eitaa logo
شمیم افق
1.1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 عشق خدایی ... 🌹 🌳 نماز آور به جا، دانی که آن چیست؟ 🌳 خدا را زین عمل محبوب تر نیست 🌱 نماز از قید ظلمت ها رهایی ست 🌱 نماز آیینه ی عشق خدایی ست 🌿 دل خود را به این آیینه بسپار 🌿 که ننشیند بر این آیینه زنگار ☘️ بیا ای دل خدا را بندگی کن ☘️ خدایی شو، خدایی زندگی کن 🍃 خدا را در نماز آری توان یافت 🍃 معطر شد دلی کز گُل نشان یافت 📚 محمود تاری 🆔 @ShamimeOfoq
🔹🌟 کشتی آب می‌خواهد وگرنه در خشکی هیچ حرکتی ندارد. نماز کشتی است و «ایمان به غیب» مثل آب است. 🔹🌟 کشتی نماز بایستی در دریای «ایمان به غیب» قرار گیرد تا به حرکت درآید و انسان را به ساحل نجات برساند. 🔸🌟 قرآن می فرماید : «اَلذینَ یُؤمنونَ بِالغَیبِ وَ یُقیمونَ الصّلاة» (سوره بقره ، آیه 3) اقامه نماز، بدون ایمان به غیب سودی نخواهد داشت. 🔸🌟 [در روایات، خداوند، امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، روز قیامت و فرشتگان ، غیب معرفی شده اند] 📚 آیت‌الله‌حائری‌شیرازی ، تمثیلات، جلد ۱ ؛ خلاصه‌ای از صفحه ۱۵۰. 🆔 @ShamimeOfoq
شمیم افق
3️⃣ ستارگان بصیرت 💠 پیامبرکربلا (2) عزیزم على، قدم بزن پیش رویم راه برو. میخواهم قد و بالایت را خوب تر ببینم. بگذار تماشای قامت تو آرامم کند. دوباره تویی و آغوش بابا. زودتر به میدان برو. نکند بابا در آغوشت جان بسپارد. اکبر، برو. جانهای تشنه را بیش از این به لب نرسان. اکبر، برو. *** تشنه ای اکبر، حنجره خشکیده، لبها ترک بسته، چشمها در تهديد تاری، و فرات در تیررس این چشمان عطشناک. پدر کنار میدان منتظر نبرد توست. رجز بخوان اکبر! بگذار صدای پیامبر بر دشت بریزد؛ رجز بخوان اکبر! هیبت نبرد تو میدان را پر کرده است. خاک به تماشا برخاسته، آسمان کف می زند، رود هلهله می کند، زمین دف می زند؛ حتی دشمن پشت لبهای گزیده آفرین می گوید. از کرانه میدان صدای ستایش پدر می آید. عمه بر تل زینبیه ایستاده است. می بیند و زمزمه می کند: ماشاء الله لاحول و لاقوة الّا بالله. هیچ کس را سر میدان نیست. می چرخی و می چرخی. شعله ور بر خاشک دشمن میزنی و تلی از خاکستر، خاکستر تنهای عبث، بر جای می گذاری. علفهای هرز را درو میکنی تا آوندهای درخت توحید این همه عطش زده نماند. اما عطش امان از شمشیر می برد. صدای پدر می آید. دشمن درنگ بردن کشتگان از میدان دارد و تو درنگی برای دیدار پدر می جویی. 🆔 @ShamimeOfoq
❓اگر شخصی عَلَمی را برای عزاداری سیدالشهدا(علیهالسلام) نذر کرده باشد، آیا جایز است مسئولین حسینیه از قبول آن خودداری کنند؟ ✅ اين نذر، متولّی حسينيه و هيأت امناء آن را ملزم به قبول عَلَم نمیکند. ✍️اجوبه الاستفتائات، مسئله 1443 🆔 @ShamimeOfoq
❓ برهنه شدن در سینه زنی به شرط این که نامحرم نباشد اشکال دارد؟ ✅ شایسته است عزاداری به شیوه مرسوم و سنتی ـ که با لباس انجام می گرفته ـ برگزار گردد. 🆔 @ShamimeOfoq
❓ حکم رفت و آمد خانوادگی و نیز حضور در مراسمات که در آن احتمال مبتلا شدن به کرونا وجود دارد، چیست؟ ✅ از وارد شدن به محلی که احتمال عقلائی مبتلا شدن وجود دارد، اجتناب شود مگر اینکه با رعایت نکات بهداشتی، این احتمال منتفی و یا غیر قابل توجه باشد. 🆔 @ShamimeOfoq
شمیم افق
4️⃣ ستارگان بصیرت 💠 پیامبرکربلا (3) زخم آگین و عرق کرده آمدهای جرعه ای از پدر بنوشی و باز گردی. با شرمی که تا ژرفای روحت ریشه می دواند، می گویی عطش جان به لبت رسانده است. می گویی سنگینی سلاح تاب از تو گرفته است. ادامه ی نبرد تو آب می طلبد! نه، عطش بهانه است. اگر قرار است عطش را پاسخی باشد، کودکان از همه تشنه ترند. شیر خوار بی تاب خیمه به قطره آبی آرام می گیرد. آب بهانه است اکبر. می خواهی از بابا توان بگیری. می خواهی کام جان از او لبریز کنی. پدر گویاترین پاسخ را میدهد؛ با لهجه عطش سخن می گوید. کام می گشاید تا زبان بر زبانش بگذاری. همه ی تشنگی حسین را مینوشی. باز می گردی. تشنه نیستی. حنجره ات از کام امام سیراب شده است. تیر بر گلوگاهت می نشیند. خون می جوشد. برق نیزه تا ژرفای قلبت را می کاود. ضربه ای دیگر بر سر می نشانند. دست بر گردن اسب می آویزی. خون بر چشم اسب نشسته است. راه گم می کند. به قلب سپاه دشمنت می آورد. شمشیرها حریصانه و شرورانه می رسند. چشم می گردانی و از متن غبار و خون پدر را می خواهی صدای تکبیر تو خاموش شده است. ناگهان از دوردست میدان، قامتی بلند و سبز نزدیک می شود. چه قدر شبیه خود توست. فریاد می زنی: یا ابتاه! هذا جدی رسول الله. هیچ کس چون تو، پیش از شهادت جام از دست پیامبر(ص) ننوشیده است. پیامبر عزیز کربلا، هیچ کس در کربلا جز تو پیامبر را بر بالین خویش ندیده است. پدر سرت را در آغوش می فشرد. اما شراره های درد، قلب ملتهبش را رها نمی کند. بیهوش می شود. دیگربار به هوش می آید. بابا دستی بر سر و دستی بر کمر می خواند: عزیزم على، بعد از تو خاک بر سر دنیا باد. 🆔 @ShamimeOfoq
❓کسی که در مراسم عزاداری اهل بیت(علیهم السلام)نمی تواند گریه کند و اشکش هم جاری نمی شود ولی خود را به حالت گریه در می آورد (تباکی)، آیا این حالت از مصادیق دروغ و دورویی محسوب می شود؟ ✅ تباکی نسبت به کسی که محزون و ناراحت می باشد، دروغ و دورویی محسوب نمی شود. 🆔 @ShamimeOfoq
❓ آیا هر نوع شادی کردن هر چند با گوش دادن به سرود های شاد و موسیقی غیر مبتذل در ایام عزاداری اهل بیت معصومین (علیهم السلام) حرام است؟ ✅ شایسته نیست مؤمنان در ایام عزای اهل بیت علیهم السلام به شادی بپردازند و اگر به گونه‌ای باشد که عرفاً توهین به حضرات معصومین علیهم السلام محسوب شود باید از آن اجتناب شود. 🆔 @ShamimeOfoq
💢 امام خمینی ره، احیاگر وقف و موقوفات ♦️ پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با فرمان تاریخی امام خمینی که: "املاک موقوفه به وقفیت باقی است و باید عمل به وقف شود" موقوفاتی را که رژیم منحوس پهلوی غصب گردیده بودند؛ دوباره احیا گردید و به وقفیت گذشته خود برگشتند و به متولیان شرعی خویش واگذار شدند. 🆔 @ShamimeOfoq
