eitaa logo
↰بـرادر هـای شـهیدم↳
124 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
381 ویدیو
1 فایل
«یه چیز عجیب، مثل مدل هاست، مثل هنرمندهاست، تو اصلا اهل زمین نبودی. تو می‌روی و دیده ی من مانده به راهت! ای ماه سفر کرده، خدا پشت و پناهت♥!» ادمین تبادل🌸: @Shaahadaatt ⇤ تبادل‌با‌کانال‌های‌غیر‌اخلاقی‌صورت‌نمیگیرد❌ #لبیک_یا_خامنه_ای ♥️'
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊❣✨🌸 وقتی‌قراربودبه‌منطقه‌‌البوکمال‌بریم‌، گفتندیک‌سری‌ازبچه‌های‌گیلان‌هم در‌راه‌هستند ،یک‌نفرهلال‌احمری‌هم‌باتمام‌تشکیلات‌اش‌ می‌آید‌‌به‌اسم‌بابک‌نوری.‌ خیلی‌خوش‌حال‌شدیم‌ازاینکه‌قراره‌امدادگربیاد چون‌اگریک‌نفرزخمی‌بشه‌توانایی‌داره‌که‌کمکش‌ کنه.بعدازچندروز‌یک‌نفرمن‌راصدازد؛ گفت:تا‌می‌توانیدوتامیشه‌بابک‌روخط‌‌نبرید، سفارش‌شدست. خودِبابک‌برای‌رفتن‌به‌خط‌خیلی‌مصربود🙏🏻 ومیگفت:چون‌من‌آموزش‌موشکی‌دیدم‌‌ بایدموشکی‌کارکنم. موشکی‌وضدزره‌زیرنظر‌ادوات‌فرماندهی‌ میشدندو‌فرمانده‌ی‌آنها‌هم‌آقای‌فرشیدزارع‌بود. بابک‌تعهداخلاقی‌دادوگفت‌‌ که‌من‌کارامدادگری‌هم‌انجام‌می‌دهم، اگرکسی‌مجروح‌بشه‌‌از‌اومواظبت‌می‌کنم‌ تا‌امدادگرهای‌سازمان‌برسند یک‌روز‌قراربوددوتاماشین‌‌برامون‌مهمات‌بیارند که‌رانند‌ماشین‌ها‌راه‌روگم‌می‌کنند وبه‌جای‌اینکه‌به‌سمت‌ما‌بیان‌به‌طرف‌دشمن‌ حرکت‌‌کردند‌از‌آتشی‌که‌به‌سمت‌شون‌‌ اومده‌متوجه‌شدن‌که‌‌دارند‌راه‌رو‌اشتباه‌می‌روند. ماشین‌مهمات‌داخل‌شیار‌گیر‌می‌کنه‌ و‌راننده‌ها‌به‌سمت‌نیروهای‌خودی‌فرار‌می‌کنند.‌ بعدازنماز‌بود‌که‌حاجی‌آقا‌عبدی‌من‌رو‌صدازد و‌گفت:شاهین‌مهمات‌ها‌بایدتاامشب‌بیارید. لطفاازدماغ‌یک‌نفرخون‌نیاد.‌ حضرت‌زینب‌(س)پشت‌سر‌شماست. ادامہ‌دارد.. ♥️ ♥️ °•🌱↷ ↱@Shahid_babaknori↲
🕊❣✨🌸 وقتی‌قراربودبه‌منطقه‌‌البوکمال‌بریم‌، گفتندیک‌سری‌ازبچه‌های‌گیلان‌هم در‌راه‌هستند ،یک‌نفرهلال‌احمری‌هم‌باتمام‌تشکیلات‌اش‌ می‌آید‌‌به‌اسم‌بابک‌نوری.‌ خیلی‌خوش‌حال‌شدیم‌ازاینکه‌قراره‌امدادگربیاد چون‌اگریک‌نفرزخمی‌بشه‌توانایی‌داره‌که‌کمکش‌ کنه.بعدازچندروز‌یک‌نفرمن‌راصدازد؛ گفت:تا‌می‌توانیدوتامیشه‌بابک‌روخط‌‌نبرید، سفارش‌شدست. خودِبابک‌برای‌رفتن‌به‌خط‌خیلی‌مصربود🙏🏻 ومیگفت:چون‌من‌آموزش‌موشکی‌دیدم‌‌ بایدموشکی‌کارکنم. موشکی‌وضدزره‌زیرنظر‌ادوات‌فرماندهی‌ میشدندو‌فرمانده‌ی‌آنها‌هم‌آقای‌فرشیدزارع‌بود. بابک‌تعهداخلاقی‌دادوگفت‌‌ که‌من‌کارامدادگری‌هم‌انجام‌می‌دهم، اگرکسی‌مجروح‌بشه‌‌از‌اومواظبت‌می‌کنم‌ تا‌امدادگرهای‌سازمان‌برسند یک‌روز‌قراربوددوتاماشین‌‌برامون‌مهمات‌بیارند که‌رانند‌ماشین‌ها‌راه‌روگم‌می‌کنند وبه‌جای‌اینکه‌به‌سمت‌ما‌بیان‌به‌طرف‌دشمن‌ حرکت‌‌کردند‌از‌آتشی‌که‌به‌سمت‌شون‌‌ اومده‌متوجه‌شدن‌که‌‌دارند‌راه‌رو‌اشتباه‌می‌روند. ماشین‌مهمات‌داخل‌شیار‌گیر‌می‌کنه‌ و‌راننده‌ها‌به‌سمت‌نیروهای‌خودی‌فرار‌می‌کنند.‌ بعدازنماز‌بود‌که‌حاجی‌آقا‌عبدی‌من‌رو‌صدازد و‌گفت:شاهین‌مهمات‌ها‌بایدتاامشب‌بیارید. لطفاازدماغ‌یک‌نفرخون‌نیاد.‌ حضرت‌زینب‌(س)پشت‌سر‌شماست. ادامہ‌دارد.. ♥️ ♥️ °•🌱↷ ↱@Shahid_babaknori↲