#زندگی_معنوی
#عرفان_اسلامی
#زندگی_عرفانی
#زندگی_مهدوی
#زندگی_پاک
#زندگی_به_سبک_خدا
پایان محتوای روز صد و شصت
🌷زندگی معنوی ✨🌸
هرکس با انجام هر گناه، لطمهها و ضربههایی از جنس همان گناه دریافت خواهد کرد؛ مثلاً اگر کسی دچار زنبارگی باشد، از جنس زن لطمه خواهد خورد. یا اگر دچار گناه پولی باشد، گرفتار فقر یا پروندههای مالی خواهد شد.
در واقع تمام مکافات و لطمههای انسان از جنس نقاط ضعف اوست که در این جهان به شکلی و در آخرت به شکلی دیگر به او بر میگردد.
🆔 @ShamimeOfoq
#زندگی_معنوی
#عرفان_اسلامی
#زندگی_عرفانی
#زندگی_مهدوی
#زندگی_پاک
#زندگی_به_سبک_خدا
🌷زندگی معنوی ✨🌸
رشد و هدایت با خداوند است. کافی است انسان عصمت ورزی کند و دغدغهاش گناه نکردن باشد، خدا او را از طریق راههایی که تصور نمیکند، هدایت میکند و به رشد میرساند.
خداوند راههای هدایت را برای هر کسی که طالب هدایت باشد، به زیبایی میگشاید.
گمراهی نتیجه عدم هدایت است یعنی همینکه خداوند هدایت نکند انسان دچار گمراهی میشود
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#مصطفی_چمران
#تحصیل
#مبارزه
🌷 زندگی چیزی جز مبارزه نیست
🌿 بورس گرفت. رفت آمریکا. بعد از مدّت کمی شروع کرد به کارهای سیاسی و مذهبی. خبر کارهایش به ایران میرسید. از ساواک، پدر را خواستند و بهش گفتند: «ما ترمی چهارصد دلار به پسرت پول نمیدهیم که برود علیه ما مبارزه کند.»
پدر گفت: «مصطفی عاقل و رشیده. من نمیتونم در زندگیش دخالت کنم.»
بورسش را قطع کردند. فکر میکردند دیگر نمیتواند درس بخواند، برمی گردد.
🌸✨ الگوی علم و عرفان و مبارزه، شهید مصطفی چمران را با ذکر صلواتی یاد کنیم ✨🌸
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#مبارزه_با_هوای_نفس
#داستان_راستان
#داستان
🌸 داستان پسر جوانی که با وسوسه شیطانی دوستش، به قصد گناه به محلی رفته بود اما با تذکرات و نصایح یک پیرمرد، بر هوای نفس خود غلبه کرد و از انجام حرام، منصرف شد
🌷 پسر جوانی با وسوسه یکی از دوستانش با قصد گناه و اعمال منافی عفت، به پارکی رفتند. دوستش به او گفت اندکی صبر کن تا خبرت کنم. سپس آن جوان، روی یک صندلی در آنجا نشست. پیرمرد ژولیده و فروتنی بود که محوطه و صندلی ها را نظافت می کرد.
پیرمرد در حین کار کردن، نگاه عمیقی به پسرک انداخت و پیش او رفت و پرسید: پسرم، چند سالت است؟ گفت: بیست سال. پرسید: برای اولین بار است که به اینجا می آیی؟ گفت: بله.
پیرمرد آه پر دردی از ته دل کشید و گفت: من این جوان را می شناسم. هر دفعه با یک نفر می آید تا او را به بیراهه بکشاند. میدانم برای چه کاری اینجا آمده ای؛ به من هم مربوط نیست، ولی پسرم، آن تابلو را بخوان:
گوهر خود را مزن بر سنگ هر ناقابلی
صبر کن تا پیدا شود گوهرشناس قابلی
آب پاشیده بر زمین شوره زار بی حاصل است
صبر کن تا پیدا شود زمین بایری
قطرات اشک بر گونه های چروکیده پیرمرد می غلتید. اشک هایش را پاک کرد و بغضش را فرو برد و گفت:
پسرم، روزگاری من هم به سن تو بودم و برای انجام اعمال حرام، لحظه شماری می کردم، چون کسی را نداشتم که به من بگوید:
«لذت های آنی، غم های آتی در بر دارند.»
