eitaa logo
شهید محمدرضا تورجی زاده
1.6هزار دنبال‌کننده
10.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
72 فایل
بِه سنـگر مجازے شَهید🕊 #مُحَمَّدرضا_تورجے_زادھ🕊 خُوش آمَدید 💚شهـید💚دعوتت کرده دست دوستے دراز ڪرده‌ بـہ سویتــــ همراهے با شهـید سخت نیستـ یا علے ڪہ بگویـے  خودش دستتـــ را میگیرد تبادل_مذهبی_شهدایی👈 @Mahrastegar مدیــریت کـانال👇 @Hamid_barzkar
مشاهده در ایتا
دانلود
شهیدی که چو سرو آزاده بود شهید ❤️محمدرضا تورجی زاده❤️بود قول میدم دوست خوبی برات باشم پس زود بیا پشیمون نمیشی 🌀به ما بپیوندید: کانال رسمی سردار رشید اسلام شهید محمدرضا تورجی زاده @ShahidToorajii
ماه می داند و من حالِ مرا دور از تو...! #معصومه_صابر ✍ #شهدای_مظلوم_خانطومان ❤️ #دومین_سالگرد_آسمانی_شدنتان_مبارک 🌹 ----------------------------------
مشکلاتی‌که باعث شد امدادگر شود گاهی از جبهه که می‌آمد، برای ما دردودل می‌کرد و از ناراحتی‌ها و مشکلاتی‌که برایش ایجاد می‌کردند، می‌گفت. این مشکلات حتی از فراق دوستان و از مصیبت‌های جنگ برایش ناراحت‌کننده‌تر بود. عده‌ای با بی‌بصیرتی به‌جای پیروی و تمسک به ‌اهل بیت و دریافت معارف دینی از طریق علمای عارف و ربانی، نظیر: امام خمینی، آیت‌الله بهجت وآیت‌الله بهاالدینی و..، استدلال‌ها وگمان‌های خود را درباره‌ اهل بیت(ع) و ولایت ملاک قرارداده، راهی بدفرجام را طی می‌کردند؛ تاجایی‌که شهیدتورجی، این عاشق اهلبیت(ع) و مطیع و عاشق امام خمینی را آماج حملات خود قرار‌ داده، اذیت می‌کردند. برخی مواقع این مشکلات آن‌قدر سخت و طاقت‌فرسا بود که باعث می‌شد تصمیم بگیرد به‌عنوان امدادگر به‌جبهه برود و یا مدتی در قسمت موتوری لشکر و مدتی نیز به‌عنوان نیروی تدارکاتی در جبهه باشدکه البته، همگی موقتی بود. گاهی مجبور می‌شد گردان خود را تغییر دهد و مدتی نیز تصمیم داشت از شهری دیگر و به‌صورت‌گمنام به لشکری دیگر اعزام شود. البته، سرداران و بزرگان جنگ همواره حامی او بودند و به او دلگرمی می‌دادند و همان‌طورکه اشاره ‌شد، دریکی از این وقایع، سردار شهید خرازی پیغام داده بود:« تورجی، بخوان وکاری به‌حرف‌های دیگران نداشته‌باش.» 🌺🌺🌹🌹🌹🌹🌺🌺🌺 https://eitaa.com/ShahidToorajii
برای_هم_دعا_کنیم ツ 🔴🔷امام صادق ع ✍ڪسے ڪہ براے برادر دیني خود دعا ڪند خداوند ملڪے را وڪیل قرار دهد و بہ او گوید؛ همانند همین دعا برایش دعا ڪن✨ 📚 مکارم الاخلاق ۵۳۱ https://eitaa.com/ShahidToorajii
وقتی نگاهم میکنی ، غزل غزل شعر میریزد از چشم هایت و آرام آرام شاعر میشوم ... عاشقانه نگاهم کن تا ردیف شعر هایم کامل شود ... #مژگان_یعقوبی ✍ #شهید_صمد_امیدپور ❤️ https://eitaa.com/ShahidToorajii
🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 💎امیرالمومنین می فرماینر: 🔹به ثروت و رفاه، شادمانى مكن و از تهيدستى و گرفتارى، اندوه به دلْ راه مده؛ زيرا طلا با آتش، خالص مى شود و مؤمن با بلا و گرفتارى. 📚غرر الحكم،ح۱۰۳۹۴ 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂
خطرهای بزرگی درکودکی از سر او گذشت. یکی از این خطرها این بود که حوض بزرگی وسط حیاط داشتیم. محمدرضاي سه ساله با بچه‌ها دور حوض می‌دوید و بازی می‌کرد. من هم مشغول کارهای خانه بودم. ناگهان صدای گریه‌اش بلند شد. بی‌اختیار دویدم. محمدرضا زمین خورده بود و خون از سرش جاری بود. سنگ لب حوض قبلاً شکسته وگوشه آن‌هم خیلی تیز شده بود و حالا پیشانی محمدرضا به همان لبه تیز سنگ خورده بود. ملحفه بزرگی آوردم و روی پیشانی‌اش گذاشتم. ملحفه پر از خون شد؛ اما خون بند نمی‌آمد. خیلی ترسیده بودم. همسایه‌ها را خبرکردم. محمدرضا بیهوش روی زمین افتاده بود. در آن حالت فقط امام زمان (عج) را صدا می‌زدم. حال خودم بدتر از او شده بود. با کمک همسایه‌ها او را به بیمارستان رساندیم. آن روز خدا پسرم را نجات داد. https://eitaa.com/ShahidToorajii 🌺🌺🌺🌹🌺🌺🌺🌹
❣قمقمه اش هنوزآب داشت نمـےخورد از سر کانال تا انتهای کانال میرفت و مےآمد لب های بچه هارا باآب قمقمه اش تَرمیکرد ریگ گذاشتہ بود توی دهنش کہ خشک نشود وبه هم نچسبد 🌹 #شهید_حسین_خرازی 🌷 @ShahidToorajii
دنبال #گـــــنج میگـــــردند برای اینروزھاے نداریمان ... ما را هم #تفحص ڪنید ڪہ دلمان زیر تلّے از خاڪ ِ گناه و غفلت دفن شده است ... @ShahidToorajii
🆔 @loveshohada28 👈 تا قیامت سر سربندتو بی بی دعواست معنی این سخنم را شهدا میفهمند #شهیدعلاءنجمه #یادش_باصلوات 🍃💟 @ShahidToorajii #الله_اڪبر
✍ اتفاقی جالب در لحظه‌ی شهادتِ شهید تورجی‌زاده از زبان خودش شهیدتورجی‌زاده مداح بود و عاشقِ حضرتِ زهرا«س». آیت الله میردامادی نقل می‌کرد: بعد از شهادتِ محمد رضا خوابش رو دیدم و بهش گفتم: محمد رضا ! این همه از حضرت زهرا «س» گفتی و خوندی ، چه ثمری برات داشت؟ شهید تورجی ‌زاده بلافاصله گفت: همین‌که در آغوشِ فرزندش حضرت مهدی «ع» جان دادم برام کافیه... 🌷 خاطره‌ای از زندگی مداح شهید محمدرضا تورجی‌زاده 📚منبع: کتاب یا زهرا سلام الله علیها ، صفحه 188 یاد شهید با صلوات @ShahidToorajii
🌹#شهید_حسن_قاسمے_دانا🕊 🌷بہ مـ🏍ـوتور تریلش و اسلـ🔫ـحه ش خیلی وابستہ بود قبل ازشهادتش موتورش واسلحه ش،هر دورافروخت و رفت سوریہ،بعدازهفده روزهم بہ شهادت رسید.🕊 @ShahidToorajii
بـــــدون شرح! و تـــــو ایستادی با تنی زخمی و خون آلود ؛ تا آخـــــرین نفس ... اما مــــا چه.... میخواهیم اما ساده؛ سریع و بی زحمت ... شرمندهٔ پایداریتان ھستیم..... @ShahidToorajii
