eitaa logo
شهید شو 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 مرا بگذار و بگذر به من نگاه نکن چشمانت را برگردان عذابم نده میازار مرا نگاهم که می کنی معذّب می شوم نگاهت خرج دارد عاشقی ات که واویلا من، ذره ای چون آن نیستم که 20 سال در عشقت سوخت پا به پا، همپایت شد راه به راه، همراهت شد قدم به قدم، همقدمت شد همسر بزرگوارت خودمونی بهت بگم: به من گیر نده سیّد من، نه قد و اندازۀ تو هستم نه ذره ای خاک پایت مرا پایی نیست که با تو همقدم شوم و قدّی نیست تا به بلندای تو رسم گفتم نگاهم نکن چه کنم مرا رها کنی ول کنی بروی چگونه باید خواهشت کنم مرا بگذار و بگذر نگاهم نکن خواهشت می کنم من ندارم آن چه تو درپی آنی من نیستم آن که تو خواهان آنی من نیستم آن که بتوانم ذره ای و فقط ذره ای، پاسخ نگاهت شوم من، خود، سوخته ام نه، خودت خوب می دانی برای هرکه بازی کنم جلوی تو سرم زیر پایت است من نه از عشق خدا که از شرم گناه سوخته ام و سرم پایین است ای کاش چون تو سرم از عشق بلند بود و قامتم از استواری تو، استوار نگاهم نکن آقاسید اگر بدانی چقدر خدا را شکر می کنم که چشمم در چشمت گره نخورد اگر بدانی چقدر خوشحالم با تو همسنگر نبودم چقدر خدا را شاکرم در این 36 سال که بر تخت استوار خفته بودی باهات آشنا نشدم حالا می فهمی وقتی برای تنها بار اولین و آخرین بار آن روز ظهر از تخت برخاستم تا برای نماز به مسجد بیمارستان بیایم وقتی تو را دیدم یواشکی دو عکس ازت گرفتم و گریختم دوست داشتم، ولی بر این عشق غلبه کردم می دانستم دوختن چشم در چشمانت شنیدن صدایت چشیدن محبتت همنفس شدن با نفست خرج دارد هزینه دارد و من هرچه داشتم و دارم همه داروندار خویش را به پای دنیا باختم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمان الرحیم 🌹 #فدائی_رهبر 🌹 #قسمت_49 -نا سلامتی امشب شب نیمه شعبانه! حرمت آقا رو نگهد
بسم الله الرحمان الرحیم 🌹 🌹 -کجاست؟! گفتم علی کجاست😡 -مادر صبر کنید الان میارنش بیرون😔😓 صدای جیغ و فریاد مادر همه را به وسط راهروی بیمارستان کشاند😞👀 به سرعت به طرف اتاق رفت و در را باز کرد😳😳 الان است که مادر را بیهوش بیرون بیاورند 😱😨 اما صدای فریاد او قطع شدنی نبود😓😰😣 انگار حاج اقا باید وارد عمل می شد😑 -بسم الله حاج خانوم بفرما بیرون ، بفرما بیرون ببینم😠 -چی میگین😭😭 بچمه😭💔 داره جون میده کجا برم💔😭😭 -بفرما اینجا باشی زنده میشه😡😡 بفرما بیرون ببینم . یالا😡😡😡 خدا می داندخودش هم دلش به این رفتار رضا نمی داد😓😞 ماندن مادر در آن شرایط هم برای خودش خطرناک بود و هم برای دکترها مزاحمت 😔😔 تمام فکر حاجی به برگشتن علی بود و بس ، دکترش می گفت باید هر چه سریعتر برای پیوند عروق به یک بیمارستان برسد😥😥 " با دکترش که صحبت کردیم گفت باید به بیمارستان برسونیدش که پیوند عروق داشته باشد. یادمه ساعت ۲/۴۵ دقیقه بود بیمارستان های خاص رو تماس گرفتیم کسی جواب نمی داد ، همه بیمارستان هایی که تصورش رو بکنید اون شب موتور تریل هایی🏍 که دستمون بود حدود بیست تا می شد بچه های گردان رو صدا زدیم و موتور ها رو دادیم بهشون ، تصمیم گرفتیم هر طور شده یه جا پذیرش بگیریم ،گفتیم برید حتی یه سری از بچه ها رو تا شهر ری فرستادیم که حتی بتونن جنوب شهر پذیرش بگیرن" ادامه دارد..... -الو ! سلام بیمارستان...؟😞 تا شرح حال علی را می گفت یک جمله می شنید: -پذیرش نداریم!!!😥 و صدای بوق ممتد تلفن☎ - الو بیمارستان ... پذیرش نداریم!! و.... و....و... با ۲۶ بیمارستان تماس گرفت. نگاهی به ساعتش انداخت⌚ بر خلاف همیشه عقربه ها چه با سرعت می دویدند. - الهی به امید تو☺️ ساعت۳:۴۵ دوباره سراغ تلفن رفت -الو! بیمارستان عرفان؟😊 - بفرمائید.😊 -سلام صبحتون بخیر و برای چندمین بار شرح حال علی -اقای محترم ! می گم پذیرش... صدای بلند حاجی کلامش را قطع کرد دیگر بدجوری بریده بود😡😡 نگرانی تمام وجودش را گرفت بود فکر می کرد وقتی باقی نمانده 😞😣 چشمش به در اتاق علی بود اگر ذره ای دیگر دست دست میکرد، هر آن ممکن بود در اتاق باز شود و سری به نشانه تاسف تکان بخورد😔😓😣 -باشه . باشه. ولی اقای محترم مسئولیت موندن و رفتنش با خودتونه ها! ادامه دارد... 📚 نویسنده:هانیه ناصری ناشر: انتشارات تقدیر ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 " اَجِرنٰا مِنَ النّٰارِ یٰا مُجیرُ " ‌ اینکه تو دعای مجیر میگه ما را از آتش، در پناهِ خود آر ... یعنی بغلم کن... خدایا سخت به آغوشت محتاجیم❤🌿 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 گفت: میدونی چرا شیطان به آدم سجده نکرد؟ چون ظاهرش رو دید که از گِلِ اما آتیشِ دل آدم رو ندید🔥... میوه ممنوعه
💔 💌 راه باز شدن رحمت خاصه خدا ... 💕 @aah3noghte💕
💔 طی حملات اخیر داعش به سامرا تعدادی از رزمندگان مقاومت حشدالشعبی عراق به دست تروریست‌های تکفیری به شهادت رسیدند. «شهید علی بشیری» یکی از این شهداست. پیکر مطهر این جوان شهید عراقی پس از شهادت نیز لبخند بر لب دارد که نشاندهنده ی کرامات این شهدای عزیز هستند.تصویر لبخند بر لبان این شهید به قابی ماندگار از شهدای مدافع حرم سامرا تبدیل شده است. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 روز میلاد کریم اهل بیت علیه‌السلام به‌یاد علمدار یک دست گردان‌امام‌حسن(ع) سهمیه‌ی حاج سعید از عملیات الی بیت المقدس دست راستی بود که از پیکر افتاد در جبهه شاخص شناسایی سعید آستین خالیش بود و در عملیات‌هـا همه حیران بودند که این رزمنده تک‌دست چگونه با تیربار و آرپی‌ جی به دشمن حمله می‌کند، مگر با یک دست و آن هم دست چپ می‌توان قلب دشمن را نشانه رفت .... ... 💞 @aah3noghte💞
💔 بعد از آشنا شدن و رفاقت با ، هیچ وقت نبوده که زندگیم بدون یاد ایشون طی بشه... چند وقت بود دنبال خونه برای اجاره میگشتیم. خونه ای که حیاط داشته باشه، پله نداشته باشه و پول اجاره و رهن، مناسب باشه... اما یا قیمت پول پیش و اجاره ها به پولمون نمیخورد یا فضای خونه خیلی پله داشت و ... یک شب که چند تا بنگاه سر زده بودیم و به نتیجه نرسیدیم، خسته شده بودیم از بس با صاحبان مغازه های املاکی صحبت کرده بودیم... از آخرین بنگاه املاک که بیرون اومدم، نگاه کردم سمت امامزاده و به گفتم: " می دونم غیرتت قبول نمیکنه از این بنگاه به اون بنگاه برم، خودت یه جای خوب برامون جور کن دیگه، منم ۴۰ تا دعای توسل به نیابت از تو میخونم هدیه به حضرت زهرا س" فردای اونروز دوستم زنگ زد که یک طبقه از خانه پدرشون هست اما... طبقه سوم هست و حیاط نداره و گفت اگه دوست داری خونه رو ببین... خونه رو که دیدیم، بغضم گرفته بود. طبقه سوم بود آسانسور داشت و مشکل پله حل بود حیاط نداشت حیاط خلوتی داشت که میشد به جای حیاط از آن استفاده کرد و پول رهن و اجاره هم با صاحبخانه خوش انصافمون حل شد.. بعدها فهمیدم صاحبخانه مان یکی از فامیل های هم هستند و دیگه برام یقین شد که خونه را از عنایت شهید داریم... ... 💞 @aah3noghte💞