🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
#جنگ بود و خشونتش،
جنگ بود و جراحتش،
جنگ بود و #شهادتش...
جنگ بود و تمام #غیرت رزمندهها✌️
#جنگ بود و همه آنچه باید برای مبارزه و #دفاع داشت...
اما در کنار تمام اینها، خیلی #چیزهای دیگر هم بود... مثلا #روحیه بچهها بود که هیچ جا #کم نمیآوردند😍
بچهها در سختترین و شدیدترین شرایط، مراسم نوروز را برپا میکردند😉
#اما با همان رنگ و روی منطقه، #سفره هفت #سین شان هم بنا به نوع رستهشان فرق داشت.
#هفت سین واحد تخریب:
سرنیزه، سیمخاردار، (مین) سوسکی، (مین) سبدی، سیم تله انفجاری و...
در سایر #واحدها هم:
سمبه، سیمینوف، سرب، ساچمه و...
در #برخی دیگر: سکه، سماق، سیب از نوع کمپوتش و...
#اگر هم سال تحویل بعد از عملیات بود، #عکس شهدای عملیات #مزینکننده سفره هفتسین بود و #ذکر دعا و توسل و #قرائت وصایای شهدا و...🍂
#عیدیشان هم گاهی #سکههای متبرک شده به #دست امامخمینی(ره) بود و گاهی اسکناسهای 100ریالی...😍
#دید و بازدید بین بچههای همسنگری و همسایههای خاکریزی هم بود.☺️
خلاصه اینکه #مراسم نوروز تا #حد ممکن در #جبههها بر گزار میشد.
#رزمندگان ، آن سال ها به جای حضور در خانه، در میان #خاکریزها و #سنگرها سالشان را نو کردند🌸☘
و #با تمام وجود #پای آرمانهایشان ایستادند.
چه زیباست ما هم عیدمان را با #رفاقت_با_شهدا و زنده نگه داشتن یادشان🌷🍃 برگزار کنیم، باشد که مشمول #شفاعت و #دعای خیرشان گردیم.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷🍃🌷🍃🌷🍃 من خاک پای #بسیجیها هم نمیشوم🚫 ای کاش من یک بسیجی بودم😔 و در #سنگر نبرد از آنان جدا نمیش
9⃣3⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰وقتي به خانه🏡 مي آمد، من ديگر حق نداشتم كار كنم. بچه را عوض مي كرد، #شير برايش درست می كرد.
🔰سفره را مي انداخت و جمع مي كرد، پابه پاي من مي نشست👥 لباس ها را مي شست👕، پهن مي كرد، خشك مي كرد و #جمع مي كرد.
🔰آن قدر #محبت💖 به پاي زندگي مي ريخت كه هميشه به او مي گفتم: درسته كه #كم مياي خانه؛ ولي من تا محبت هاي تو را جمع كنم، براي #يك_ماه ديگر وقت دارم.
🔰نگاهم مي كرد و مي گفت: تو بيش تر از اين ها به گردن من #حق_داري. يك بار هم گفت: من زودتر از جنگ تمام مي شوم😔 وگرنه، بعد از جنگ به تو نشان مي دادم تمام اين روزها را چه طور #جبران مي كردم.
راوی: همسر شهید
#شهید_محمدابراهیم_همت
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌺🍃🌺🍃 ✨ #معراج_السعادت کتابی که شهید ذوالفقاری با عمل به آن پله های #ترقی را طی کرد و رسم شاگردی را
#خاطرات
در دوران نبرد خیلی کم غذا🍲 میخورد می گفت: شاید بقیه #رزمندگان همین راهم نداشته باشند❌
خیلی #کم میخوابید، در واقع خودش را برای وصال💞 آماده کرده بود. #شیخ_هادی در خط نبرد وظیفه ی روحانیت و مبلّغ بودن خود را فراموش نمی کرد🗯 به هر کس وظیفه ی خودش را #یادآوری می کرد او انسانی
🔅مومن، 🔅عابد، 🔅زاهد، 🔅صالح، 🔅متواضع، 🔅شجاع و برای جمع ما #خیر_محض بود.
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#مهدی_جان
🍂من نگویم #رمضان بیتو💕
پر از درد و غم است
🌴لیک فردی به سر سفره #افطار
کم است
🍂گُم شده معنی"عظمته و کرمته" ماه
🌴تو بیا کز #غم_تو عشـ❣ـق
به مهمانی #کم است...
باز هم یک #غروب_جمعه دیگر در راه است...😔
#ماه_خدا نمی آیی⁉️
#اللّٰھـُــم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجـ 🌺
#غروب_جمعه💔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
#ازدواج_به_سبک_شهدا😍
❣ازدواج شهدا کجا و ازدواج ما کجا..؟!
🍂گاهی دلم برای ازدواج هایی به سبک #شهدا تنگـ💔 می شود...
