علمداری_دین #اللهم_الرزقنا_شهادت 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
♥️ 6⃣1⃣ 🍂تا آن روز هیچ وقت سر قبر یک نرفته بودم در این قطعه دیگر سن و سال هم مشخص نبود. کمی خسته بودم نشستم و سرم را در زانوهایم فرو بردم به خانواده‌هایشان فکر💭 می‌کردم به تحصیلاتشان به انگیزه ها و اهدافشان ... سعی کردم چند دقیقه خودم را جای آنها قرار بدهم اما نه محال بود حاضر به انجام چنین ریسکی باشم فکر های مختلفی می امد و میرفت که ناگهان با صدایی سرم را بالا آوردم . _سلام. ببخشید ممکنه در این شیشه گلاب رو باز کنید!؟ خیلی سفته من نمیتونم بازش کنم 🌿یک دختر جوان که چادرش را سفت گرفته بود. و با تمام تلاشی که برای پوشاندن صورتش می کرد زیبایی وصف ناپذیری در چهره‌اش موج می‌زد. این چهره برایم آشنا بود آنقدر که احساس می‌کردم بارها او را دیده ام غرق تماشا بودم و سعی می‌کردم به یاد بیاورم کجا دیدمش🤔 که با نگاه سر به زیر و معذبش به خودم آمدم و گفتم: _سلام. بله ... بله ... حتماً در شیشه را باز کردم و دادم گفت: +دستتون درد نکنه. خدا نگهدار. _خواهش می کنم، خداحافظ. 🍂با نگاه هم دنبالش کردم کمی آن طرف تر شروع به شستن قبر یکی از شهدای گمنام🌷 کرد. هرچه فکر می‌کردم نمی‌دانستم کجا با او برخورد کرده ام😕 اطراف من دختر وجود نداشت هر چه بود برایم آشنا و دلنشین بود کارش که تمام شد بالای قبر نشست از کیفش کتاب کوچکی بیرون آورد و مشغول خواندن شد و بعد هم بلند شد و رفت تا جلوی ورودی بهشت زهرا پشت سرش رفتم اما به خودم اجازه ندادم بیشتر از این تعقیبش کنم همان جا ایستادم👤 تا دور شد ... ✍ نویسنده: فائزه ریاضی ... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
‌#چادری بودنت را #مسخره میکنند؟ چه کسانی⁉️ ⭕️کسانی که خودشون را #عروسک دیگران کرده اند ♨️این را بدان↯↯ #شهید_رستمی به من و تو اینگونه خطاب کرد 👈به پهلوی شکسته💔 #فاطمه_زهرا(س) قسمتان میدهم که، #حجاب را،حجاب را،حجاب را، رعایت کنید. ⭕️حال تو به من بگو ⇜حرف های آنها که برای خود #ارزشی قائل نیستند🚫 برایت مهم تر است یا حرف #شهیدی که به خاطر حفظ حجاب #تو را به مادرمان زهرا(س) قسم داده است؟؟ #چادر_یعنی_پاکی! 😍 💟و چه چیزی برتر از #پاکی☺ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠ ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 4⃣4⃣ 📖ایوب فقط می گفت چشمم روشن😅 و هدی را صدا زد "برایت میخرم بابا ولی دوتا دارد. اول اینکه نمازت قضا نشود🚫 و دوم اینکه هیچ دستت را نبیند" 📖از خانه رفت بیرون و با دو تا نوار کاست📼 و شعر و اهنگ ترکی برگشت. انها را گرفت جلوی چشمان هدی و گفت: ، حالا ببینم چقدر میخواهی برقصی. 📖دوتا لاک💅 و یک شیشه آستون هم گرفته بود. دو سه روز صدای های ترکی و بالا پریدن های هدی، توی خانه بلند بود. چند روز بعد هم خودش نوار هارا جمع کرد و توی کمدش قایم کرد. 📖برای هر نماز با پنبه و استون می افتاد به جان ناخن هایش، بعد از دوباره لاک میزد و صبر میکرد تا نماز بعدی. وقتی هم که توی کوچه🏘 میرفت، ایوب منتظرش میماند تا خوب لاک هایش را کند. 📖بالاخره خودش خسته شد و لاک را گذاشت کنار بقیه یادگاری ها. توی خیابان، ایوب خانم ها را به نشان میداد _از کدام بیشتر خوشت می اید⁉️ هدی به دختر های اشاره میکرد و ایوب محکم هدی را میبوسید. برای هدی عبادت📿 مفصلی گرفتیم؛ با شصت هفتاد مهمان که داشتیم. 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
