فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مـعجزه ی دلـسـوز حضرت زهرا«س»🌺
#شفای دختری که سکه پولی توی گلویش گیر میکنه،به مدد #حضرت_زهرا س 😭
🎙استاد #عالی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5859376143924200562.mp3
1.75M
😭یا صاحب الزمان(عج)
انتظار منو آواره کرده
حجر یار تودلم خونه کرده😭
#جمعه های دلتنگی😔
🌸 التماس دعا😭🌸
🌹السلام علیک یاصاحب الزمان(عج)🌹
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
❣﷽❣ پرســـ❓ــش و پاســـ🖊ــــخ مهــــــدوے 6⃣ ❣هر شب یک سوال و جواب در مورد #یاران_امام_زمان (عج
❣﷽❣
پرســـ❓ــش و پاســـ🖊ــــخ مهــــــدوے 7⃣
❣هر شب یک سوال و جواب در مورد
#یاران_امام_زمان(عج)
پرسش :
🔴با توجه به رشد تکنولوژی، امام زمان «عجلاللهتعاليفرجهالشريف» با چه وسیلهای (اسب یا...) ظهور میکند⁉️
✔️ پاسخ :
✍ در زمان قدیم، از اسب برای وسیلۀ حمل و نقل استفاده میشد و امروزه در شهرها و مراکز بزرگ، دیگر این کاربرد را ندارد، اما در زمان حاضر هم به عنوان نماد استفاده میشود؛ مثلاً در حال حاضر پلیس انگلستان از اسب در شهر استفاده میکند. این بدان معنا نیست که در این کشور اروپایی پیشرفت وجود ندارد، بلکه در کنار ماشینهای مدرن، پلیس از اسب نیز استفاده میکنند و منافاتی بین این دو نمیبینند.
💠در زمان ظهور نیز اسب داشتن امام، منافاتی با وجود ابزار دیگر نخواهد داشت و به این معنا نیست که حضرت همیشه از اسب استفاده میکند، بلکه میتواند در مراسم و مواقع خاصی از آن استفاده نماید؛ زیرا در روایات، تعابیری وجود دارد که میتواند اشاره به وسایل فوقپیشرفته باشد؛ مانند اینکه در روایت آمده حضرت سوار بر ابر میشوند و تاکنون چنین چیزی اتفاق نیفتاده است.
👌بهطور خلاصه در زمان ظهور، حضرت از وسایل نقلیۀ روز و در عین حال اسب نیز استفاده خواهند کرد و ایندو با هم منافاتی ندارد؛ چنانکه در عصر حاضر نیز شاهد آن هستیم.
👈البته این احتمال نیز وجود دارد که منظور این روایات از اسب، همان وسایل نقلیه باشد و چون در زمان امامان معصوم «عليهمالسلام» که این احادیث بیان شده است، مردم از اسب برای حمل و نقل استفاده میکردند و برای آنها وسایل پیشرفتۀ امروزی قابل فهم نبوده، امامان معصوم «عليهمالسلام» نیز طبق فرهنگ و فهم مردم زمان خود سخن گفتهاند.
📚1. بحارالانوار، ج52، ص321، ح27.
#پرسش_پاسخ_مهدوی
🌺 أللَّھُمَ_عجِلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج 🌺
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_ایمان
#موشن_گرافیک_صوتی 7
باتوجه به اینکه #برهان_نظم یکی بودن نظم دهنده موجودات را ثابت نمیکند، آیا میتوان نتیجه گرفت به تعداد موجودات عالم #نظم_دهنده وجود دارد؟
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
ما
شانه خالی کردیم
و آنها
هنوز #پلاک
گردنشان است ...
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
از ویژگی شهدا #کَیِّس بودنشان است.... آنان #زیرک بودند و خدا را طلب کردند در ازای #جان....! و خداوند
4⃣2⃣3⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
✍به قلم خواهر بزرگوار #شهیدمحمدرضادهقان🌹
🔰چند ماهی از #شهادت آقا رسول و آقا محمودرضا می گذشت.من در حد #اسم دو شهید🌷 آشنایی داشتم، غافل از اینکه محمد، سخت به تکاپو افتاده برای شناختن این دو شهید 👥و بعدها متوجه شدم سخت دلبسته ی💞 هر دو شده.
🔰یه روز یادمه شروع کرد به توضیح دادن راجع به آقا محمودرضا بیضایی:📜
اسمش محمودرضاست اما اسم نظامیش #حسین_نصرتیه. اهل تبریز؛ یه دختر داره مثل فرشته ها، اسمش #کوثره.
