🍃:🍃
#خاطره
🌹پدر شهید
🌺من هر روز که در جبهه بودم خاطراتم رو مینوشتم 🗒
🌸(با کی بودم،چه صحبت هایی کردیم،کجا نشتیم،چندتا شهید دادیم،کیا شهید شدن،این شهیدان از کجا اومده بودند)
🌼بابک به واسطه ی اینکه سوالات زیادی از من میپرسید !؟؟؟
🌸من این دفتر خاطراتم رو دادم به بابک،گفتم بابک جان این دفاتر خاطرات من رو ببر و بخون
🌺و من همچنین دوتا آلبوم پر از عکس های رزمندگان دارم که اکثرشون شهید شدن
🌸(حتی من یه عکس دارم که پنج نفریم و چهار تا از اون افراد شهید شدن و فقط من موندم)
🌼بابک در همچون فضایی،در همچون خانواده ای رشد داشتند✨
#یاشهید_شفاعت_یادت_نره🍃
#شهید_بابک_نوری_هِریســـ🍂
#برادرشهیدم😍
••●●❥
386K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•|❤🔗|•
میگویند قلب هرکسی به اندازهی مشته بسته اوست...
اما وقتی قلب مادران را میمیبینم به این حرف شک میکنم قلب آنها از دریا زلال تر و از آسمان بزرگتر است...
روزت مبارک بهترین مادر دنیا😍🔗
#شهید_مدافع_حرم
#شهید_بابک_نوری_هریس
#برادرشهیدم
#داداش_بابک
↱@shid_babaknori↲
*#معرفی چند خاطره از*👇
*#شهید_بابک_نوری_هِریس*
*#خاطره :*
*یکی از نزدیکان #شهید_نوری:*
*بابک خیلی سخت کوش و پرتلاش بود. همیشه در حال #یادگیری* *مطالب و #تجربه های جدید.یک روز خسته بود و خواب موند.ساعت ده از خواب بیدار شد و می گفت: من نباید انقدر میخوابیدم نباید عمرم رو از دست بدم.*
*#همرزم شهید :*
*بابک همیشه #نمازهاش اول وقت بود.*
*توی مناطق موقع #عملیات چفیه هامون روی زمین پهن میکردیم و روش #نماز میخوندیم.*
*#دوست_شهید :*
*روی ارتباطش با #نامحرم خیلی حساس بود و سعی میکرد خودش رو از #گناه دور نگه داره.
از گناه فراری بود.*
*#دوست_شهید :*
*جزء اعضای اتاق فکر ستاد* *#انتخاباتی برادرش بودم. همیشه به جلسات دیر میرسیدم. یه روز که قرار بود همه توی #جلسه حظور* *داشته باشن و کسی #غیبت نکنه طبق معمول دیر رسیدم. دیدم خیلی گرسنه ام قبل از اینکه برم داخل اتاق دیدم روی میز سالن یک جعبه* *شیرینی و شربت هست، نشستم با خیال راحت خوردم.*
*بابک بالای پله ها بود و من رو نمیدید. بهم زنگ زد. من با دهن پر گفتم:*
*داداش دارم میام دو دقیقه دیگه اونجام. همونطور که داشتم* *میخوردم در اوج گشنگی یکی از پشت دستش رو گذاشت رو شونم و #شوخی وارانه گفت:*
*علی کارد بخوره به شکمت بلند شو بچه ها منتظرن*
*گفتم : بههههه آقا بابک خوبید چه خبرا.*
*دید نه گرسنهام گفت:*
*علی بردار جعبه شیرینی رو با خودت بیار بالا تو از گرسنگی میمیری.*
*گفتم: تو که میدونی من اگه گرسنه باشم راه خونمونو یادم میره.*
*گفت : آره مطمئنم لازم به دونستن نیست...*
↱@shid_babaknori↲
سرکلاس بحث این بود
که چرا بعضی از پسرهایی که هر روز با یک دختری ارتباط دارند، دنبال دختری که تا به حال با هیچ پسری ارتباط نداشته اند برای ازدواج می گردند!😳🤔اصلا برایمان قابل هضم نبود که همچین پسرهایی دنبال این طور دخترها برای زندگیشان باشند!😏این وسط استادمان خاطره ای را از خودش تعریف کرد:😅ایشان تعریف میکردند من در فلان دانشگاه، مشاور دانشجوها بودم،😎
روزی دختری که قبلا هم با او کلاس داشتم وارد اتاقم شد،😳 سر و وضع مناسبی از لحاظ حجاب نداشت،🙄 سر کلاس هم که بودیم مدام تیکه می انداخت و با پسرا کل کل می کرد و بگو بخند داشت، دختر شوخی بود و در عین حال ظاهر شادی داشت.😅سلام کرد گفت حاج آقا من میخواستم در مورد مسئله ایی با شما صحبت کنم،
اجازه هست؟☝️
گفتم بفرمایید و شروع کرد به تعریف کردن.راستش حاج آقا توی کلاس من خاطر یه پسرَ رو میخوام،😍ولی اصلا روم نمیشه بهش بگم،☺️میخوام شما واسطه بشید و بهش بگید،آخه اونم مثل خودم من خیلی راحت باهام صحبت میکنه و شوخی میکنه،🙄
روحیاتمون باهم می خوره، باهم بگو بخند داره،خیلی راحت تر از دختر های دیگه ای که در دانشکده هستن بامن ارتباط برقرار میکنه و حرف میزنه، از چشم هاش معلومه اونم منو دوست داره،😳🙄
ولی من روم نمیشه این قضیه رو بهش بگم میخواستم شما واسطه بشید و این قضیه رو بهش بگید."حرفش تمام شد و سریع به بهانه ایی که کلاسش دیر شده از من خداحافظی کرد و رفت.در را نبسته همان پسری که دختر بخاطر او بامن سر صحبت رو باز کرده بود وارد اتاق شد.☺️
به خودم گفتم حتما این هم بخاطر این دخترک آمده، چقدر خوب که خودش آمده و لازم هم نیست من بخواهم نقش واسطه رو بازی کنم!پسر حرفش رو اینطور شروع کرد که: من در کلاسهایی که می رم،دختری چشم من رو بد جور گرفته،😍میخوام بهش درخواست ازدواج بدم،😉 ولی اصلا روم نمیشه و نمی دونم چطوری بهش بگم!🙄بهش گفتم اون دختر کیه: گفت خانم فلانی!😐چشم هام گرد شد، 😳دختری رو معرفی کرد که در دانشکده به «مریم مقدس» معروف بود!!😥😳
گفتم تو که اصلا به این دختر نمی خوریمن باهاش چندتا کلاس داشتم، این دختر خیلی سرسنگین و سر به زیر ِ، بی زبونی و حیائی که اون داره من تا الان توی هیچ کدوم از دخترهای این دانشکده ندیدم، ولی تو ماشاءالله روابط عمومیت بیسته!😅فکر میکنم خانم فلانی (همون دختری که قبل از این پسر وارد اتاق شد و از من خواست واسطه میان او و این پسر شوم) بیشتر مناسب شما باشه!😏
نگذاشت حرفم تمام شود و شروع کرد به پاسخ دادن:"من از دختر هایی که خیلی راحت با نامحرم ارتباط برقرار میکنن بدم میاد،😒من دوست دارم زن زندگی ام فقط مال خودم باشه،😍دوست دارم بگو بخند هاشو فقط با مرد زندگیش بکنه،😅😍 زیبایی هاش فقط مال مرد زندگیش باشه،👌همه دردو دل هاشو با مرد زندگی ش بکنه،💑حالا شما به من بگید با دختری که همین الان و قبل از ازدواج هیچی برای مرد آینده اش جا نذاشته من چطوری بتونم باهاش زندگی کنم؟!😒😥من همون دختر سر به زیر سرسنگینی رو میخوام که لبخندشو هیچ مردی ندیده،همون دختری رو میخوام که میره ته کلاس میشینه و حواسش به جای اینکه به این باشه که کدوم پسر حرفی میزنه تا جوابش رو بده چار دنگ به درسش ِ و نمراتش عالی!💞😍
همون دختری که حجب و حیاءش باعث شده هیچ مردی به خودش اجازه نده باهاش شوخی کنه، و من هم بخاطر همین مزاحم شما شدم، چون اونقدر باوقاره که اصلا به خودم جرات ندادم مستقیم درخواستم رو بگم." 😳
#شهید_بابک_نوری_هِریس✨
@shid_babaknori
دیدمسمتماشینموشکی🚀
مثلاینکهآتشبگیرهچنیندودیبلندشد.🔥🌫
رفتمدیمشهیدنظری💔
سمتراستافتادهرویزمین،🥀
شهیدکایدخوردهسمتچپ.💔
وسطشهیدنظریوشهیدکایدخورده،🥀
روبهرودقیقابابکرودیدم💔
کهچفیهسفیدبستهبودروسرشرفتهبود🍃
عقبوسرشخوردهبود🤕
بهیکیازاینجعبههای📦خمپاره🚀
منپریدمبابکروگرفتمگفتم:بابکجانچیه؟😭
دیدمازپاشخونریزیداره،خونشروگرفتم🩸
وبادوتاازبچههایمازندران👥
گذاشتیمشداخلآمبولانس.🚑
مننشستمعقب🍂
دیدمبابکهمینطوردارهمنرونگاهمیکنه.😭
رفتمسرشروگذاشتمرویپاموموهاش🙍🏻
رودادمبالا،گفتمبابکهیچینیست💔
اونقدردوستهایماهستن🚶🏻
دستهوپاشکستهاند.🙂
داخلآمبولانسدوتابیسیمهمراهمنبود.📞
اونلحظهبابکفکرمیکردموبایله.📱
گفت:عموشاهینهمینطوریداریممیریم،🚑
باباممنروبینهمجروحشدمگریهمیکنهها.😔
یهتماسباهاشبگیر.گفتم:تماسگرفتم🌱
نگراننباشداریممیریمبیمارستان.👨🏻
گفت:عموشاهینمامانمیکچیزازمنخواست🧕🏻
منانجامندادم،گفتازدواجکنومننکردم.💍❌
بگوحلالمکنه.🥺
ولیپدرممنروببینهگریهمیکنه😭
مناشکپدرمرونمیتونمببینم💔
#شهید_بابک_نوری_هریس
#شهیدانه
اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🕊
•┈••✾•🕊♥️🕊•✾••┈•
↰بـرادر هـای شـهیدم↳
کسی که توعکس می بینید نه مدله نه آدم معروفیه ! هیچ وقت از رو عکس قضاوت نکنید! بابک نوری شهید مدافع ح
#خاطره🎞
#خوشتیپ_آسمانی🌿❤️
#رفیقشہید:
🌿بابک رابطه با نامحرم رو بسیار بسیار رعایت میکرد ⚡️همیشه حواسش بود که خدایی نکرده دراین بابت گناه نکنه،
شهید یک خداشناس به تمام معنا بود
من باهاش
داخل آموزشات آشنا شدم چیزی که منو به سمتش کشوند خدادوست بودنش بود🙏🌟 اینکه و خیلی مرد بود و چیزی داشت که خیلیا نداشتن مردونگیش واقعی بود.😇☺️
همیشه وقتی دورهم بودیم و حرف از #شهادت میشد خیلی میگفت دعام کنید شهید شم همیشه تو حرفاش حرف از شهادت بود. 🤗✨
دور اول که برای اعزام آموزش میدیدیم قسمت نشد بره و یادمه یه بار اینقدر گریه کرد برای اینکه که نتونست اعزام بشه. همش میگفت من لیاقت نداشتم برم چرا نشد😔... خیلی ناراحت بود.
همیشه هوای دوستاشو توجمع داشت که یوقت کسی باهاش شوخی بد نکنه، تو مشکلات خیلی مردونه کنارت وایمیستاد و اولین کسی بود که برای کمک آستین بالا میزد.»🌱
❀✦•┈┈❁❀❁┈┈•✦❀
#معرفی_شهید🕊
#شهید_بابک_نوری_هریس💐
.دنیا پر از جای خالی توست 👀
که به چشم هیچکس نمی آید
جز من ..
😫🥺❤
#شهید_بابک_نوری_هریس