eitaa logo
↰بـرادر هـای شـهیدم↳
124 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
381 ویدیو
1 فایل
«یه چیز عجیب، مثل مدل هاست، مثل هنرمندهاست، تو اصلا اهل زمین نبودی. تو می‌روی و دیده ی من مانده به راهت! ای ماه سفر کرده، خدا پشت و پناهت♥!» ادمین تبادل🌸: @Shaahadaatt ⇤ تبادل‌با‌کانال‌های‌غیر‌اخلاقی‌صورت‌نمیگیرد❌ #لبیک_یا_خامنه_ای ♥️'
مشاهده در ایتا
دانلود
📕 🌸|•خوشتیپ آسمـــانے❣•| 🌸 درروزهای‌آخرآبان۹۶‌خبر‌شهادت‌ جوان‌خوشتیپ‌و‌🧔🏻 خوش‌عکس‌گیلانی‌در‌رسانه‌های‌ گیلانی‌و‌شبکه‌های‌اجتماعی‌ دست‌ به‌دست‌شد📱📀و‌نگاه‌خیلی‌ها‌را‌به‌سوی‌ خود‌کشاند. ‌بابک‌نوری‌هریس‌در‌اینستاگرام‌ فعال‌ بود‌‌و‌فالوورهای‌زیادی‌به‌ خاطر‌پست‌های‌جذابش‌داشت. ‌شهید‌بابک‌نوری‌جوان‌بسیجی‌ گیلانی‌است‌که‌همزمان‌ باسالروز‌شهادت‌امام‌رضا‌(ع)‌‌ در‌نبرد‌باتکفیری‌های‌داعش‌در‌سوریه‌به‌شهادت‌رسید،‌❣🥺🕊وی‌بیست‌ودومین‌ شهید‌مدافع‌حرم‌گیلان‌است.🌼✨ ↱@shid_babaknori↲
❣📕 🌸|•ویژگے‌های‌شہیــد•| 🌸 بابک‌❣از‌دوران‌کودکی‌بسیار‌ زرنگ‌بود‌و‌همیشه‌مدرسه‌اش را‌به‌موقع‌می‌رفت.👨🏻‍💻 کوچکترین‌‌پسر‌خانواده‌بود،‌ اودوبرادر‌ودوخواهر‌داشت. همیشه‌در‌مدرسه‌شاگرد‌ممتاز‌بود‌ سال‌۱۳۹۰‌در‌دانشگاه‌قبول‌شدو‌در‌ رشته‌ی‌حقوق‌‌مشغول‌ به‌تحصیل‌شد.👨🏻‍🎓 وقتی‌کارشناسی‌اش‌را‌گرفت،‌ در‌مقطع،ارشد‌رشته‌ی‌ حقوق‌تهران‌قبول‌شد.🌿 ازگناه‌فراری‌بودوهمواره‌ در‌کارهای‌انسان‌دوستانه‌ پیش‌قدم‌بود.🙂 بابک‌سوالات‌زیادی‌درباره‌ی‌جنگ‌ و‌جبهه‌ها‌داشت‌و‌از‌پدرش‌ می‌پرسید.🌪💣 پدرش‌که‌از‌رزمندگان‌ ‌دوران‌دفاع‌مقدس‌بود،‌خاطرات‌ جنگ‌را‌نوشته‌بود‌و‌دفتر‌خاطراتش‌را‌به‌بابک‌داد‌تا‌بخواند.📚 علاقمند‌به‌مسجد‌بود، یک‌پسر‌فعال‌مسجدی🕌 ،هیئتی‌،‌ورزشکار🏋‍♀وبسیجی. ورزشکاربود. هنگام‌ورزش‌مداحی "زینب‌زینب"رامی‌گذاشت‌.‌ مادر‌می‌گفت: "‌پسرم،‌تو‌جوانی،یک‌آهنگ‌شاد‌ بگذار🎶 چرا‌این‌نوحه‌را‌در‌موقع‌ورزش‌ می‌گذاری؟" می‌گفت: "مامان‌،این‌طوری‌نگو.‌من‌این‌ آهنگ‌را‌دوست‌دارم."❤️ ↱@shid_babaknori↲
❣📕 🌸|•ویژگے‌های‌شہیــد•❣| 🌸 ازفعالترین‌جوانهای‌🧔🏻رشت‌بود. سرشار‌اززندگی‌بود‌وهمیشه‌در‌ برنامه‌های‌مختلف‌پیش‌قدم‌بود. درفعالیتهای‌اجتماعی‌‌و‌ عام‌المنفعه‌وانجمن‌های‌خیریه‌ مانند‌هلال‌احمر‌و‌بهزیستی‌ مشارکت‌داشت.🚒 ‌از‌همه‌قشری‌هم‌دوست‌ورفیق‌ داشت،‌یعنی‌هم‌دوست‌ باشگاهی‌داشت🏋‍♀، هم‌دانشگاهی‌👨🏻‍💻،هم‌‌ مسجدی‌و‌هم‌دوست‌هیئتی🕌 برنامه‌ی‌پنج‌ساله‌ برای‌خودش‌داشت دفترچه‌ای‌داشت‌ که‌برنامه‌های‌روزانه‌را‌در‌آن‌ می‌نوشت.🗒 کارهای‌ساخت‌بنای‌یادبود‌شهدای‌ گمنام‌در‌پارک‌ملت‌رشت‌را‌بابک انجام‌داد.🏡 به‌زبان‌های‌عربی‌،انگلیسی‌‌و‌ ترکی‌مسلط‌بود.‌درسوریه‌با‌ مدافعان‌حرم‌کشورهای‌دیگر‌به‌ زبان‌عربی‌و انگلیسی‌حرف‌می‌زد.🌿 در‌‌دوره‌ای‌سرباز‌حفاظت‌اطلاعات بود.‌دوبار‌ داوطلبانه‌ به‌کردستان‌عراق‌اعزام‌شده‌بود ولی‌خانواده‌از‌کار‌او‌بی‌خبربودند ‌همیشه‌نمازش‌اول‌وقت‌بود.‌📿در‌سوریه چفیه‌را‌پهن‌می‌کرد‌ و‌مشغول‌نماز‌می‌شد. علاوه‌بر‌رسیدگی‌به‌ظاهرش‌از باطنش‌غافل‌نبود.🔮 استعداد‌و‌ضریب‌هوشی‌بالای‌ بابک‌باعث تفاوتش‌از‌سایر‌نیروها‌در‌دوره‌ی‌ آموزشی‌شده‌بود.🌱 درانتهای‌دوره‌ی‌آموزشی‌به‌ عنوان‌سرگروه‌تیم‌اول‌ تخصص‌خودشان‌،انتخاب‌شد. ‌دردوران‌سربازی‌بارها‌در‌خواست اعزام‌به‌سوریه‌داده‌بود،اما‌چون‌ امکان‌اعزام‌سرباز‌وجود‌نداشت،‌‌ درخواستش‌رد‌شده‌بود.🖇 شهیدم♥️ بابک نوری♥️' ↱@shid_babaknori↲
📕 🌸|•نہ‌بــه‌ازدوآج•| 🌸 🌻پدر‌ومادر،یک‌دختر‌از‌خانواده‌ی‌ نجیب‌و‌خوبی‌برایش‌ انتخاب‌کرده‌بودندکہ‌می‌دانستند‌ بابک‌راهم‌دوست‌دارد💖 اما‌بابک‌موافقت‌نکرد.گفت: "بابا،شما‌به‌تصمیمات‌من‌اعتماد‌ داری‌ یا نه؟!😅پس‌بگذار‌من‌بر‌اساس‌برنامه‌ی‌خودم‌ پیش‌بروم.‌🗒فعلا‌برنامه‌و‌مسیر‌من‌چیز‌دیگری‌ است."🚶‍♂ پدر‌وبرادرش‌خیلی‌اصرار‌داشتند‌ برود‌آلمان‌ادامه‌تحصیل‌بدهد.👨🏻‍💻 حتی‌موقعیتش‌را‌برایش‌فراهم‌کرده‌ بودند،اما‌خودش‌قبول‌نمی‌کردبرود. شهیدم♥️ بابک نوری♥️' ↱@shid_babaknori↲
📕 🌸|•درمسیــر‌حَــرݦ•❣| 🌸 📻📺مشتاقانه‌اخبار‌سوریه‌را‌دنبال‌می‌کرد بابک‌دانشجوی‌ازشد‌حقوق‌در‌ دانشگاه‌تهران‌بود👨🏻‍🎓 امادانشگاه‌را‌رها‌کرد،و‌عاشقانه‌قدم‌ در‌راه‌دفاع‌از‌حرم‌حضرت‌زینب‌(س)‌ گذاشت.☀️💫 نزدیک‌شش‌ماه‌بود‌که‌درسپاه‌برای‌ رفتن‌به‌سوریه‌ثبت نام‌کرده‌بود📋وبلأخره‌مجوز‌رفتنش‌ را‌گرفت.🌱 یک‌روز‌قبل‌از‌اعزام‌به‌سوریه‌،‌ در‌🕌 مسجد‌باب‌الحوائج‌ بلوار‌شهید‌انصاری‌رشت‌که‌مسجد‌ آذری‌های‌مقیم‌رشت‌است‌و‌بابک‌را‌ می‌شناختند.بعد‌ازنماز‌📿ازهمه‌ خداحافظی‌کرد. به‌همه‌گفت‌که‌من‌یک‌مدتی‌نیستم.‌می‌خواهم‌بروم‌خارج‌از‌کشور‌✈️.آن‌موقع‌همه‌فکر‌می‌کردند‌‌ می‌خواهد‌برود‌آلمان. گفت: "من‌حضرت‌زینب(س)‌رادر‌خواب‌ دیدم.دیگر‌نمی‌توانم‌ اینجا‌بمانم،باید‌بروم‌سوریه."🕊 از‌اوپرسیدند: "چطور‌می‌خواهی‌مادرت‌را‌تنها‌ بگذاری‌وبروی؟" گفت: "مادر‌همه‌ی‌ما‌درسوریه‌است.‌🌼 من‌بروم‌‌که‌بی‌مادر‌ نمی‌مانم.‌می‌روم‌پیش‌مادر‌اصلی‌مان‌ حضرت‌زینب(س)."✨ ساعت‌هشت‌ونیم‌شب‌بود.‌پدر‌داشت‌اخبار‌می‌دید‌که‌یک‌دفعه‌دید‌ بابک‌♥️ بدوبدو‌آمد‌ورفت‌اتاق‌بالا‌وکوله‌ پشتی‌اش‌را‌‌برداشت‌👜و‌رفت.بابک‌ با‌پسر‌خاله‌اش‌هماهنگ‌کرده‌بود‌که‌ باماشین‌سر‌کوچه‌بایستد‌تاکوله‌ پشتی‌اش‌را‌به‌او‌بدهد‌ببرد‌و‌بابک‌به‌ خانه‌برگرددکه‌برگشت.‌🍂 پدر‌به‌برادرها،‌پسرها‌ودخترانش‌زنگ‌زد‌وگفت: "گمان‌می‌کنم‌بابک‌به‌سوریه‌می‌رود.‌شما‌بیایید.‌" بعد‌از‌اینکه‌بابک‌رفت،‌پدر‌به‌همه‌گفت: "بروید‌و‌بابک‌را‌بدرقه‌کنید؛چون‌بابک‌♥️دیگر‌برنمی‌گردد‌و ‌آخرین‌باری‌است‌که‌اورا‌می‌بینید‌."🥀 پدرتوان‌نداشت‌که‌ازصندلی‌بلند‌شود‌وبابابک‌♥️خداحافظی‌کند.😓 فقط‌بانگاه‌شان‌‌باهم‌خداحافظی‌ کردند.👀 شهیدم♥️ بابک نوری♥️' ↱@shid_babaknori↲
❣📕 |•علاقہ‌بہ‌ڪسب‌عݪم‌و‌دانــݜ•| ضریب‌هوشی‌بالایی‌داشت.‌👌🏻 بایک‌بار‌توضیح‌دادن‌‌به‌طور‌کامل‌ متوجه‌مطلب‌می‌شد.😎 🌿‌بابک‌بسیار‌خوش‌طبع‌ودر‌حین‌ آموزش‌بسیار‌جدی‌بود.درزمان‌ استراحت‌بسیار‌خوش‌وخنده‌رو‌بود‌ونسبت‌به‌ سنی‌که‌داشت‌‌ و‌شیطنت‌های‌این‌سن‌ بسیار‌رفتار‌مناسب‌و‌سنجیده‌ای‌ داشت.🖇 هوش‌و‌ذکاوتش‌‌اندازه‌ای‌بود‌که‌در انتهای‌دوره‌ی‌آموزشی‌ به عنوان ‌سرگروه‌تیم‌اول‌تخصص‌خودشان‌ انتخاب‌شد.🔍 همیشه‌درحال‌درس‌خواندن‌بود‌📚 حتی‌درشرایط‌‌سخت‌ جنگی دست‌از‌درس‌خواندن‌بر‌نمی‌داشت. خیلی‌سخت‌کوش‌وپرتلاش‌بود.💪🏻 همیشه‌درحال‌یادگیری مطالب‌و‌تجربه‌های‌جدید‌بود.‌👀 یک‌روز‌که‌‌خسته‌بود‌، خواب‌ماند.😴 ساعت‌ده‌از‌خواب‌بیدار شد‌وگفت: "من‌نباید‌اینقدر‌می‌خوابیدم، نباید‌عمرم‌را‌از‌دست‌بدهم."😓🍀 شهیدم♥️ شهید بابک نوری♥️' ↱@shid_babaknori↲
❣📕 🌸|•خوشتیپ آسمـــانے•| 🌸 آقای‌ندافی‌یکی‌از‌همرزمان‌بابک‌است که‌به‌سوریه‌رفته‌است.🌿 ایشان‌هم‌استانی‌بابک‌است.درمورد‌ بابک‌♥️می‌گوید‌🙃👇🏻 موقع‌اعزام‌به‌سوریه‌بابک‌را‌دیدم. 🧔🏻جوان‌زیبا‌وخوش‌سیما‌،‌به‌او نمی‌خورد‌که‌مدافع‌حرم‌باشد.جلو رفتم‌وبابک‌گفتم: "تواینجا‌چیکار‌می‌کنی‌دماغ‌عملی؟!توالان‌باید‌درخیابان گلسار‌رشت‌بگردی‌و خوش‌بگذرونی.🎈🎀 نه‌در‌سوریه‌که‌غیر‌ازتوپ‌و‌تفنگ‌ خبری‌نیست."💣 بابک‌نگاهم‌کرد.چشم‌های‌زیبایش‌را‌ به‌من‌دوخت.منتظر جوابی‌بودم،اما‌چیزی‌نگفت.🖇 سکوت‌کردوسکوت.‌فقط‌ لبخندزد.لبخندی‌که‌بعدهامراشرمنده‌کرد.🌼 امیدوارم‌به‌مابیچارگان‌زان‌ سو‌نخندند. شهیدم♥️ بابک نوری♥️' ↱@shid_babaknori↲
❣📕 🌸|•رضـــآیٺ‌پدر‌مــادڔ•| 🌸 یک‌روز‌ به‌سرهنگ‌زارع‌گفت‌که‌ رضایتمندی‌پدرش‌را‌بگیرد.✔️ 🖇اواصراربه‌این‌ کار‌داشت. می‌خواست ازاین‌بابت‌ خیالش‌راحت‌شود.‌🌿 بلأخره‌بااصرار‌او‌سرهنگ‌زارع‌قبول‌ کرد.‌که‌از‌پدرش‌رضایت‌بگیرد.🌾 بابک‌وقتی‌زخمی‌شده‌بود‌در‌ آمبولانس‌به‌هم‌رزمانش‌گفته بود‌که‌به‌مادرم‌بگویید‌👇🏻 فقط‌یک‌بار‌حرف‌اورا‌گوش‌نکردم‌😔 ومرا‌حلال‌کند.‌🌺 آن‌یک‌بار‌هم‌به‌خاطر‌این‌بود‌که‌ مادر‌ازبابک‌خواسته‌بود‌ازدواج‌کند، ولی‌بابک‌قبول‌نکرده‌بود.🍁💫 شهیدم♥️ بابک نوری♥️' ↱@shid_babaknori↲
❣📕 🌸|•درمسیـــرآسمـــآݩ•| 🌸 ظهرشنبه‌بیست‌وهفت‌آبان‌📆۹۶ساعت‌یک‌و‌نیم⏰ در‌پایین‌خاکریز‌مشغول‌خوردن‌ناهار‌ بودند‌🍲که‌خمپاره‌ بین‌آن‌ها‌اصابت‌می‌کند و‌سه‌نفری‌آسمانی‌می‌شوند🕊 شهید‌نظری،‌شهید‌کاید‌خورده‌و‌شهید‌نوری‌.🥀 آن‌هارا‌باآمبولانس‌به‌تَدمُر‌‌ می‌برند.🚑 تا‌بیمارستان‌مسیرطولانی‌بود،‌بابک‌ به‌خاطر‌شدت‌جراحات‌ساعت۳‌ به‌شهادت‌رسید‌.🍂🥀 خیلی‌ها‌به‌او‌لقب‌زیباترین‌شهید‌ مدافع‌حرم‌و‌شهیدِلاکچری‌را‌دادند. فاصله‌ی‌اعزام‌تاشهادت‌او‌۲۶روز‌بود. بابک‌برای‌شهادت عجله‌داشت.💫 تسبیح‌سبزی‌داشت‌که‌دور‌دستش‌می‌بست.📿هنگام‌شهادت‌هم‌دور‌دستش‌ بود.🕊 شهید‌نوری‌کم‌سن‌وسال‌ترین‌شهید‌مدافع‌حرم‌گیلان با۲۵سال‌سن‌است.✨ شهیدم♥️ بابک نوری♥️' ↱@shid_babaknori↲