کسی نبود که در گوشم بگوید:
«ترک شهوت ها و لذت ها سخاست
هر که در شهوت فرو شد برنخاست»
کسی را نداشتم تا به من بفهماند:
«به دنبال غرایز جنسی رفتن، مانند لیسیدن عسل بر روی لبه شمشیر است؛ عسل شیرین است، اما زبان به دو نیم خواهد شد.»
کسی به من نگفت:
«اگر لذتِ ترک لذت بدانی
دگر شهوت نفس، لذت نخوانی.»
نفهمیدم که: «یک لحظه هوسرانی، یک عمر پشیمانی.»
پیرمرد دست بر پیشانی گذاشت و شروع به گریستن کرد و گفت:
«تو جوانی و خداوند به تو نعمت سلامتی و نشاط و قدرت داده تا با این نعمت ها بتوانی راه صحیح را انتخاب کنی و خودت را رشد دهی و به سعادت دنیا و عقبی برسی، حیف است تا از این بدن سالم و خوش فرم، در راه حرام استفاده کنی و وقتی مثل من پیر شدی، ببینی که زندگی ات را تباه کرده ای.»
چیزی در درون پسر فرو ریخت. حال عجیبی داشت، شتابان از آن محل بیرون آمد و سخنان عبرت آموز آن پیرمرد را مرور می کرد و خوشحال بود که قبل از هر اقدامی، موفق شد تا بر هوای نفسش غلبه کند. تصمیم گرفت تا دیگر با آن دوستش که سعی داشت او را به بیراهه و سقوط و تباهی بکشاند، ارتباط نگیرد...
🆔 @ShamimeOfoq
6.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سبک_زندگی
#پرواز_با_نماز
#نماز_اول_وقت
〽️پرواز بانماز36〽️
🌹این قسمت : پیراهن سفید🌹
گفتگوی ساده و صمیمی با #نوجوان
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#زندگی_مشترک
#مهارتهای_زندگی_مشترک
#با_هم_تا_بهشت
#کلام_ولی
🌷 زندگی را از اوّل باید ساده برداشت
💠 مقام معظم رهبری حضرت امام خامنه ای (مدظله العالی):
🌿 یکی از موجبات سعادت خانوادهها و اشخاص، این است که تقیّدات زاید و تجمّلات زیادی و پرداختن بیش از اندازۀ لازم به امور مادی، از زندگیها دور شود. لااقل بخش اصلیِ زندگی محسوب نشود. یک چیز حاشیه ای، یک کنار باشد. زندگی را از اوّل باید ساده برداشت و محیط زندگی را باید محیط قابل تحمّلی کرد.
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#انتظار
#مهدویت
#غصه_های_امام_زمان
🚩 ماجرای توبیخ سلمان
🌹 در اینجا می خواهم ماجرای سلمان را بازگو کنم، همان کسی که مایه افتخار ایرانیان است و همواره در مسیر حضرت علی علیه السلام بود و از حق و حقیقت دفاع کرد.
وقتی پیامبر از دنیا رفت، مدینه پر از غم و اندوه شد، بسیاری از مسلمانان در این مصیبت بزرگ، اشک ریختند و گریه کردند، سلمان هم مشغول عزاداری شد و در مصیبت پیامبر اشک ریخت و گریه ها کرد، در همین ایام بود که آتش فتنه روشن شد و عده ای از منافقان دسیسه کردند و در سقیفه جمع شدند و برای خود، خلیفه انتخاب کردند.