❤️قسمت شصت و چهار❤️ . برای هر نماز با پنبه و استون می افتاد به جان ناخن هایش، بعد از وضو دوباره لاک می زد و صبر می کرد تا نماز بعدی. وقتی هم که توی کوچه می رفت، ایوب منتظرش می ماند تا خوب لاک هایش را پاک کند. بالاخره خودش خسته شد و لاک را گذاشت کنار بقیه ها... توی خیابان، ایوب خانم ها را به هدی نشان می داد: "از کدام بیشتر خوشت می آید؟" هدی به دختر های اشاره می کرد و ایوب محکم هدی را می بوسید. 😘 . ❤️قسمت شصت و پنج❤️ . برای هدی مفصلی گرفتیم، با شصت هفتاد تا . مولودی خوان هم دعوت کردیم، ایوب به بهانه جشن تکلیف هدی تلویزیون نو خرید. میخواست این جشن همیشه در ذهن هدی بماند. کم تر پیش می آمد ایوب سر مسائل دینی عصبی شود، مگر وقتی که کسی از روی عمد اعتقادات دانشجوها را زیر سوال می برد. مثل آن استادی که سر کلاس، محبت داشتن مردم به و ایام را محبت بی ریشه ای معرفی کرد. ایوب داد و بیداد راه انداخت و کار را تا کمیته انضباطی هم کشاند. 😡 ❤️رمان های عاشقانه مذهبی❤️ ✨ ✨ بامــــاهمـــراه باشــید🌹
، تکه کلامی داشت که می‌گفت: یه از حضرت زهرا (س)♥️ به خانم ها ارث رسیده و داشتن این حجاب و حفظ کردن اون لیاقت میخواد..✨ و دری‌ست به سوی بهشت 🌸 همان حجابی که تقوا را افزون میکند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌝💛 📌خواهرِ با حجابم وقتی دلت میگیره از پوزخندهای به ظاهر روشنفکرها!!! قران رو باز کن و سوره ی ”مطففین” ایات ۲۹ تا ۳۴ رو بخون ⚡️”انان که امروز به تو میخندند ،فردا گریانند و تو خندان” پس سرت رو بالا بگیر و به حجابت افتخار کن. 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
✫⇠ ✫⇠ به روایت همسر( شهلا غیاثوند ) 4⃣4⃣ 📖ایوب فقط می گفت چشمم روشن😅 و هدی را صدا زد "برایت میخرم بابا ولی دوتا دارد. اول اینکه نمازت قضا نشود🚫 و دوم اینکه هیچ دستت را نبیند" 📖از خانه رفت بیرون و با دو تا نوار کاست📼 و شعر و اهنگ ترکی برگشت. انها را گرفت جلوی چشمان هدی و گفت: ، حالا ببینم چقدر میخواهی برقصی. 📖دوتا لاک💅 و یک شیشه آستون هم گرفته بود. دو سه روز صدای های ترکی و بالا پریدن های هدی، توی خانه بلند بود. چند روز بعد هم خودش نوار هارا جمع کرد و توی کمدش قایم کرد. 📖برای هر نماز با پنبه و استون می افتاد به جان ناخن هایش، بعد از دوباره لاک میزد و صبر میکرد تا نماز بعدی. وقتی هم که توی کوچه🏘 میرفت، ایوب منتظرش میماند تا خوب لاک هایش را کند. 📖بالاخره خودش خسته شد و لاک را گذاشت کنار بقیه یادگاری ها. توی خیابان، ایوب خانم ها را به نشان میداد _از کدام بیشتر خوشت می اید⁉️ هدی به دختر های اشاره میکرد و ایوب محکم هدی را میبوسید. برای هدی عبادت📿 مفصلی گرفتیم؛ با شصت هفتاد مهمان که داشتیم. 🖋 ... 📝به قلم⬅️ 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
از📞: قرارمون این نبود. بی‌حجابی نبود. بی‌غیرتی نبود. قرار شد بعد از ماها ‹› رو ادامه بدید اما دارید ‹› ادامه میدید...🚶🏿‍♂' چفیه‌هامون خونی شد تا خاکی نشود عکسِ ماها رو میبینید عکسِ ما‌ عمل میکنید! ما شھید نشدیم که مرغ و میوه ارزان بشه ما شدیم که بی‌حیایی ارزان نشود. حرفِ آخر..↓ این رسمش نبود💔🕊!' ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
دارند ولی با صورت آرایش کرده...! دارند ولی با چادر زرق و برق دار...! داریم به سوی بدعت ها می رویم ، احترام را که به سر داری نگه دار ! ( شهید احمد مشلب )🕊🌹 ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌻 بانو.... روزگار عجیبی است! زمانه الک برداشته و سخت در حال الک‌کردن است...! لحظه ای هم صبر نمی کند! یک روز را الک کرد.. و امروز دارد را الک می کند! بانوی دانه های الک زمانه، ریز است.. مبادا حیا و عفت و نجابت الک شود و تو بمانی و یک پارچه ی مشکی..! :) ‎‎‌‌‎‎🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh