شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۱۱۴) وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّن مَّنَعَ مَسَاجِدَ اللّهِ أَن يُذْكَر
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_بقره
(۱۱۵) وَلِلّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ إِنَّ اللّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ
مشرق و مغرب از آن خداست، پس به هر سو روكنيد، آنجا روى خداست، همانا خداوند (به همه جا) محيط و (به هر چيز) داناست.
✅نکته ها:
يهود بعد از تغيير قبله ى مسلمانان از بيت المقدّس به كعبه، ايجاد سؤال و يا القاء شبهه مى كردند كه به چه دليلى قبله تغيير يافته است.
هرچند در آيات قبل [۴۰۲]به اجمال و سربسته، خداوند پاسخ اينگونه اعتراضات را بيان فرمود، ولى اين آيه نيز بر اين حقيقت تكيه مى كند كه مشرق و مغرب از آن خداست و به هرسو رو كنيد، خدا آنجاست. اگر كعبه نيز به عنوان قبله قرار داده شده است، براى تجلّى وحدت مسلمانان و تجديد خاطرات ايثارگرى و شرك ستيزى ابراهيم عليه السلام است. و بدين خاطر داراى قداست و احترام مى باشد.
چنانكه در رساله هاى احكام مراجع آمده است، در نمازهاى مستحبى، قبله شرط نيست و حتّى مى توان در حال راه رفتن يا سواره بجا آورد. برخى روايات نيز در ذيل اين آيه، به اين مطلب اشاره نموده اند. [۴۰۳]
اگر به فرموده آيه ى قبل، گروهى در خرابى مسجد تلاش كردند، شما از پاى ننشينيد كه توجّه به خدا در انحصار جهتى خاصّ نيست.
جهت قبله به شرق يا غرب باشد، موضوعى تربيتى و سياسى است، اصل و مقصود، ياد خدا و ارتباط با او مى باشد. قرآن در ستايش گروهى از بندگان مى فرمايد:
«يذكرون اللّه قياماً و قعوداً و على جنوبهم»[۴۰۴] آنان خدارا به حال ايستاده و نشسته و خوابيده ياد مى كنند. و يا در پاسخ هياهويى كه براى تغيير قبله درست شد، مى فرمايد:
«ليس البر ان تولّوا وجوهكم قِبل المشرق والمغرب ولكنّ البرّ من آمن باللّه»[۴۰۵] يعنى: اى مردم! نيكى اين نيست كه رو به سوى شرق يا غرب در حال عبادت بكنيد، بلكه نيكى در ايمان واقعى شما به خدا و انجام كارهاى خداپسندانه است. هرچند در آيه قبل، از بزرگترين ظلم يعنى تخريب مساجد يا منع از مساجد، سخن به ميان آمد و يا اينكه در جاى ديگر مى فرمايد: اگر جهاد نبود صوامع و بيع و مساجد ويران مى شدند. [۴۰۶] ولى آيه بشارت به اين است كه مبادا مأيوس شويد و يا احساس نااميدى و بى پناهى بكنيد، تمام جهان، محل عبادت و همه جاى هستى قبله گاه است. ----- ۴۰۲) بقره، ۱۰۶. ۴۰۳) امام باقر عليه السلام مى فرمايد: »انزل اللَّه هذه الاية فى التطوع خاصّة« اين آيه در مورد نماز مستحبى نازل شده است. تفسير برهان ؛ تفسير راهنما. ۴۰۴) آل عمران ۱۹۱. ۴۰۵) بقره، ۱۷۷. ۴۰۶) حج، ۴۰. 📚 تفسیر نور #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte 💞
شهید شو 🌷
💔 یکی از باورهایش این بود که... خیلی از مشکلات ما با حضور و قدم #شهدا حل می شود. وقتی پای شهدا می
💔
برای من هیچ کسی مثل #جواد نمی شود. توی همه چیز پای هم بودیم: هیئت،جنوب، تاب خوری، مسافرت و ...
این طور هم نبود که بنشینیم و از قبل برنامه بریزیم.
