•••
میگفت گوشه کنار قلبتونو بگردین🧐
ببینین اگه محبتی نسبت به خانم
حضرت فاطمه زهرا دارین . . .
یعنی از چشم خدا نیوفتادین!
دلتون رو حوالیِ عشقِ
زهرا و اولادش چهار میخ کنید🔨،
↲عاشق که رسمِ عاشقی روخوب ادا کنه
کـــم کـــم از معشـــوقـــش رنــگ میگیرھـــ✨
•••
#دلانه ،، #حضرت_فاطمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره جالب حاج مهدی رسولی از خواستگاری و انتخاب اسم فرزندش توسط پدر شهیدش😍👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
✍ #شهدا مثل آینهاند، شهدا پاکند.
شهدا زشتی ها و پلشتی های درونت رو درست میکنند.
#امام_زمان_عجل_الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴اگر به چیزی که خواستی نرسیدی، حتماً گوش کن
#دانلود_ویژه 👌👌👌
🎙استاد شجاعی
سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند. #سلام بر شهدا!
🌴گاهی وقتا خدا یه شهید میزاره سر راهت که حرفاتو بهش بزنی....
با دیدن عکسش بغضت میشکنه وبراش از دلتنگی هات وحال گرفته ات میگی....
✍#شهدا نجواهای ما را ميشنوند
اشک هایی که در خلوت به یادشان میریزیم را میبینند😔
چنان سريع دستگيری ميکنند که مبهوت ميمانی!
👌اگر واقعاً به شـهـدا دل بسپاری با چشمِ دل، عناياتشان را ميبينی⚘
#یادشهداباصلوات🌹
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ🌸
شَھیدابرٰاهیمهٰادےٓ
#ای غائب همشیه پیدا #غروب جمعه #دلتنگی
💥💥این_جمعه_هم_گذشت ...💥💥
نمیدانم چند نفر یادت بودند ...
یا چند نفر به امید دیدار تو تا غروب چشم به راه ماندند ...
🔸نمیدانم تعدادشان دو رقمی شد یا نه ...
🔸اما خوب میدانم
همین بی تو بودنهاست که دارد کار دستمان میدهد ...
🔸همین بی تو بودنهاست که همهی ما را تبدیل کرده به مردههای متحرک که بی هدف عمر میگذرانی
🔸همین بی تو بودنهاست که دلخسته شدهایم
که نمیدانیم چهمان شده
⇐⇐فقط میدانیم خستهایم و دل شکسته
♡میشود عشقت را به قلبهایمان هدیه کنی
که دیگر انقدر بی تو... نباشیم ...
ما دنیا را با تو... میخواهیم ...
🌿🌾 #اللهم_عجل_لولـیکـــ_الفرج 🌾🌿
انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا
💫شهید یوسف داورپناه💫
شغل: پاسدار
تاریخ تولد: 15تیر1344
محل تولد: کرمان
تاریخ شهادت: 5شهریور1362
محل شهادت: کردستان (پیرانشهر)
💠شهید یوسف داورپناه در 15تیر1344 در کرمان چشم به جهان گشود. تحصیلات خود را تا پایه سوم رشته برق ادامه داد. وی پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران در آمد.
💠 پس از ایجاد اغتشاش از سوی گروهکهای منافقین و ضدانقلاب در غرب کشور داوطلبانه به منطقه کردستان رفت و با پیوستن به گروه ضربت سپاه پاسداران پیرانشهر، به مبارزه با منافقین و ضدانقلاب پرداخت.
💠سرانجام در 5شهریور1362 حزب منحله دموکرات با هجوم به منزل شهید وی را به اسارت گرفتند و پس از شکنجه فراوان او را به شهادت رساندند و پیکر مطهر این شهید بزرگوار را مثله کرده به مادرش برگرداندند.🍃
#شهید_یوسف_داورپناه
🕊یادشهداباذکرصلوات🕊
@Shahid_ebrahim_hadi3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊چگونگی شهادت شهید یوسف داورپناه از زبان مادر شهید 🕊
@Shahid_ebrahim_hadi3
حدیث کساء.mp3
5.42M
ششمین روز از چله حدیث کساء به نیابت از 🕊شهید والامقام یوسف داورپناه 🕊
🔹به نیت سلامتی و تعجیل فرج مولایمان ابا صالح المهدی عجل تعالی فرجه الشریف
#حدیث_کساء
4_5940551189027359713.mp3
7.4M
ترجمهی خواندنی قرآن کریم
سوره بقره صفحه ۶
🌹 هدیه به محضر حضرت بقیه الاعظم روحنا فداک 🌹
🕊به نیابت از شهید والامقام #یوسف_داورپناه 🕊
🆔 https://eitaa.com/qurandelan
صفحه⇔ 6
💠 از اینکه با نگاههای پاک و دلهای مهربانتان، هر روز ما را با یک صفحه از کلام وحی همراهی میفرمائید؛ سپاسگزاریم.