🔰می دونستی بعد از چند ماه اولین کسی که روز #تاسوعا چراغ های💡 حرم عمه ی سادات (س) رو #روشن کرده، آقا محمودرضا بوده؟😍
🔰چنان با هیجان 😃و با حوصله از #شهیدبیضایی می گفت که اگر خبر نداشتم، فکر می کردم حتما باهاش آشنا بوده!
🔰آخرش گفت: ببین! من #سایت برادر شهید بیضایی رو دارم، می تونی ازش اطلاعات بگیری! من مات مونده بودم😦! #اطلاعات بگیرم برای چی؟!!
🔰گفت: چی میشه صفحه ی اینستای خودتو بزنی به نامش؟ من #آقارسول رو معرفی می کنم توی اینستا📱، تو هم آقا محمودرضا ؛و شروع کرد از غربت این دو شهید👥 گفتن...
🔰راست می گفت. با این که ماه ها از #شهادت این دو عزیز می گذشت، اما کمتر کسی ازشون اطلاعات داشت.حتی یادمه یه روز ناراحت😔 اومد و گفت:امروز رفته بودم بهشت زهرا (س)
🔰 یه بنر زده بودن برای #شهدای_مدافع؛ دو طرف بنر دو تا عکس متفاوت از آقا محمودرضا بود. زیر یکی نوشته بود محمودرضا #بیضایی؛ زیر یکی نوشته بود حسین #نصرتی!
🔰مردم حتی انقدر نمی دونن که این دو نفر یکی اند✔️!!! خلاصه خودش شروع به کار کرد. اسم صفحه ی منم عوض کرد📱؛ صفحه شد به نام #شهید_محمودرضا_بیضایی
🔰اوایل خودش صفحه رو اداره می کرد، تا بعدها که داد دست من. حدود #بیست روز از #شهادت_برادرم گذشته بود که به خودم اومدم و دیدم صاحب پیج آقا رسول و آقا محمودرضا به رفقای شهیدش رسیده🕊...
🔰حالا دیگه لازم بود آقا محمودرضا رو توی اینستا به همه معرفی کنم... کجای کار ما می لنگه😔؟! چرا محمدرضا با معرفی و شناسایی آقا رسول، به وصال رسید و ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم؟!
🔰همیشه یاد کوثر خانم بود. می گفت: آقا محمودرضا یه #رقیه ی کوچولو داره...
چقدر گاهی دلتنگ 💔بود برای زیارت #مزار آقا محمودرضا. اما دستش نمی رسید.
🔰محمدرضا دست دراز کرد و دست های آقا رسول و حسین آقای نصرتی رو گرفت👌...گاهی فکر می کنم نفر بعدی که دستش برسه به دستهای #محمدرضا کیه؟ این زنجیره⛓ ادامه داره؟!
شادی ارواح طیبه شهدا #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌼🍃🌼🍃🌼 #چفیه روی صورتش میانداخت میگفت نگاه به #نامحرم راه شهادت را میبندد🙈 دوستش می گفت: هادی ت
🍃🌺🍃🌺
#هادی به #طلبگی علاقه داشت
ما هم در راه تحقق علاقه #باطنیاش
تشویقش ڪردیم،
ڪمڪ ڪردیم تا #مسیری را
ڪه #انتخاب ڪرده با موفقیت
طی ڪند.
#راوی_مادر_شهید🌹🍃
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
1_21041448.mp3
639.6K
🎤🎤 #روایت_شهدایی
📣دختری که خیلی هوای پدرش را میگرفت📣
🌹حتماگوش کنید🌹
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
ویژه/لحظه جانسوز شهادت فرمانده شهید #حججی تصاویری از لحظه دردناک شهادت فرمانده مرتضی حسین پور شلمان
💠پدر بزرگوار فرمانده شهید مرتضی حسین پور(حسین قمی):
🌷وقتی #حاج_قاسم خبر #شهادت مرتضی را شنید تا صبح نخوابید. بعد از آن هم پیام دادند که
ای کاش من #شهید میشدم ،مرتضی میماند.
مرتضی #آینده سپاه بود، ما تا 20 سال دیگر همچون حسین قمی را نمی توانیم #تربیت کنیم.
#شهید_مرتضی_حسین_پور
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | نماهنگ
🌷 «من سرباز حضرت آقا هستم».
💚 سفارش مادر فرمانده شهید مرتضی حسین پور (حسین قمی)
🎙با صدای حامد همایون
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_473160900434461009.mp3
2.83M
🔸آقا ببخش بس که دلم گرم زندگیست کمتر دلم برای شما تنگ میشود..
🔸مناجات با امام زمان (عج)
🎤 میثم مطیعی
تعجیل در ظهور #صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
🌷🌾🌷🌾🌷🌾🌷🌾
برات سرود نمیگم🎧 الان!
برات میخوام افسانه #شب_عملیات بگم
که می گفت:
🌾 #باصورت میخوابم روی سیم خاردار!
بگو بچه ها از روی کمرم رد شن😭...
که چشم بچه ها تو چشم من نیفته!😭😭
گوشت چرخ کرده شده بود لای #سیم_خاردار حلقوی...
نوکش به سر ناخنت بره،یک ماه چرک میکنه...
🎤 #حاج_حسین_یکتا
♨️حالا #ایثار ما کجاست!
♨️ #اخلاص ما کجاست!
که دست یکی رو بگیریم و تو شب عملیاتِ دنیا!
برسونیم اونطرف #معبر؛
⚜که #خداست...
⚜که #امام_زمان(عج) هست...
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
🕊 🕊 🕊
ڪبوترانه پريدند #عاشقان خدا
به بيڪرانهترين سمت #آسمان خدا
و عرش زير #قدمهايشان به خود لرزيد
چه سربلند گذشتند از #امتحان خدا
#مدافع_حرم
#شهید_محسن_حججی 🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
4_5859265746084823727.mp3
18.28M
♦️ به یاد شهیدمظلوم #محسن_حججی و شهدای مدافع حرم
#شور | قلبم کوه اندوه برس به دادم
🔺 مداحی #سیدرضانریمانی
#پیشنهاد_دانلود
🍃🌹🍃🌹
@ShahidNazarzadeh
🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه3⃣7⃣ 💠 دعوای جنگی 🔸نمی دانم چه شد که کشکی کشکی، آر پی جی زن و تیر بارچی دسته مان #حرفشا
🌷 #طنز_جبهه4⃣7⃣
💠 جناب سرهنگ
🔸اسمش #یوسف بود. اما بخاطر انضباط و لفظ قلم حرف زدنش ما بهش می گفتیم #جناب_سرهنگ. دو سالی می شد که #اسیر شده بود و با ما تو یک #اردوگاه بود.
🔹بنده ی خدا چند بار افتاده بود به #التماس که جان مادرتان این قدر به من نگویید جناب سرهنگ. کار دستم می دهید ها. اما تا می آمدیم #تمرین کنیم که دیگر به او جناب سرهنگ نگوییم، باز از دهان یکی در می رفت و او دوباره می شد جناب سرهنگ.😂😂
🔸تا اینکه یک روز در #آسایشگاه باز شد و یک گله #عراقی مسلح ریختند تو آسایشگاه و #فرماندشان نعره زد: « سرهنگ یوسف، بیا بیرون!» یوسف انگار #برق سه فاز ازش پریده باشد، پا شد و جلو رفت. فرمانده که درجه اش #سرگرد بود، گفت: «چشمم روشن. تو سرهنگ بودی و ما نمی دانستیم.» یوسف با خنده ای که نوعی گریه بود گفت: «اشتباه شده. من...»😧😧
🔹حرف زیادی نباشه! ببرید این #قشمار(مسخره) را!
🔸تا آمدیم به خود بجنبیم یوسف را #کت_بسته بردند و دست ما بجایی نرسید. چند مدتی گذشت و ما از یوسف خبری نداشتیم و #دل_نگران او بودیم و به خودمان بد می گفتیم که شوخی شوخی کار دست آن بنده خدا دادیم.😔😔
🔹چند ماه بعد یکی از بچه ها که به سختی #بیمار شده بود و پس از هزار #التماس و زاری کردن به عراقیها به بیمارستان برده بودند، پس از #بهبودی برگشت اردوگاه. تا دیدیمش و خواستیم حالش را بپرسیم زد زیر #خنده. چهار شاخ ماندیم که خدایا مریض رفت و #دیوانه برگشت!😂😂 که خنده خنده گفت: «بچه ها یوسف را دیدم!» همه از جا پریدیم:یوسف!😳😳
ــ دست و پایش را شکسته بودند؟
ــ فَکَش را هم پایین آورده بودند؟
_ جای سالم در بدنش بود؟
ــ اصلاً زنده بود؟!
🔸خندید و گفت: «صبر کنید. به همه سلام رساند و گفت که از همه #تشکر کنم.» فکر کنم چشمان همه اندازه ی یک نعلبکی #گرد شد!😉
--آره. چون نانش تو روغنه. بردنش اردوگاه #افسران_ارشد. جاش خوب و راحته.😄😄
🔹می خوره و می خوابه و #زبان انگلیسی و آلمانی و فرانسه کار می کنه. می گفت بالاخره به ضرب و کتک عراقیها قبول کرده که #سرهنگ است. و بعد از آن، کلی #تحویلش گرفته اند و بهش می رسند.😁😁
یکی از بچه ها گفت: «بچه ها راستش من تیمسارم!»😂😂
#لبخند_بزن_بسیجی 😁
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh