eitaa logo
🌷شهید نظرزاده 🌷
4.4هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
6.8هزار ویدیو
206 فایل
شرایط و حرف های ناگفته ما 👇 حتما خوانده شود همچنین جهت تبادل @harfhayeenagofte ارتباط با خادم 👤 ⇙ @M_M226 خادم تبادلات @MA_Chemistry
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید نظرزاده 🌷
🔰پزشکی که از فرودگاه✈️ سوریه همراه حامد بود و در حین پرواز از او #مراقبت می‌کرد، خیلی منقلب شده بود.
🔸تقریبا یک سال قبل یکی از ها نون🍞 پخته بود و چندتایی هم برای ما آورده بود. گذاشتم لای سفره که عصری برگرده بخوره😋 🔸حامد که اومد رفت سر سفره با اشتیاق😍 نون رو برداشت، نشون میداد خیلی هستش. پرسید: مامان این ها رو خریده⁉️ گفتم: نه پسرم فلان همسایه آورده. همون لحظه نون رو زمین. اخلاقش رو میدونستم. دلم💓 یجوری شد که چشمش افتاده به نونا شاید دلش بخواد..🙁 🔹فرداش کمی #آ وسایل لازم رو خریدم💰 دادم همسایه که برای #حون بپزه. عصری که اومد، نونا رو دادم به حامد که بخوره. گفت: دیروز که گفتم #نگفتم: حامد وسایلشو #خریدم دادم درست کرده. نگام کرد گفت: مامان، پول برق💡 و آب رو کی داد⁉️ 🔸فرداش #دسایل خریدم و از همسایه خواستم ماکروفر♨️ رو بیاره خونه ی ما با هم نون بپزیم. #نو آماده کردیم. از همسایه خواستم فعلا ماکروفر رو نبره که حامد بیاد ببینه که خونه خودمون🏡 درست کردیم. 🔹عصر که اومد، گفتم: حامد دیگه هیچ #بی نداری،😕 همسایه اومد خونه ی خودمون، ماکروفرم نذاشتم ببره که ببینی همه چی #حگفت: مامان تو از کجا مطمئنی که شوهر همسایه #روده و یا از رو رودربایستی ماکروفر رو نیاورده؟! آخر سرهم نخورد❌ 🔸لابد چیزی میدونست که انقدر مقاومت میکرد. خیلی به #حساس بود. خیلی مراقب بود که چیزی که میخوره از کجا اومده⁉️ تا زمانی که مطمئن نمیشد #است به غذا یا خوراکی نمی برد❌ به نقل از: مادر شهید #ششهيد نوشت: باشد كه عامل به اين رفتار هاي #شاشيم...... 🌹🍃🌹🍃 @shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
#خاطره ☘✨ ⚜از کنار صف #نماز جماعت رد شدم . دیدم حاجی بین مردم توی صف نشسته. رد شدم اما دو صف نرفته
(خاطره‌ای_ناب_از_حاج_قاسم) 🍂زدیم . وقت نماز بود. گفتم: «حاجی قبول باشه.»🌸 ‌گفت: «خدا کنه ان‌شاءاللّه.» نگاهم کرد. ‌گفت: «ابراهیم!» نگاهش کردم.ــ نمازی خوندم که در طول عمرم توی هم نخوندم. 🍃ــ حاج‌آقا شما همه قبوله.☺️قصه‌اش فرق ‌می‌کرد. رفته بود کاخ کرملین. قرار داشت با پوتین. تا روسیه برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. اذان و اقامه‌اش را گفت❗️. صدایش ‌پیچید توی سالن. 🍂 بعد هم ایستاد به نماز. همه ‌می‌کردند. می‌گفت در طول عمرش همچین لذتی از نبرده بوده. پایان نماز پیشانی‌اش را روی مهر. به خدای خودش ‌گفت: ☘«خدایا این بود تو، یه روزی توی کرملین برای نابودی اسلام نقشه ‌می‌کشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی اومدم اینجا خوندم.» ✌️ ✍راوی: ابراهیم شهریاری منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه یاران، صفحه ۱۰۹ 🌷 🍃🌹🍃🌹 @ShahidNazarzadeh