فقط می گفتم جواد برویم؟
می گفت... برویم....
#شهید_جواد_محمدی
📚 #بی_برادر ، ص۶۳
#شهادت
#تشییع
#تفحص
#رفیق_مثل_جواد
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 تمرین دوم امشب: شکرگزاری بابت وجودِ نازنینی به نام مادر😍🌻 اگر دارید صد هزار مرتبه براش شکر کنید
💔
رفقا،تنبلی نکنیدا...
تمریناتو انجام میدین؟🤔
سلام عزیز دلم❤️
خدایا ممنون بابت داشتن مادری به ایییییینننننن زیبایی😍
مثل مادرم هیچ جا پیدا نمیشه👌
مامان من هم مادره هم پدر
هم بهترین مادره هم بهترین پدر❤️
هیچ کس نمیتونه منو تحمل کنه جز مامانم😍
با اییییینهههمه بدیهای من بازم مامانم دوستم داره،کارامو میکنه تازه به جای اینکه من بگم؛
مامان از من راضی باش ببخش که ایننننننههههمه کوتاهی میکنم،اون میگه منو ببخشید،از من راضی باشید😭😭😭😭
🍃هر موقع من اِشکنه درست میکنم یا بی مزه میشه یا شور و یه قابلمه پر آب که همه بهش میگن دریا درست کردی
ولی مامانم میگه؛اینقدر خوشمزس که میخواین انگشتاتونم بخورین😋
🍃خدایا ممنون بابت این نعمت بزرگ،این فرشته ی مهربون،این تیکه ای از خودت که آوردیش روی زمین تا منو جمع و جور کنه
وگرنه هیچ کس حاضر نمیشد قبولم کنه😘
🍃مادرم تنها کسیه که،بدون توقع و منت همه ی کارامو میکنه
وقتی میگه من هیچی ازتون نمیخوام،وقتی میگه برای روز مادر هیچی برام نخرید واقعا چیزی نمیخواد😔
خدایا تنها کسی که میتونه مثل تو آرومم کنه مادرمه
الحمدالله کما هو اهله
اینم شکر گذاری خودم😍❤️👆👆👆
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
رفقا بیاید ببینید چه گردالوهای رنگی رنگی اوردم😍❤
وااای خدا رنگ هاشونو ببینید؛
این زیبایی چقدر شکر داره 😍🌻
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
تمرین دوم:
نوبتی هم باشه، نوبت تاجِ سرِ هر خونه ست😍❤
امشب برا وجود پر از برکت پدرهامون شکرگزاری کنیم😃
و اگر نداریمشون بابت تمام روزهای گذشته و دعای خیرِ الان که بدرقه ی راهمون میکنند دعا کنیم😍🌻
پدر و مادر هیچ وقت تکرار نمیشن؛ شکرگزاری یادمون نره🤲❤
خدایا شکرت؛ خدایاشکرت؛ خدایاشکرت🌻
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
@fhn18632019
شهید شو 🌷
💔 #یامظهرالعجائب اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر کنم #یک
💔
باز دست ما
به خوشههای ضریحت
میرسد پدر؟
#یکشنبه_های_علوی_زهرایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
نام و نام خانوادگي:سيد محمد جواد حسن زاده
نام پدر:نجفعلي
نام مادر:صديقه بگم
استان: خراسان رضوي
مدرک تحصيلي:ديپلم
وضعيت تأهل:متاهل
تاريخ و محل تولد: مشهد
3/12/1358
نام عمليات و محل شهادت:حلب
محل دفن: بهشت رضا (ع)
قطعه مدافعين حرم
تاريخ شهادت:26/07/1395
شغل و آخرين مسئوليت در سازمان:منشي پزشک
وضعيت استخدامي:رسمي
تاريخ و محل استخدام:اسفند 1393 درمان خراسان رضوي درمانگاه شهيد فاتق
ميزان سابقه کار: 1/5 سال
نحوه شهادت / فوت:تير به ناحيه سر
محل و تاريخ اعزام به جبهه:10/05/1395
#شهید_محمدجواد_حسن_زاده
#مدافع_حرم
#معرفی_شهید
سالروز ولادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
شهید شو 🌷
💔 #شرح_خطبه_فدکیه #قسمت_سی_و_هشتم گرايش به راحت طلبی، علّت اصلی عدم حمايت از حق * أَلا وَ
💔
#شرح_خطبه_فدکیه
#قسمت_سی_و_نهم
* وَ لكِنَّهٰا فَيْضَةُ النَّفْسِ وَ نَقْثَةُ الْغَيْظِ وَ خَوَرُ الْقَناةِ
امّا اينها را گفتم بخاطر جوشش روحم، بخاطر سوزش دل من و برای كُند شدن و از كار افتادن سرنيزه.