💚 سلام و درود خدا بر شما
@qurandelan
✫⇠قسمت :5⃣0⃣1⃣
#فصل_یازدهم
خدیجه با شیرین زبانی؛ خودش را توی دل همه جا کرده بود. حاج آقایم هلاک بچه ها بود. اغلب آن ها را برمی داشت و با خودش می برد این طرف و آن طرف.
خدیجه از بغل شیرین جان تکان نمی خورد. نُقل زبانش «شینا، شینا» بود. شینا هم برای خدیجه جان نداشت.
همین شینا گفتن خدیجه باعث شد همه فامیل به شیرین جان بگویند شینا. حاج آقا مواظب بچه ها بود. من هم اغلب کنار صمد بودم. یک بار صمد گفت: «خیلی وقت بود دلم می خواست این طور بنشینم کنارت و برایت حرف بزنم. قدم! کاشکی این روزها تمام نشود.»
من از خداخواسته ام شد و زود گفتم: «صمد! بیا قید شهر و کار را بزن، دوباره برگردیم قایش.»
بدون اینکه فکر کند، گفت: «نه... نه... اصلاً حرفش را هم نزن. من سرباز امامم. قول داده ام سرباز امام بمانم. امروز کشور به من احتیاج دارد. به جای این حرف ها، دعا کن هر چه زودتر حالم خوب بشود و بروم سر کارم. نمی دانی این روزها چقدر زجر می کشم. من نباید توی رختخواب بخوابم. باید بروم به این مملکت خدمت کنم.»
دکتر به صمد دو ماه استراحت داده بود. اما سر ده روز برگشتیم همدان. تا به خانه رسیدیم، گفت: «من رفتم.»
✫⇠قسمت :6⃣0⃣1⃣
#فصل_یازدهم
اصرار کردم: «نرو. تو هنوز حالت خوب نشده. بخیه هایت جوش نخورده. اگر زیاد حرکت کنی، بخیه هایت باز می شود.»
قبول نکرد. گفت: «دلم برای بچه ها تنگ شده. می روم سری می زنم و زود برمی گردم.»
صمد کسی نبود که بشود با اصرار و حرف، توی خانه نگهش داشت. وقتی می گفت می روم، می رفت. آن روز هم رفت و شب برگشت. کمی میوه و گوشت و خوراکی هم خریده بود. آن ها را داد به من و گفت: «قدم! باید بروم. شاید تا دو سه روز دیگر برنگردم. توی این چند وقتی که نبودم، کلی کار روی هم تلنبار شده. باید بروم به کارهای عقب افتاده ام برسم.»
آن اوایل ما در همدان نه فامیلی داشتیم، نه دوست و آشنایی که با آن ها رفت و آمد کنیم. تنها تفریحم این بود که دست خدیجه را بگیرم، معصومه را بغل کنم و برای خرید تا سر کوچه بروم. گاهی، وقتی توی کوچه یا خیابان یکی از همسایه ها را می دیدم، بال درمی آوردم. می ایستادم و با او گرم تعریف می شدم.
یک روز عصر، نان خریده بودم و داشتم برمی گشتم. زن های همسایه جلوی در خانه ای ایستاده بودند و با هم حرف می زدند. خیلی دلتنگ بودم. بعد از سلام و احوال پرسی تعارفشان کردم بیایند خانه ما. گفتم: «فرش می اندازم توی حیاط. چایی هم دم می کنم و با هم می خوریم.» قبول کردند.
✫⇠قسمت :7⃣0⃣1⃣
#فصل_یازدهم
در همین موقع، مردی از ته کوچه بدوبدو آمد طرفمان. یک جارو زده بود زیر بغلش و چند تا کتاب هم گرفته بود دستش. از ما پرسید: «شما اهل روستای حاجی آباد هستید؟!»
ما به هم نگاه کردیم و جواب دادیم: «نه.»
مرد پرسید: «پس اهل کجا هستید؟!»
صمد سفارش کرده بود، خیلی مواظب باشم. با هر کسی رفت و آمد نکنم و اطلاعات شخصی و خانوادگی هم به کسی ندهم. به همین خاطر حواسم جمع بود و چیزی نگفتم.
مرد یک ریز می پرسید: «خانه تان کجاست؟! شوهرتان چه کاره است؟! اهل کدام روستایید؟!» من که وضع را این طور دیدم، کلید انداختم و در حیاط را باز کردم. یکی از زن ها گفت: «آقا شما که این همه سؤال دارید، چرا از ما می پرسید. اجازه بدهید من شوهرم را صدا کنم. حتماً او بهتر می تواند شما را راهنمایی کند.»
مرد تا این حرف را شنید، بدون خداحافظی یا سؤال دیگری بدوبدو از پیش ما رفت. وقتی مرد از ما دور شد، زن همسایه گفت: «خانم ابراهیمی ! دیدی چطور حالش را گرفتم. الکی به او گفتم حاج آقامان خانه است. اتفاقاً هیچ کس خانه مان نیست.»
یکی از زن ها گفت: «به نظر من این مرد دنبال حاج آقای شما می گشت. از طرف منافق ها آمده بود و می خواست شما را شناسایی کند تا انتقام آن منافق هایی را که حاج آقای شما دستگیرشان کرده بود بگیرد.»
✫⇠قسمت :8⃣0⃣1⃣
#فصل_یازدهم
با شنیدن این حرف، دلهره به جانم افتاد. بیشتر دلواپسی ام برای صمد بود. می ترسیدم دوباره اتفاقی برایش بیفتد.
مرد بدجوری همه را ترسانده بود. به همین خاطر همسایه ها به خانه ما نیامدند و رفتند. من هم در حیاط را سه قفله کردم. حتی درِ توی ساختمان را هم قفل کردم و یک چهارپایه گذاشتم پشت در.
آن شب صمد خیلی زود آمد. آن وضع را که دید، پرسید: «این کارها چیه؟!»
ماجرا را برایش تعریف کردم. خندید و گفت: «شما زن ها هم که چقدر ترسویید. چیزی نیست. بی خودی می ترسی.»
بعد از شام، صمد لباسش را پوشید.
پرسیدم: «کجا؟!»
گفت: «می روم کمیته کار دارم. شاید چند روز نتوانم بیایم.»
گریه ام گرفته بود. با التماس گفتم: «می شود نروی؟»
با خونسردی گفت: «نه.»
گفتم: «می ترسم. اگر نصف شب آن مرد و دار و دسته اش آمدند چه کار کنم؟!»
صمد اول قضیه را به خنده گرفت؛
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در حدیث قدسی از طرف خدای متعال خطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها می فرمایند:
فَالْوَیْلُ کُلُّهُ لِمَنْ ظَلَمَکِ وَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ لِمَنْ نَصَرَک...
پس تمام بدبختی برای کسی است که به تو ظلم کند و رستگاری بزرگ برای کسی است که تو را یاری کند...
همه درگیر مشکلات زندگی خود هستیم اما نوای مظلومانه مادری در پشت درب سوخته هنوز به گوش می رسد و باید این نوا را به گوش جهانیان رسانید. امید که ما هم جزو یاران فاطمیه باشیم. ان شاء الله
با تغییر عکس پروفایل خود به عکس فوق ☝️ پیام رسان ایام مظلومیت و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به کل دنیا باشید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 به رسم ادب روزمان را با سلام
بر سرور و سالار شهیدان
آقا اباعبدالله شروع میکنیم...
اَلسلامُ عَلی الحُــسین
وَ عَلی عَلی بنِ الحُسین
وَ عَــــلی اَولادِ الـحُـسین
وَ عَـــلی اَصحابِ الحُسین
#اللهم_ارزقنا_کربلا♥️
@Shahid_ebrahim_hadi3
🕊زیارت نامہ شهــــــــــدا🕊
🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ،
🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ،
🌿اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ،
🌿اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ،
🌿اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ،
🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ،
🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ
اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ،
🌿اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ،
🌿بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ،
🌿وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی
فیها دُفِنتُم ،
🌿وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،
🌿فَیالَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
شادی ارواح طیبه ی شهدا بالاخص پهلوان بی مزار شهید #ابراهیم_هادی صلوات🌹
✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم✨
@Shahid_ebrahim_hadi3
4_6030397476748396774.mp3
8.36M
💬 قرائت دعای "عهــــد"
هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه
@Shahid_ebrahim_hadi3