eitaa logo
شهید شو 🌷
4.3هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
3.7هزار ویدیو
71 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمان الرحیم 🌹 #فدائی_رهبر 🌹 #قسمت_61 -قبوله یه مو از خرس کندن غنیمته😂 دست کرد توی
بسم الله الرحمان الرحیم 🌹 🌹 -بیا اینم مرد شما ببینم چی کار می کنی، اسمش چیه این اقا؟☺️😍 لب های مادر عمیق می خندید😄 چشم هایش برق خاصی داشت😍☺️ انگار کمرش راست شده بود ؛ پرستار نوزاد را از تختش بیرون اورد و در اغوش مادر گذاشت😍 علی اسمش علی بود😍 آرام آرام مثل همیشه ی عمرش ، مثل آن وقت ها! انقدر ارام میخوابید که مادر نگران می شد😍 فکر میکرد ضعف کرده مجبور می شد بیدارش کند ، لبخند مادر خشک شد 😥 دلش لرزید 😰 چقدر ساکت! چقدر آرام چقدر ملیح !چرا؟! -‌خوب، همیشه وضو می گرفتم، شاید اون زیارت عاشورا های مسجد امام رضا(ع) کار خودشو کرده، شاید، شاید ، شاید🙃🙄 دو سه سالش بیشتر نبود وقتی پای روضه می نشست ، شش دانگ حواسش تو ماجرا بود🤔 -مادر بیا خوراکی برات آوردم ، تشنه ات نیست پسرم؟😘 زُل می زد توی چشم های مادر .👀 هم چشم هایش پر از اشک بود ، هم صورتش خیس خیس😭😭 -‌نمیخوام ، دارم گوش میدم😢😘 اخر همه اش دو سه سالش بود😞😣 ادامه دارد... صدای آهسته و گرفته ای چشم های مادر را ارام ارام باز می کند😞😣 -جانم؟!😴 منتظر جواب می ماند ، مثل همیشه اما صدایی نمی شنود نسیم خنکی از لا به لای در نیمه باز ایوان صورتش را نوازش می دهد😌 قلبش آرام میشود😍 -علی! علی جان! اینجایی!؟😍😍👀 دستش را آرام بالا می برد و روی بالش و تشک می کشد . هنوز خواب از سرش نرفته است 😴 جای گرمای سر علی را روی بالش حس میکند😦😳 از جا می پرد و می نشیند مدت هاست که جای او روی زمین کنار تخت علی است ☺️ اما باز هم... این بار او زودتر رفته بود شاید از همان در نیمه باز ایوان 😢 مادر سرش را می چرخاند نگاهش به نگاه مهربان پسر در پشت قاب شیشه ای روی میز خیره می ماند👀 لبخند تلخی روی لب هایش می نشیند😞 همان که در عکس روی نگاه مهربان علی نشسته است ، ان را می بوسد و روی میز میگذارد. علی باز هم به موقع امده است، وضو میگیرد جا نمازش را پهن می کند -الله اکبر ادامه دارد.... نویسنده: هانیه ناصری ناشر:انتشارات تقدیر۱۳۹۵ ... 💞 @aah3noghte💞
💔 مثل یتیم کوفه، خرابه‌نشین شدم صاحب عزای مجلس مولا، نیامدی... ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 کمرمون شکست ولی نمی خوایم خم به اَبروی رهبرمان بیاد... صحبت های تکان دهنده خانواده از شهدای ناوچه کنارک نیروی دریایی ارتش در دیدار با امیر دریادار خانزادی فرمانده نیروی دریایی 💞 @aah3noghte💞
💔 [ گفتم: دلت میاد علی رو بذاری بری شهید شی؟!! گفت: "علی خودش بزرگ میشه منم کنارش هستم.. شهادتو بچسب" ] به نقل از مادر شهید امید اکبری پ.ن: هر موقع دیدی خیلی به اطرافت وابسته شدی.. یه لبخند بزن و بگو..😏 اینا رو بیخیال شهادتو بچسب!!😊 ... 💞 @aah3noghte 💞
💔 هر چه کویت دورتر دلتنگتر مشتاقتر در طریق عشق بازان مشکل آسان کجا🥀 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 . اِلهی از آنجا که بودم برخاستم، اما به آنجا که میخواستم هنوز نرسیدم. لطیفا منزلِ ما چرا چنین دور است؟ |خواجه عبدالله انصاری مقصدم آرزوست..... گوارایِ وجودتون🌿 التماسِ دعا🙏 ... 💕 @aah3noghte💕
💔 خنده دارد حال و روز این زمینی ها رفیق!! آره بخند..😔 به حال روز من بخند رفیق.. حق داری.. ... 💞 @aah3noghte 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 💞 الهے در سڪوت شب ذهنم را آرام ڪن و مرا در پناه خودت بـہ دور از هیاهوے این جهان بدار… بیقرار بودم و تو قرارم دادے الهے شبم را با یادت بخیر ڪن… ... 💕 @aah3noghte💕
💔 شکر خدا که لطفِ تو دست مرا گرفت مِهرت میان این دلِ ویرانه جا گرفت امروز نه، که روز الست بربکم با تو دلم بهانه ی کرب و بلا گرفت ما فکر می کنیم هنر کرده ایم، نَه روضه برای بی کسی تو خدا گرفت از من سیاه تر به خدا نیست مانده ام چشمت چگونه راه من بی حیا گرفت اعجاز می کند به خداوندی خدا شور غمت به سینه ی هر کس که پا گرفت پس می توان ز دست غلام سیاه تو در روضه ها حواله ی کرب و بلا گرفت 💔 ... 💞 @aah3noghte💞
💔 ثواب اعمال امروز تقدیم به مرد هزار چهره ایران و تمام شهدایی که برای انقلاب، جان دادند و عمّال شاه خائن، حتی پیکر مطهرشان را به خانواده هایشان پس نداد همسرش تا سه سال بعد از ازدواج نمیدانسته سید علی اندرزگو و قاتل حسنعلی منصور همسر اوست و او را به نام شیخ عباس تهرانی و به عنوان یک طلبه ی ساده می‌شناخته است.😐 💔به دلیل ترور ناجوانمردانه شهیداندرزگو به دست ساواک شهادت و مزار ایشان از خانواده پنهان می ماند... 🥀بعد از پیروزی انقلاب، یکی از شکنجه گران معروف ساواک به قضیه شهادت ایشان اعتراف میکند و مزار او در بهشت زهرا را نشان می دهد. ... 💞 @aah3noghte💞
💔 "یابن الحسن عجل الله فرجه" شبهای قَدر آمد و آقا نیامدی زیباترین ستاره ی دنیا نیامدی گفتیم جمعه می رسد و می رسی، ولی جمعه گذشت و حضرت دریا نیامدی ... 💞 @aah3noghte💞
💔 برای زندگی تان اینجوری برنامه ریزی کنید☝️ خانواده شهید مغنیه به یک مهمانی خانوادگی بزرگ دعوت بودند. همه بچه ها و نوه ها به مناسبت ولادت حضرت رسول (ص) دور هم جمع بودند. از همه ی نوه ها درخواست شده بود برای این جلسه صحبتی کوتاه آماده کنند و طی چند کلمه بگویند که برای سال جدید میلادی چه برنامه هایی دارند. همه ی نوه ها صحبت کردند تا اینکه نوبت رسید به جهاد مغنیه... جهاد فقط گفت: "طرحم برای سال بعد را هفته ی آینده میگویم!"☝️ همه شروع به اعتراض کردند، می گفتند جهاد دارد شرطی که برای همه گذاشته شده را نقض میکند. بعضی ها میگفتند کارش را آماده نکرده است! وسط خنده و اینکه هرکسی به شوخی چیزی میگفت، جهاد از حرفش کوتاه نیامد، اصرار داشت که طرحش برای سال آینده را هفته ی بعد می گوید. درست یک هفته بعد، دوباره خانواده دور هم جمع شدند ولی این بار، در بین خیل گسترده ی کسانی که برای تسلیت آمده بودند! طرح جهاد، شهادت بود! ✍راوی: مادربزرگ شهید ... 💞 @aah3noghte💞