آنان با ابوبکر بیعت کردند و سپس او را به سوی مسجد بردند تا مردم با او بیعت کنند. عمربن خطاب که دستیار ابوبکر بود تصمیم گرفت تا به خانه على و فاطمه علیهماالسلام حمله کند، هدف او این بود که علی را مجبور کند تا با ابوبکر بیعت کند.
عمربن خطاب با گروهی از هوادارانش حرکت کرد و وقتی به خانه علی علیه السلام رسید فریاد برآورد «بروید هیزم بیاورید». عده ای هیزم زیادی آوردند، او شعله آتشی در دست گرفت و چنین دستور داد: «این خانه را با اهل آن به آتش بکشید» .
سپس او هیزم ها را آتش زد، در خانه نیم سوخته شد. عمر جلو آمد و لگد محکمی به در زد. فاطمه از پشت در ایستاده بود... فاطمه سلام الله علیها بین در و دیوار قرار گرفت، صدای ناله اش بلند شد.
بعد از آن بود که فاطمه در بستر بیماری قرار گرفت، على علیه السلام هم خانه نشین شد، همه این حوادث در زمان کوتاهی بعد از پیامبر روی داد، فضای مدينه هنوز در ماتم غم پیامبر بود، عده ای هنوز داشتند در مصیبت پیامبر گریه می کردند. مدتی گذشت، یک روز سلمان تصمیم گرفت به دیدار علی برود، پس به سوی خانه آن حضرت رفت، وقتی او مولایش را دید، دست ادب به سینه گرفت و سلام کرد و پاسخ شنید، بعد از آن علی علیه السلام به او گفت: «ای سلمان! بعد از پیامبر، تو در حق من، جفا و ستم نمودی و در این مدت سراغ ما را نگرفتی!»
سلمان در پاسخ گفت: «آقای من! چیزی که باعث شد من در این مدت خدمت شما نرسیدم غم و اندوه و عزای من بر مصیبت پیامبر بود».
آری، انتظاری که از سلمان بود از دیگران نبود، او نزد اهل بیت علیهم السلام مقامی بس بزرگ داشت انتظار می رفت در آن چند روز در خدمت مولای خود باشد و نصرت و یاری خود را اعلام و عرضه کند.
از تو می خواهم لحظه ای در این ماجرا فکر کنی، ما بر این باوریم که حضرت على علیه السلام از علت غیبت سلمان باخبر بود، او می دانست که مسلمان در آن چند روز، مشغول عزاداری است اما باز هم وقتی سلمان نزد او آمد به او گفت: «ای سلمان! در حق ما جفا و ستم کردی!»، سلمان مشغول عزاداری در مصیبت پیامبر بود و امامش او را این گونه عتاب کرد، پس تکلیف ما چگونه خواهد بود؟ وظیفه ما نسبت به مهدی علیه السلام چیست؟ نکند ما هم در حق مولای خود جفا کنیم؟
📚 (برگرفته از کتاب حرف آخر؛ نوشته دکتر مهدی خدامیان)
🆔 @ShamimeOfoq
18.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سبک_زندگی
#مهارت_های_زندگی
#مشورت
#انیمیشن
#کودک
⚽️ توب فوتبال
🔸 انتخاب افراد قابل اطمینان برای مشورت
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#اینگونه_باشیم
#آداب_معاشرت
#حقوق_مسلمان
#شوخی
#حدیث_زندگی
🌸 مزاح در سیره رهبران الهی
🌷 نمونه هایی که از مزاح ها و رفتارهای لطیفه آمیز و سخنان مطایبه انگیز حضرت رسول روایت شده است، نشان می دهد که آن حضرت، در عین حال که خوش رفتاری و گشاده رویی و بذله گویی داشت، از مرز حق و سخن درست فراتر نمی رفت و شوخی هایش باطل و لغو و ناروا نبود.
💠 در روایت است که پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود:
🌿 «من مزاح می کنم، ولی جز حق نمی گویم.»