🔷فرارسیدن ماه میهمانی خدا را بر شما عاشقان اهل بیت علیهم السلام تبریک عرض می کنیم... 😭بِاالحُسَینِ الهی العفو... ✅ @SahidToorajii
💠امام علی علیه السلام : 🌷در ماه رمضان، بسيار استغفار و دعا كنيد؛ زيرا با دعا از شما دفعِ بلا مى شود و با استغفار، گناهانتان پاك مى گردد 📚 کافی، ج۴، ص۸۸ @ShahidToorajii
یکی از دوستان دبیرستانی می‌گفت: «از محمدرضا پرسیدم چه‌کارکنم که توفیق رفتن به جبهه را پیدا کنم؟» گفت: «توفیق نمی‌خواهد؛ برو بسیج ثبت‌نام کن تا تکلیفت را ادا کنی!» محمدرضا بیان خوبی داشت و درجلسات گوناگون سخنرانی هم می‌کرد. بارها در باره اهمیت حفظ انقلاب و دفاع از سرزمين، برای دانش‌آموزان دبیرستان سخنرانی می‌کرد. @ShahidToorajii
هر دلی می شکند ، خانه ی تو می گردد دل که از غیر تهی گشت ، خدا می آید وا شود گوشه دل ما اگر ای اهل سحر بینمان زمزمه های شهدا می آید هر چه خیر است در خانه ی زهرا باشد مادرِ ما صف محشر پِیِ ما می آید @ShahidToorajii
﷽ 🌸 بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین 🌸 راوی_دوست_شهید ❣در بازرسی تربیت بدنی مشغول بودیم. بعد از گرفتن و پایان ساعت اداری، پرسید موتور آوردی؟ گفتم آره چطور؟ گفت اگه کاری نداری بیا باهم بریم فروشگاه. تقریبا همه رو خرید کرد. از برنج و گوشت، تا صابون و ... همه چیز خرید. 🛍 انگار لیستی برای بهش داده بودن ❣ بعد هم با هم رفتیم سمت مجیدیه وارد کوچه شدیم. ابراهیم در خونه ای رو زد. پیرزنی که حجاب هم نداشت دم در اومد. ابراهیم همه وسائل رو تحویل داد. یک گردن اون پیرزن بود. خیلی تعجب کردم ...! 😳 توی راه برگشت گفتم : داش ابرام این خانم بود؟! گفت : آره چطور مگه !؟ ❣ اومدم کنار خیابون موتور رو نگه داشتم و با عصبانیت گفتم : بابا این همه مسلمون هست تو رفتی سراغ مسیحیا! 😨 همینطورکه پشت سرم نشسته بود گفت : مسلمون هارو کسی هست که کمک کنه تازه کمیته امداد هم راه افتاده می کنه. 👌 اما این بنده های خدا کسی رو ندارن. با این کار هم کم میشه هم دلشون به و گرم میشه. 🙏 ✍از کتاب : سلام بر ابراهیم @ShahidToorajii
رمضان است !! راستی حسرتِ تو را خوردن روزه را باطل نمیکند...؟! #علی_قاضی_نظام ✍ #شهید_محمدرضا_شیبانی ❤️ ---------------------------- @ShahidToorajii
📝 #کوتاه_نوشت 💐رفاقت مثل یک هنره.... باید رفت و #یاد_گرفت و تمرین ڪرد. هر ڪسی نمی تونه ادعا ڪنه رفاقتو بلد هستم. 🌹شهدا به حق رسم #رفاقت را خیلی خوب بلد بودن و یه رفیق واقعی بودن و هستن. @ShahidToorajii