🎉ازدواجی به سبک #شهید_ردانی_پور
🎀که بجای اینکه به فکرِ برگزاری مراسم تجملاتی باشد به فکر رساندن کارت عروسی به حرم #حضرت_معصومه🕌 بود...مراقب بود در مجلسش گناه نشود🔞 آخر #حضرت_زهرا مهمان ویژه ی👌 مجلسش بود...
🎉ازدواجے مثل #شهید_میثمی
🎀که شبِ عقد از همسرش💞 مُهر در خواست کرد تا #نماز_شُکر بجا آورد... میتوانست مثل خیلی های دیگر #شب_عقد مشغول رقص و بی بند و باری باشد ⚡️اما فهمید که #همسر نعمت خداست😍 و در قبال نعمت باید #شکر کرد نه عصیان🚫
🎉یا مثلا ازدواجی شبیه به #شهید_مدق
🎀که همسرش گفت نمیخواهم #مهریه ام بیشتر از یک جلد قرآن📖 و شاخه نبات🌹 باشد...او هم میتوانست هزار جور بهانه بیاورد و بگوید مهریه #پشتوانه است و حق زن است👌 و ...
🎉یا دلم برای ازدواجی به سبک #شهید_کلاهدوز تنگ شده...
🎀که خرید عقد همسرش یک #حلقه💍 و یک جفت کیف👜 و کفش بود و مراسم عقدش را خیلی ساده با #سی_چهل نفر مهمون👥 برگزار کرد...
🎉یا شهید #محمد_ابراهیم_همت
🎀که زندگیشان را در اتاق کوچکی روی #پشت_بام شروع کردند! دریغ از یک چراغ خوراک پزی🍲 در #اوایل_زندگی...
🎉یا شهید مهدی_باکری
🎀که اهل #سادگی و از تجملات بیزار؛
که زندگی را در دو اتاق خانه ی پدری🏡 شروع کردند! همراه با وسایل ضروری زندگی که آن قدر #کم بود در یک پیکان🚘 استیشن جا می شد...
🎈آن روز ها مراسم را #ساده میگرفتند در #انتخاب_همسر به تقوا و دیانت توجه میکردند👌 نه پول و ظواهر😊
⇜خدایی #عمل میکردند
⇜و علوی زندگی میکردند...
🎈این روزها سخت درگیر تجملات و #ظواهر شدیم😔 و معترض هم هستیم که چرا اینقدر #طلاق و بدبختی زیاد است...
🎈ما بجای #توجه به👈 "شعائر" الهی
به👈 "ظواهر" دنیوی توجه مکنیم....
🎈به راستے که همه ی ما میدانیم راه #اهل_بیت و #شهدا چیست. و وای به حال ما که #میدانیم و اینگونه عمل می کنیم😔
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#همسر_شهید: آقاهادی وصیتی که به من کردند این بود↯↯ 📜فاطمه عزیزم! #احترام به پدرو مادر را فراموش نکن
🔸اخلاق شان عالی بود👌 این را به هرکسی که ایشان را می شناسد بگویید #تأیید می کند. یادم نمی آید🗯 دل کسی را شکسته💔 باشند.
🔹اولین اولویت ایشان #احترام به پدر و مادر بود، هیچ وقت من ندیدم❌ به پدرو مادرشان بی احترامی کنند یا #کم بگذارند برایشان. فکر می کنم #عاقبت_بخیری آقا هادی به خاطر همین رفتارهای شان بود.
🔸تأکیدشان💥 این بود که من هم اگر #ناراحت شدم دل کسی را نشکنم🚫 #هیچ_وقت. اگر یک وقت اختلاف نظری بین ما پیش می آمد #بدخلقی و بی احترامی به من نمی کردند❌ کم کم که با اخلاق خوب شان بیشتر آشنا شدم با خودم می گفتم چنین کسی #لایق_شهادت است ⚡️ولی فکر نمی کردم اینقدر #زود به این فیض عظیم برسند🕊
#شهید_هادی_شجاع🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🕯 #فاطمیه ماه خون ماه غم است
🖤فاطمیه یک #محرم ماتم است
🕯فاطمیه چشم گل پر شبنم🥀 است
🖤فاطمیه عمر گل ها هم #کم است
🕯فاطمیه دیده #مهدی تر است
🖤اشک ریزان در عزای #مادر است😭
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🖤
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂🌼🍂
#جنگ بود و خشونتش،
جنگ بود و جراحتش،
جنگ بود و #شهادتش...
جنگ بود و تمام #غیرت رزمندهها✌️
#جنگ بود و همه آنچه باید برای مبارزه و #دفاع داشت...
اما در کنار تمام اینها، خیلی #چیزهای دیگر هم بود... مثلا #روحیه بچهها بود که هیچ جا #کم نمیآوردند😍
بچهها در سختترین و شدیدترین شرایط، مراسم نوروز را برپا میکردند😉
#اما با همان رنگ و روی منطقه، #سفره هفت #سین شان هم بنا به نوع رستهشان فرق داشت.