شمیم افق
5️⃣ ستارگان بصیرت 💠 پیشاهنگ شهادت عبدالله را تاب درنگ و تأخیر شهادت نبود. کنار امام آمد. اجازه ی میدان طلبید. امام قامت و سیمای زیبایش را مرور کرد. یاد مسلم تداعی شد. اشک جوشید. آرام و نرم گفت: عزیزم عبدالله، هنوز داغ مسلم تازه است. مادرت داغدار است. عبدالله طوفانی شد. شانه هایش لرزید. احساس کرد همه ی آسمان بر سرش فرود آمده است. گریان و لابه کنان گفت: پدر و مادرم فدایت. مرا به رفتن می خوانی؟ هرگز! هرگز! من آن نیستم که زیستگاه فانی را بر جایگاه جاودانی برتری دهم. اجازه بده این جان هدیه کوچک کربلای تو باشد. عبدالله شکفته و خندان قدم به رزمگاه گذاشت. موج موج دشمن بود و فوج فوج سواران که او را در بر گرفتند. روبهکان وحشت زده از دم تیغش می گریختند. همه شگفت زده رزم این نوجوان چهارده ساله بودند. سه بار نبرد و کشتن نودوهشت نفر توانش را تحلیل می برد. تشنگی بود و آفتاب گدازان که یک ریز بر دشت می ریخت. دمی ایستاد و ناگهان صفیر تیر عمروبن صبیح صیداوی فضا را شکافت. او دست خویش را بر پیشانی نهاد تا عرق را بزداید و تیر دست و پیشانی را به هم دوخت. در تکاپوی جدا کردن بود که ناگهان تیری دیگر آمد و بر قلب آسمانی اش نشست. هنوز فرو نیفتاده بود که دیگری نزدیک شد و نیزه در سینه اش نشاند. تیرانداز نزدیک شد. تیر را از قلبش بیرون کشید. اما بیرون کشیدن تیر از پیشانی نافرجام ماند و تنها چوب تیر بیرون آمد و پیکان در پیشانی ماند. امام خود را به بالینش رساند. اشک امام با جوشش خون از پیشانی عبدالله در می آمیخت. عزیزم عبدالله، سلام مرا به پیامبر و پدر و مادرم و پدرت مسلم برسان. ▪️عبدالله بن مسلم او فرزند مسلم بن عقیل و مادرش رقیه، دختر امیرالمؤمنین است. سن: ۱۴ سال ویژگی ها و فضائل: رشید و شجاع و جان نثار ابی عبدالله، فداکار، خوش صورت و خوش سیرت، قاری قرآن، آشنا به احادیث و روایات، خوش خلق و اهل نیایش بود. 🆔 @ShamimeOfoq
💢 چرا باید همه امامزادگان را گرامی بداریم؟ ♦️ هر کدام از امامزادگان دارای کرامت و فضای معنوی ویژه ای هستند. هر کدام خاصیت و فایده ای خاص دارند. مثالشان به میوه ها می ماند که با وجود داشتن خاصیت در یکی از آن ها، ما دیگری را رها نمی کنیم؛ هر کدام برای خودشان خاصیتی دارند منحصر به فرد. ♦️ وجود امامزادگان برای ما نعمت است. در هر گوشه ای از کشور که باشند؛ نقطه امیدی هستند برای مردم و نقطه ای برای رهایی از بیچارگی نفس و رفتن به سمت خدا و معنویت. 🆔 @ShamimeOfoq
💠 امام رضا (ع): 🌷 يا ابْنَ شَبِيبٍ! إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ وَ آلِهِ ص فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْن‏. (امالی صدوق: ص۱۳۰) 🌿 اى پسر شبيب! اگر خواهى در غرفه‏ هاى ساخته بهشت با پيغمبر ساكن شوى؛ بر قاتلان حسين لعن كن. 🆔 @ShamimeOfoq