✍️ (بحارالانوار، ج 16، ص 298)
🌺 این سخن، هم نشان دهنده مزاح در سیره رسول خداست، هم رعایت حد و مرز آن.
📚 (برشی از کتاب اخلاق معاشرت استاد جواد محدثی)
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#سبک_زندگی_شهدا
#مهدی_باکری
#مدیریت_انقلابی
#تواضع
#تعهد
🌷 بندهی خدا، نه بندهی نام و عنوان
🌿 داشت کاغذ پارهها و آشغالها را از اطراف ساختمان جمع میکرد و به درون بشکهای میریخت. گفتم: «مگر اینجا نیروی خدماتی نیست؟ تو چرا این کار رو میکنی؟» تبسمی کرد و گفت: «چه فرقی میکنه؟ آنها بسیجی هستند، ما هم بسیجی هستیم.» بهش گفتم: «من خودم را به شما معرفی کرده ام؛ ولی شما هنوز اسمت را به من نگفته ای!» گفت: «اسم من به چه درد تو میخوره؟ من کوچیک همهی شما هستم!» چند روز بعد جلسهای در ستاد بود. تا دیدمش جلوتر رفتم و گفتم: «پسر، تو اینجا چی کار میکنی؟ مثل اینکه با کله گندهها نشست و برخاست میکنی ها...؟!» همین طور که با او صحبت میکردم، یکی از پشت سر پیراهنم رو کشید. حمید بود گفت: «حسن! خیلی بده... بیا این طرف. چی کار میکنی؟» گفتم: «مگر چی کار میکنم؟.. با این بسیجی رفیقم.میخوام بدونم که اینجا چه کار میکنه.» گفت: «حسن! تو مگه او را نمیشناسی؟» گفتم: «خب نه!» گفت: «تو چطور فرماندهی لشکر عاشورا رو نمیشناسی؟ او آقا مهدی باکریه.» خشکم زده بود. در این مدت، طوری رفتار کرده بود که هر کس دیگری هم به جای من بود متوجه نمیشد که او فرماندهی لشکر است.
🌸✨ یاد و خاطره فرماندهی مفقودالاثر، شهید مهدی باکری را با ذکر صلواتی گرامی میداریم ✨🌸
🆔 @ShamimeOfoq
#سبک_زندگی
#حدیث_زندگی
#اقتصاد
#دست
#بخشش
🌸 بهترین دست ها
💠 پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
🌿 «الأَيدِی ثَلاثَةٌ: سائِلَةٌ وَ مُمْسِكَةٌ وَ مُنْفِقَةٌ وَ خَيْرُ الأَيدِی المُنْفِقَةُ؛
🌷 دستها سه گونهاند: دست گیرنده؛ و دست نگهدارنده؛ و دست دهنده؛ و بهترین دستها دست دهنده است!»
✍️ تحف العقول، ص 32.
✨شرح کوتاه✨
اسلام سعی دارد پیروان خود را با همّتی بلند و کوشش و تلاشی وسیع و عاطفهای قوی پرورش دهد؛ و به همین دلیل، به همه پیروان خود توصیه میکند تا میتوانند از کسی چیزی نخواهند و دست تمنا پیش کسی دراز نکنند؛ نه فقط از کسی چیزی نخواهند، بلکه آن چه را دارند نیز در انحصار خود قرار ندهند، و تا میتوانند از آن در اختیار دیگران بگذارند؛ و روی همین جهت، در حدیث فوق میخوانیم:
«بهترین دستها دستِ دهنده است.»
دستهای گیرنده، دستهای بیارزشند!
دستهای نگهدارنده، بسیار کم ارزشند!
پر ارزشتر از همه، دستی است که دهنده باشد!
📚 (یکصد و پنجاه درس زندگی، تالیف حضرت آیتالله مکارم شیرازی)
🆔 @ShamimeOfoq