💢 👇 🌸 عملیات شروع شده بود گردان ما خط شڪن بود همه چیز داشت خوب پیش می رفت یه دفعه خوردیم به یه ڪانال پر از سیم خاردارهای حلقوی باید هر جور بود از این مانع رد می شدیم یه دفعه متوجه شدیم عراقی ها دارن بهمون نزدیڪ میشن اگه ما رو می دیدند عملیات لو می رفت و بچه ها قتل و عام می شدند چاره ای جز عبور نبود توی فڪر بودیم ڪه یه دفعه ..... فرمانده خودش رو انداخت روی سیم خاردارهای حلقوی داشتیم از تعجب شاخ در میاوردیم گفت از روی من رد بشین و برین جلو تا عراقی ها نیومدند هیچ ڪه حاضر نبود رد بشه تا اینڪه ما رو به جان امام قسم داد با گریه از روش رد شدیم آخرین نفر من بودم دستمو گرفت غرق خون شده بود و صداش در نمی یومد اشاره ڪرد به پاڪتی ڪه توی جیبش بود و بهم فهموند ڪه بردارم فڪر ڪردم وصیت نامه اش رو نوشته برداشتم عراقی ها نزدیڪ شده بودند باید میرفتم تا من رو نبینند وقتی داشتم میرفتم گریه ام گرفته بود برگشتم و به فرمانده ام نگاه ڪردم دیدم آروم داره اشڪ می ریزه و به سختی دستاش رو به سمتم تڪون میده فڪر ڪردم داره باهام خدافظی می ڪنه ...خودم رو انداختم پشت یه خاڪریز پاڪت نامه فرمانده رو باز ڪردم خشڪم زد.... 🌸خشڪم زد به جای وصیت نامه یه عڪس دیدم عڪس دخترش بود دختری ڪه تازه دنیا اومده بود و هنوز ندیده بودش تاز فهمیدم تڪون دادن دستاش برا خدافظی نبوده میخواسته بگه برگرد یه بار هم ڪه شده عڪس دخترم رو ببینم, شهدا شرمنده ایم😔 @ShahidToorajii
شهیدی روی سیم خاردار به یک میدان مین وسیع در فکه برخوردیم. نزدیک که شدیم، با صحنه ای عجیب روبه رو شدیم. اول فکر کردیم لباس یا پارچه ای است که باد آورده، اما جلوتر که رفتیم، متوجه شدیم شهیدی است که ظاهرا برای عبور از سیم های خاردار، خود را بر روی آنها انداخته تا به بقیه به سلامت بگذرند. بند بند استخوان های بدن داخل لباس قرار داشت و در غربتی دوازده ساله روی سیم خاردار درار کشیده بود.
💐 💠 ❣ماه رمضـان سال 66 بود.. در منطقه عملياتے غرب كشور بوديم نيروهايی كہ در پادگان نبے اكرم (ص) حضور داشتند در حال آماده باش برای اعزام بودند. 🌷هوا بارانے بود و تمام اطراف چادر در اثر بارش باران گل آلود بود، بطورے ڪہ راه رفتن بسيار مشڪل بود و با هر گامے گِلهای زيادتری به ڪفشها مے چسبيد و ما هر روز صبح وقتے از خواب بيدار مے شديم متوجه مے شديم ڪليہ ظروف غذاے سحـری شسته شده است. اطراف چادرها تميـز شده و حتے توالت صحرايے ڪاملا پاڪيزه است. ❣اين موضوع همه را به تعجـب وا مے داشت ڪه چه ڪسے اين ڪارها را انجام مےدهد !!! نهايتا يك شب نخوابيدم تا متوجه شوم چه كسے اين خدمت را بہ رزمندگان انجام مےدهد! بعد از صرف سحری و اقامه ی نماز صبح كہ همه بخواب رفتند ديدم كه روحانے گردان از خواب بيدار شد و بہ انجام كارهاے فوق پرداخت و اينگونه بود كہ خادم بچه های گردان شناسايے شد. 🌷وقتے متـوجه شـد ڪہ موضوع لو رفتہ گفت : "من خاك پاے رزمندگان اسلام هستم ." 🗣راوی : @ShahidToorajii 💐🍃🌿🌼🍂🌺🍃
تا مـــَرا مینـگرد ، قافیـه را می بـازم... #علیرضا_آذر ✍ #شهید_عباس_کردانی ❤️ ---------------------------------- @ShahidToorajii