خَور يعنی شكستگی، ضعف و كندی.
اشاره به اين كه اگر انسان عملاً نتواند از حق دفاع كند و از دستش كاری برنيايد آنجاست كه بايد با زبان گويايش حق را آشكارا مطرح كند گر چه توان به پا داشتن آن را نداشته باشد و نبايد ساكت بنشيند و تماشاگر باشد. بنابراين حضرت میگويد دستم از مبارزه با ظالم و طرفداری از حق خالی بود ولی زبانم كه از كار نيفتاده است.
اين مطلب به مراتب نهی از منكر هم اشاره دارد كه مؤمن حداقل به صورت زبانی بايد اقدام به نهی از منكر كند هر چند از نظر عملی نتواند كاری انجام دهد.
* و بثّة الصّدر
و چون ديدم غصّه سينه ام را دارد میتركاند.
دقت كنيد علی(ع) هم همينطور بود سر در چاه میكرد و درد دل میگفت. حضرت زهرا(س) میگويد آمدم در ميان مهاجر و انصار حرفهايم را زدم. پس حضرت دو مسئله را مطرح میكند اوّل از جنبۀ روانی كه درد دل است و دوّم:
* وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ
و گفتم تا اتمام حجّت كرده باشم، يعنی ثانيا برای اينكه اگر عملاً نتوانستم اقامۀ حق كنم، حجّت را به صورت زبانی بر شما تمام كردم.
در اينجا به صورت خلاصه مطالب حضرت(س) را مرور میكنم:
1ـ اين حرفها را زدم تا كسی عذر نياورد كه نمیدانستم
2ـ شنوندگان هم قادر بودند كه از ظلم و خيانت جلوگيری كنند هم از نظر عِدّه و هم عُدّه
3ـ از آنان هم خواسته شد كه كمك كنند
4ـ راحت طلبی و دنياطلبی آنان مانع آنان در دفاع از حق شد،
5ـ من با اين كه توان عملی برای جلوگيری از ظلم نداشتم ولی با زبان طرفداری از حق كردم كه آخرين حربۀ من بود.
نتيجه:
ای موجودين و ای آيندگان در تاريخ بدانيد و ثبت كنيد كه زهرا آنی از حق غفلت نكرد و از طرفداری نسبت به حق كوتاهی نداشت.
ادامه دارد...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 بسم رب الشهدا و الصدیقین #دختر_شینا #قسمت٢۴ حالا یک نفر را می خواستند که آن ها را بغل کند و دو
💔
🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین
#دختر_شینا
#قسمت٢۵
همه چیز آورده بود. از روسری و شال گرفته تا بلوز و شلوار و کفش و چتر. کبری، که ساک من را از پشت پنجره دیده بود، اصرار می کرد و می گفت: «قدم! تو هم برو سوغاتی هایت را بیاور ببینیم.»
خجالت می کشیدم. هراس داشتم نکند صمد چیزی برایم آورده باشد که خوب نباشد برادرهایش ببینند. گفتم: «بعداً.» خواهرشوهرم فهمید و دیگر پی اش را نگرفت.
وقتی به اتاق خودمان رفتیم، صمد اصرار کرد زودتر ساک را باز کنم. واقعاً سنگ تمام گذاشته بود. برایم چند تا روسری و دامن و پیراهن خریده بود. پارچه های چادری، شلواری، حتی قیچی و وسایل خیاطی و صابون و سنجاق سر هم خریده بود.
طوری که درِ ساک به سختی بسته می شد. گفتم: «چه خبر است، مگر مکه رفته ای؟!»
گفت: «قابل تو را ندارد. می دانم خانه ما خیلی زحمت می کشی؛ خانه داری برای ده دوازده نفر کار آسانی نیست. این ها که قابل شما را ندارد.»
گفتم: «چرا، خیلی زیاد است.»
خندید و ادامه داد: «روز اولی که به تهران رفتم، با خودم عهد بستم، روزی یک چیز برایت بخرم. این ها هر کدام حکایتی دارد. حالا بگو از کدامشان بیشتر خوشت می آید.»
همه چیزهایی که برایم خریده بود، قشنگ بود.
نمی توانستم بگویم مثلاً این از آن یکی بهتر است. گفتم: «همه شان قشنگ است. دستت درد نکند.»
اصرار کرد. گفت: «نه... جان قدم بگو. بگو از کدامشان بیشتر خوشت می آید.»
دوباره همه را نگاه کردم. انصافاً پارچه های شلواری توخانه ای که برایم خریده بود، چیز دیگری بود. گفتم: «این ها از همه قشنگ ترند.»
از خوشحالی از جا بلند شد و گفت: «اگر بدانی چه حالی داشتم وقتی این پارچه ها را خریدم! آن روز خیلی دلم برایت تنگ شده بود. این ها را با یک عشق و علاقه دیگری خریدم. آن روز آن قدر دلتنگت بودم که می خواستم کارم را ول کنم و بی خیال همه چیز شوم و بیایم پیشت.»
بعد سرش را پایین انداخت تا چشم های سرخ و آب انداخته اش را نبینم.
از همان شب، مهمانی هایی که به خاطر برگشتن صمد بر پا شده بود، شروع شد. فامیل که خبردار شده بودند صمد برگشته، دعوتمان می کردند. خواهرشوهرم شهلا، شیرین جان، خواهرها و زن برادرها.
صمد با روی باز همه دعوت ها را می پذیرفت. شب ها تا دیروقت می نشستیم خانه این فامیل و آن آشنا و تعریف می کردیم. می گفتیم و می خندیدیم.
بعد هم که برمی گشتیم خانه خودمان، صمد می نشست برای من حرف می زد. می گفت: «این مهمانی ها باعث شده من تو را کمتر ببینم. تو می روی پیش خانم ها می نشینی و من تو را نمی ببینم. دلم برایت تنگ می شود. این چند روزی که پیشت هستم، باید قَدرَت را بدانم. بعداً که بروم، دلم می سوزد. غصه می خورم چرا زیاد نگاهت نکردم. چرا زیاد با تو حرف نزدم.»
این خوشی یک هفته بیشتر طول نکشید. آخر هفته صمد رفت. عصر بود که رفت. تا شب توی اتاقم ماندم و دور از چشم همه اشک ریختم.
به گوشه گوشه خانه که نگاه می کردم، یاد او می افتادم. همه چیز بوی او را گرفته بود. حوصله هیچ کس و هیچ کاری را نداشتم. منتظر بودم کسی بگوید بالای چشمت ابروست تا یک دل سیر گریه کنم.
حس می کردم حالا که صمد رفته، تنهای تنها شده ام. دلم هوای حاج آقایم را کرده بود. دلتنگ شیرین جان بودم. لحافی را روی سرم کشیدم که بوی صمد را می داد. دلم برای خانه مان تنگ شده بود. آی... آی... حاج آقا چطور دلت آمد دخترت را این طور تنها بگذاری؟! چرا دیگر سری به من نمی زنی. آی... آی... شیرین جان چرا احوالم را نمی پرسی؟!
آن شب آن قدر گریه کردم و زیر لحاف با خودم حرف زدم تا خوابم برد.
ادامه دارد...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