#هفت سین واحد تخریب:
سرنیزه، سیمخاردار، (مین) سوسکی، (مین) سبدی، سیم تله انفجاری و...
در سایر #واحدها هم:
سمبه، سیمینوف، سرب، ساچمه و...
در #برخی دیگر: سکه، سماق، سیب از نوع کمپوتش و...
#اگر هم سال تحویل بعد از عملیات بود، #عکس شهدای عملیات #مزینکننده سفره هفتسین بود و #ذکر دعا و توسل و #قرائت وصایای شهدا و...🍂
#عیدیشان هم گاهی #سکههای متبرک شده به #دست امامخمینی(ره) بود و گاهی اسکناسهای 100ریالی...😍
#دید و بازدید بین بچههای همسنگری و همسایههای خاکریزی هم بود.☺️
خلاصه اینکه #مراسم نوروز تا #حد ممکن در #جبههها بر گزار میشد.
#رزمندگان ، آن سال ها به جای حضور در خانه، در میان #خاکریزها و #سنگرها سالشان را نو کردند🌸☘
و #با تمام وجود #پای آرمانهایشان ایستادند.
چه زیباست ما هم عیدمان را با #رفاقت_با_شهدا و زنده نگه داشتن یادشان🌷🍃 برگزار کنیم، باشد که مشمول #شفاعت و #دعای خیرشان گردیم.
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
پست اینستاگرامی #همسر_شهید_بلباسی به مناسبت چهلمین روز رجعت پیکر مطهر شهید:
بسم الله
خنده ام میگیرد
از چشم روشنی هایی که این چهل روز شنیده ام و هر بار با شنیدنش لبخند به لب به چشمانت خیره میشوم
لبخندی معنادار☺️
خودمانیم ها!
خوب سرم را شیره مالیده ای!
شاید همه باور کرده اند که تو #آمدی
اما من که میدانم ...
من که با چشم خودم دیدم
که چقدر #کم شده بودی😔
آنقدر کم که #زینب با دستان کوچکش هم میتوانست تو را بلند کند
تعجب میکنم، همه تو را به نظم و تمیزی ات میشناسند💥اما تو چرا این طور #نامنظم بودی و این قدر پراکنده و پخش و پلا
#غروب_پنجشنبه حالا جایی برای قرارمان داریم. اما من خوب میدانم که هنوز هم مادرت زهرا♥️ بالای سر بقیه پیکری که در #خانطومان جا گذاشته ای حاضر است
میدانی که
من هنوز هم حواسم هست که چه در سر تو میگذرد ...خوب میشناسمت❤😉
#السلام_علیک_و_علی_الارواح_التی_حلت_بفنائک
#چهل_روز
#شهید_محمد_بلباسی
#خانطومان
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🔹وقتی میخواست وارد سپاه شود #نه ماه طول کشید! وزنش نسبت به وزن ایده آل سپاه #کم بود، چند وقتی شروع کرد به #زیاد غذا خوردن🍝 ولی باز وزنش آنقدر بالا نرفت🚫 روزی که باید برای تست وزن میرفت، #چاره ای اندیشید!!
🔸پوتین های سنگین دوران سربازی ارتش را پوشید☺️ و چند میله #آهنی بیست سانتی را زیر جوراب به پاها بست و لباس زیاد پوشید و توی جیبهایش سکه های ۲۵ و ۵۰ تومانی💰 را جاسازی کرد، تا وزنش را به وزن #ایده_آل سپاه برساند...! و بالاخره با زحمت زیاد در سپاه قبول شد...!😂
#شهید_روح_الله_صحرایی 🌷
به روایت همسر بزرگوار
شادی روحش #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🕯 #فاطمیه ماه خون ماه غم است
🖤فاطمیه یک #محرم ماتم است
🕯فاطمیه چشم گل پر شبنم🥀 است
🖤فاطمیه عمر گل ها هم #کم است
🕯فاطمیه دیده #مهدی تر است
🖤اشک ریزان در عزای #مادر است😭
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🖤
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#عاشقانه
#سربازان_خمینی
خاطرات یک سرباز عراقی
یه #پسر_بچه رو گرفتیم که ازش حرف بکشیم .
آوردنش سنگر من.
خیلی #کم سن و سال بود.
بهش گفتم: « مگه سن #سربازی توی ایران #هجده سال تمام نیست؟
سرش را تکان داد .
گفتم: « تو که هنوز #هجده سالت نشده! »
بعد هم مسخره اش کردم و گفتم: « شاید به خاطر جنگ ، #امام_خمینی کارش به جایی رسیده که دست به دامن شما #بچه_ها شده و سن #سربازی رو کم کرده؟ »
جوابش خیلی من رو اذیت کرد.
با لحن #فیلسوفانه_ای گفت:
« سن #سربازی پایین نیومده ، سن #عاشقی پایین اومده.»
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh