eitaa logo
شمیم افق
1.1هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 قناعت فاطمی 💠 فاطمه سلام الله علیها به چیزهاى ساده در زندگى بسنده مى كرد، زیرا از پدرش شنیده بود كه، به مردم مى فرمود: 🌿 «خواسته هایتان را ساده كنید، چه هر بنده اى، همانى را خواهد داشت كه در این دنیا برایش مقرر شده باشد و هیچ بنده اى، رخت از آن نخواهد بست، مگر آن كه آن چه برایش مقرّر شده، بدو رسد». و به او گفته بود: «اى فاطمه! در برابر تلخی هاى دنیا، شكیبا باش، تا پیروزى آن دنیا را به دست آورى.» او هرگز به چیزى كه حقش نبود چشم نداشت و از هیچ كس جز پروردگارش چیزى نمى طلبید، او به مرز استغنا رسیده و از وضع خویش، خشنود بود، زیرا از پدرش شنیده بود كه مى فرمود: «دارندگى به زیادى مال نیست بلكه به استغناى نفس است.» 🌿 فاطمه سلام الله علیها هیچ گاه، به دلبستگی هاى این دنیا، دل نبست؛ زیرا از پدر شنیده بود كه مى فرمود: «آن كس كه صبح كند و تنها در اندیشه امور دنیوى باشد، خداوند كارش را دشوار خواهد ساخت و همیشه دست به دهانش خواهد گذارد و از دنیا، تنها، آنچه را كه برایش مقرّر شده است، نصیبش مى گرداند؛ ولى آن كس كه صبح كند و تنها در اندیشه آخرتش باشد، خداوند كارش را راست گرداند و دارایى اش را نگه دارد و غنایش را در قلبش جاى دهد و دنیا خود ناگزیر به نزدش آید.» 📚 [زندگانى دوازده امام علیهم السلام، ج 1، ص87] 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 معتقد به هدف 🌿 روزی سیدحسین پشت وانت نشسته بود که ناگهان با شدت به شیشه اتومبیل زد و به راننده گفت: «بایست.» وقتی ماشین ایستاد، گفت: «عقب بیا.» بعد از مسافتی که آمدیم، گفت: «همین جا بایست.» سیّدحسین از ماشین پیاده شد و رفت به سراغ زن روستایی که با بچّه و مقداری اثاثیه‌‌ی منزل در کنار جاده ایستاده بود. پرسید: «کجا‌‌‌‌ می‌‌روید؟» گفت: «می خواهیم به شهر برویم.» حسین به ما گفت: «کمک کنید اثاثیه‌‌‌‌‌‌اش را سوار ماشین کنیم.» آن زن و بچّه را سوار کردیم و به شهر رساندیم. ما به حسین اعتراض کردیم که در این جاده‌‌ی خطرناک نزدیک بود ما را به کشتن بدهی. حسین گفت: «ما برای نجات همین‌‌‌‌ها‌‌‌‌ می‌‌جنگیم.» 🌸✨ معلم قرآن و نهج البلاغه، شهید سیدحسین علم الهدی را با ذکر صلواتی یاد کنیم. ✨🌸 🆔 @ShamimeOfoq
شمیم افق
#سبک_زندگی #اینگونه_باشیم #آداب_معاشرت #حقوق_متقابل #حقوق_مسلمان 🌿 حقوق مسلمانی (بخش اول) 🌸 حقوق
🌿 حقوق مسلمانی (بخش دوم) 🌸 حقوق مسلمانی بسیار است، به برخی از آن ها که در احادیث اسلامی آمده است، اشاره می شود: 5️⃣ پرهیز از قهر کردن و قطع رابطه، و اگر هم مفارقت و قطع ارتباط پیش آمد، آن را بیش از سه روز طول ندهد. و فضیلت از آن کسی است که زودتر آشتی کند و در صلح کردن پیشگام و پیش قدم گردد. هر اندازه که این جدایی بیشتر شود، شیطان خوشحال تر می گردد. در این زمینه هم احادیث بسیاری نقل شده است. 6️⃣ بی اجازه و سرزده وارد بر خانه برادر مؤمن نشود و اگر می خواهد داخل خانه یا اتاق یا محل کار او بشود، قبلا اجازه بگیرد (در این زمینه، در فصل «حریم خانه و زندگی» مفصلا بحث شده است.) 7️⃣ برخورد با افراد، با چهره ای گشاده و خندان و کدورت زدا، و زدودن غم و اندوه از دل برادر ایمانی و ادخال سرور و شادمانی بر یک مسلمان، که این کار، نزد خداوند، پاداشی عظیم دارد. 8️⃣ وفای به عهد و عمل کردن به وعده و پرهیز از خلف وعده، یکی دیگر از حقوقی است که در روایات آمده و مسلمان در برابر مسلمان باید خود را به آن موظف بداند. به تعبیر امام سجاد علیه السلام: «آن کس که وعده می دهد و عمل نمی کند، منافق است.» و رسول خداصلّی الله علیه و آله فرمود: «هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، هر گاه که وعده می دهد، به آن وفا کند.» 9️⃣ انصاف در برخورد با مسلمانان، یعنی آن گونه که دوست دارد باخودش رفتار کنند و با او برخورد داشته باشند، خودش هم با دیگران همان گونه معاشرت کند. این فضیلت اخلاقی در احادیث، مایه عزت نزد خدا و نجات از آتش دوزخ در قیامت به شمار آمده است و در سخنی از امام صادق علیه السلام، به عنوان یکی از سخت ترین تکالیفی که خدابر بندگانش مقرر کرده، به حساب آمده و در کنار انصاف، مواسات و ذکر خداوند در همه حال بیان شده است. 🔟 احترام به بزرگترها و محبت و رفق نسبت به کوچکترها. 1️⃣1️⃣ اصلاح میان افراد و آشتی دادن آنان، که این وصیت پیامبر اسلام در همه دوران ها و توصیه حضرت علی علیه السلام در بستر شهادت و سفارش ائمه دیگر است و رسول خدا آن را به عنوان «افضل الصدقة» دانسته است و حتی دروغ مصلحتی برای زدودن اختلاف و ایجاد آشتی بین دو مسلمان مجاز شمرده شده است. 2️⃣1️⃣ پوشاندن عیوب مسلمانان جهت حفظ آبروی آنان. به تعبیر رسول خدا صلّی الله علیه و آله: «هر کس عیب پوش مسلمانی باشد، خداوند هم عیب او را در دنیا و آخرت می پوشاند.» 📚 (برشی از کتاب اخلاق معاشرت استاد جواد محدثی) 🆔 @ShamimeOfoq
🌷 بخشش فاطمی 💠 جابر بن عبداللَّه انصارى گوید: 🌿 روزى رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله، پس از به جاى آوردن نماز عصر، در محراب مسجد نشسته و مردم نیز اطراف او را گرفته بودند، در این حال پیرمردى از مهاجرین عرب، كه لباس هاى كهنه اى بر تن داشت و از شدّت ضعف، قدرت حفظ خود را نداشت به نزد ایشان آمد، پیامبر كه متوجه حضور وى شده بود به سوى او نگریسته و از احوالش سؤال كرد. پیرمرد گفت: اى محمّد! گرسنه ام، غذایى به من بده، برهنه ام، لباسى در اختیارم بگذار، فقیرم بى نیازم كن. پیامبر فرمود: «من چیزى ندارم كه به تو بدهم، ولى تو را به جایى راهنمایى مى كنم كه راهنماى به خیر، مانند عامل به خیر است، برخیز و به سوى خانه آن كسى برو كه خدا و رسولش را دوست دارد، خدا و رسول هم وى را دوست مى دارند، آن كسى كه خدا را بر خود مقدّم مى دارد، به سوى خانه فاطمه برو.» سپس رسول خدا به بلال فرمود: برخیز و این اعرابى را تا در خانه فاطمه راهنمایى كن. آن پیرمرد همراه بلال رفت تا به در خانه فاطمه رسیدند و با صداى رسا گفت: «السلام علیكم یا اهل بیت النبوّة و مختلف الملائكة و مهبط جبرئیل الرّوح الأمین بالتنزیل من عند ربّ العالمین.» فاطمه فرمود: «و علیك السلام، تو كیستى؟» پیرمرد گفت: من پیرمردى از عرب هستم كه از راه دور به سوى پدر تو آمده ام، اى دختر محمّد! من برهنه ام و گرسنه ام، مرا یارى كن، خدا تو را رحمت كند. 🌿 راوى گوید: آن زمان، هنگامى بود كه پیامبر، على و فاطمه علیهم صلوات الله سه روز بود كه غذا نخورده بودند و رسول خدا هم از حال على و زهرا آگاهى داشت. به هر حال حضرت فاطمه، پوستینى را كه حسن و حسین روى آن مى خوابیدند، به آن پیرمرد داده و گفت: «این را بگیر، شاید كه خدا، بهتر از آن را هم به تو عطا فرماید.» پیرمرد گفت: اى دختر محمّد! من از گرسنگى به تو شكایت مى كنم و تو پوست گوسفندى را به من مى دهى، من با وجود این ضعف و گرسنگى با این پوست چه كنم؟ و آن به چه درد من مى خورد؟ راوى گوید: هنگامى كه فاطمه این سخن را شنید، گردن بند خود را كه فاطمه بنت حمزه ـ دختر عمویش ـ براى وى هدیه كرده بود، از گردن خویش باز كرد و به پیر مرد داد و گفت: «این گردنبند را بفروش، شاید خداوند مهربان بهتر از این را به تو عطا فرماید.» پیرمرد پس از آن كه گردنبند را گرفت و به سوى مسجد بازگشت و خطاب به رسول خدا گفت: اى رسول خدا! این گردنبند را دخترت فاطمه به من بخشید و گفت: «آن را بفروش، شاید خداوند بهتر از آن را نصیب تو فرماید.» پیامبر با دیدن گردن بند، گریه اش گرفت و گفت: «چگونه خداوند به تو بهتر از آن نصیب نفرماید، در حالى كه فاطمه، دخترِ بزرگ ترین پیامبر خدا آن را به تو عطا كرده است. در این حال عمّار یاسر برخاست و گفت: اى رسول خدا! آیا اجازه مى دهى كه من این گردن بند را بخرم؟ پیامبر فرمود: آن را خریدارى كن، واللَّه، اگر ثقلین در خریدارى آن شركت كنند، خدا هرگز آنان را به آتش دوزخ عذاب نخواهد كرد. عمار گفت: اى پیرمرد! این گردن بند را به چه قیمتى مى فروشى؟ پیرمرد گفت: به یك شكم نان و گوشت و یك برد یمانى، كه عورت خود را، به وسیله ی آن بپوشانم و با آن براى خدا نماز بگزارم و یك دینار كه به كمك آن به اهل و عیال خویش برسم. عمّار كه سهم خود از غنائم خیبر را فروخته بود گفت: بیست دینار و دویست درهم، و یك برد یمانى، با شترى راهوار كه به خودم تعلّق دارد و تو را به آسانى به وطنت مى رساند، با یك شكم نان گندم و گوشت به تو مى دهم و آن را از تو خریدارى مى نمایم. پیرمرد گفت: اى مرد، تو چقدر سخاوتمندى! سپس عمار آن چه را وعده كرده بود، به او داد و گردن بند را گرفت، بعد از آن، رسول خدا، به اعرابى پیر گفت: آیا سیر شدى؟ آیا بدن خود را پوشانیدى؟ پیرمرد گفت: آرى، پدر و مادرم به فداى تو، من دیگر بى نیاز گردیدم. 📚 [زندگانى حضرت زهرا سلام الله علیها، ترجمه بحار الانوار، ص327] 🆔 @ShamimeOfoq
💗 درک همسر ❣️ قمرسادات می‌دید كه شوهرش مثل روزهای اول نیست. خوشحال نیست. حتی چند ماه بعد، وقتی پسرشان دنیا آمد، باز هم محمدحسین خوشحال نبود. یعنی این طور نشان می‌داد كه خوش و خوب است، اما او می‌فهمید محمدحسین متأثر است. دلش می‌خواست برود نجف، اما خرج راه را نداشتند. قمرسادات گفت: «شما چرا این قدر ناراحت می‌كنید خودتان را؟ پول‌ نمی‌دهند، خب ندهند. بالاخره یك مقدار اثاثیه داریم. این‌‌ها را می‌فروشیم، خرج سفرمان درمی‌آید.» اثاثیه، همان جهاز قمرسادات بود: چینی‌‌‌‌های خوشگل لب طلایی، طلاهای ریز و درشت بیست و چهار عیار و... . حالا چند صد تومان پول داشتند كه می‌توانستند بدهند خرج كجاوه و كاروان و خورد و خوراك تا برسند به نجف. 📚 ‌(جعفریان، زندگی نامه سید محمدحسین طباطبائی رحمة الله علیه، ص 11 و 12) 🆔 @ShamimeOfoq
💔 3 دقیقه با خطبه فدکیه ❣️ در ظاهر، در واقع 💠 حضرت زهرا سلام الله علیها: 🌿 «آری، شما ناقه خلافت را در اختیار گرفتید، حتی این اندازه صبر نکردید که رام گردد، و تسلیمتان شود، ناگهان آتش فتنه‌‌‌‌‌ها را برافروختید، و شعله‌‌های آن را به هیجان درآوردید و ندای شیطان اغواگر را اجابت نمودید، و به خاموش ساختن انوار تابان آئین حق و از میان بردن سنّت‌‌های پیامبر پاک الهی پرداختید. به بهانه گرفتن کف - از روی شیر - آن را به کلی تا ته مخفیانه نوشیدید. ظاهراً سنگ دیگران را به سینه‌ می‌زدید اما باطناً در تقویت کار خود بودید. برای منزوی ساختن خاندان و فرزندان او به کمین نشستید، ما نیز چاره‌‌‌ای جز شکیبایی ندیدیم، همچون کسی که خنجر بر گلوی او و نوک نیزه بر دل او نشسته باشد!» 🥀 ▪️ همان طور که برای عده‌‌‌ای معنای زندگی، فقط خوش بودن و خوش گذراندن خودشان و خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شان نیست، برای عده‌‌‌ای دیگر، دقیقاً مسئله برعکس است. دست به انجام هیچ کار ثوابی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نمی‌زنند و در هیچ کار خیری شراکت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نمی‌کنند، مگر این که بدانند بیشتر از هزینه‌‌‌ای که کرده اند، سود و بهره عایدشان‌ می‌شود و اگر کاری برایشان سود مادی نداشته باشد، سراغش‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نمی‌روند مگر این که بدانند دیده‌ می‌شوند و بعدها‌ می‌توانند از اعتباری که محصول انجام این کار است، استفاده‌‌های چند برابر کنند. ▪️ اگر قرار است مسجدی بسازند، حتماً باید در پیشانی مسجد، اسمشان کاشی کاری و در جای جای مسجد، عکس و تصویرشان قاب شود. اگر قرار است در تهیه جهیزیه فقرا قدمی بردارند، باید قبل از جشن عروسی حتماً اسمشان را با صدای بلند و رسا اعلام کنند و جمعیت هم برای سلامتی شان، صلواتی جلی بفرستد. ▪️ اگر قرار است یتیمی را سرپرستی کنند، باید تمامی اعضای خانواده‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی یتیم، با رسانه‌‌‌‌‌ها مصاحبه کنند و به جان آن‌‌‌‌‌ها و خانواده هایشان دعا کند و خلاصه اینکه ملاکشان برای انجام هر کاری، فقط و فقط خودشان است و سود و منفعتی که به آن‌‌‌‌‌ها می‌رسد؛ یا پول و سرمایه مادی و یا کسب اعتبار و احترام در محله و بازار! ▪️ البته خداوند متعال، نه تنها برای اعمال این افراد، ذره‌‌‌ای ارزش و ثواب در نظر‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ نمی‌گیرد؛ بلکه در مقابل، به ازای هر عمل ریاکارانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی آن‌‌‌‌‌‌‌‌ها، گناهی در پرونده اعمالشان ثبت‌ می‌کند و روز حساب، برایشان روز حسرت خواهد بود. در زمان پیامبر، به غیراز عده‌‌‌ای انگشت شمار که دین خدا را برای خدا‌ می‌خواستند، گرداگرد ایشان را مسلمانانی گرفته بودند که در ظاهر اسلام را پذیرفته بودند اما درواقع، هدفشان کسب سود و منفعت برای خودشان بود؛ و دختر پیامبر آنان را به افرادی تشبیه کرد که کاسه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی شیر را دست‌ می‌گیرند و به بهانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی خوردن سرشیر، پنهانی شیر را‌ می‌نوشند. افرادی به ظاهر مسلمان؛ اما در واقع نامسلمان. 🆔 @ShamimeOfoq
download.jfif
19.3K
⁉️چرا بعضی ها بداخلاقند؟ چرا بعضی ها گاهی اوقات اخلاق خوبی دارند و بعضی وقتا اخلاقشان بد می شود؟ چرا بعضیا دروغ می‌گویند؟ چرا بعضی ها حسودند؟ چرا درس بعضی ها خوب است و درس بعضی ها خوب نیست؟ چرا ما بعضی ها را بیشتر دوست داریم؟ چرا نباید با غریبه ها حرف بزنیم ؟ چرا باید شاد باشیم ؟ چرا بعضی ها غمگین هستند؟ 😳😳 اوه چقدر سوال! باید بگویم که این سوال ها خیلی خوب است. اگر ما دلیل رفتارهای خودمان و دیگران را بفهمیم، بهتر می توانیم با هم زندگی کنیم. اگر جواب این سوال ها را ندانیم در مورد رفتارهای دیگران خوب فکر نمی کنیم و برای همین دچار گناه می شویم. اگر جواب این سوال ها را ندانیم ممکن است رفتار خوبی با دیگران نداشته باشیم . ✍🏼نویسنده: علیرضا متولی 🆔 @ShamimeOfoq
🌱🌿گیاهان حساسیت زا بعد از برگشتن ازسفر متوجه می شوید بدنتان پر از جوش است. با توجه به تجربه قبلی، حدس می زنید که گیاه خاصی باعث حساسیت پوستی در شما شده است. ⁉️حالا چه کار کنیم؟ 🌱🌱🌱محل جوش ها را به آرامی با آب و صابون بشویید. 🌱🌱مسکن موضعی روی جوش ها بمالید تا خارش آن خوب شود. 🌱🌱درصورت تاول زدن آنها را نخارانید. ترکیدن تاول ها و پخش شدن آب آنها می‌تواند باعث پخش شدن جوش روی قسمت های مختلف بدن انسان شود. 🆔 @ShamimeOfoq
های_یک_دقیقه ای 😊🌻مهمان آثار غم و اندوه ،کاملاً در چهره امیرالمومنین(ع) آشکار بود. از حضرت پرسیدند:« آقا چرا غمگین هستید؟» امام (ع)فرمود: «زیرا هفت روز است که مهمانی برایم نیامده است.» 🆔 @ShamimeOfoq