💠 امام رضا (ع): 🌷 يا ابْنَ شَبِيبٍ! إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ ع فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْتَهُ يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما. (امالی صدوق: ص130) 🌿 اى پسر شبيب! اگر خواهى ثواب شهيدان با حسين را دريابى هر وقت بيادش افتادى؛ بگو كاش با آنها بودم و بفوز عظيمى می رسيدم‏. 🆔 @ShamimeOfoq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 از پیرمردی که قد خمیده و عصا زنان با پای پیاده عازم کربلا بود پرسیدند: کجا می روی؟ گفت: امام حسین (ع) را در خواب دیدم؛ رو به من فرمودند: برخیز و نزد ما بیا. 🆔 @ShamimeOfoq
♦️ سر را تو دادی جای آن من سربلندم ♦️ من کجای سپاه حسینم. 🆔 @ShamimeOfoq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 مداحی ظهر تاسوعای حاج محمود کریمی در کوره‌های آجرپزی اطراف تهران ♦️ هر کسی گوشه ای گرم رزم است. ♦️ من کجای سپاه حسینم. 🆔 @ShamimeOfoq
شمیم افق
6️⃣ ستارگان بصیرت 💠 هم سال حسین (ع) به حسین عشق می ورزید و همه گاه و همه جا او را همدم و همراه بود. تا کربلا پا به پای امام آمد تا جان خویش را قربانی کند. کربلا بود و عون. می چرخید و حسین می گفت. همه لحظه هایش را زمزمه حسین حسین پر کرده بود. به امام که می رسید، طوافش می کرد. جان را به ارادت قربانش می کرد و از سر شیفتگی خاک نشسته بر اندام حسین (ع) را توتیای چشم می ساخت و به تبرک بر خویش می کشید. تا غروب چیزی نمانده بود. خود را به امام رساند. اجازه میدان خواست. امام رخصت داد. چون صاعقه که بر خرمن فرود می آید، یا شعله ای که در نیزار افتد، تیغ او علف های هرز کربلا را نشانه می رفت. می جنگید. قرآن می خواند؛ گاه نیز رجز. خود را به کام شمشیرها می سپرد و بی خوف از خطر، صفوف را می شکافت. عون مثل پدرش جعفر تا آخرین رمق ایستاد. رسم اقتدا به پدر ضربت بر دست هایش بود. عون زخمی و خونین بر زمین داغ کربلا زانو زد. نیزه ها سینه اش را شکافتند، سنگها پیشانی اش را، و عون آخرین رمق را به لبهای عطشناک و خونین سپرد تا محبوب ترین واژه را باز گوید. تنها فرشتگان شنیدند که عون می گفت: حسین، حسین، حسین ▪️عون بن جعفر طیار عون فرزند جعفر بن ابیطالب و مادرش اسماء بنت عمیس است سن: ۵۷ سال ویژگی ها و فضایل: پاکباز، مخلص، شجاع و رزم آور، بخشنده، بصیر در دین، دوستدار و شیفته اباعبدالله، شبیه پیامبر هم در خلق و هم در خلقت، پرورده دامان عمویش علی (ع) بود. 🆔 @ShamimeOfoq
💢 عالم واقف، آیت الله میرزا ابوطالب قمی، داماد میرزای قمی در زمان حیات با برکتش، ثلث اموال خویش و کتابخانه خود را وقف نمود. از دیگر موقوفات ایشان می توان به وقف آب انبار اشاره کرد. 💢 نیات واقف عبارتند از: ♦️عزاداری سیدالشهدا ♦️کمک به زوار فقیر عتبات و مشهد ♦️کمک به فقرای ارحام واقف 🆔 @ShamimeOfoq