#یاس_نبوی
#عترت
#شعرفاطمی
#مرثیه_حضرت_زهرا
نیمه شب تابوت را برداشتند
بار غم بر شانه ها بگذاشتند
هفت تن، دنبال یک پیکر، روان
وز پی آن هفت تن، هفت آسمان
این طرف، خیل رُسُل دنبال او
آن طرف احمد به استقبال او
ظاهراً تشییع یک پیکر ولی
باطناً تشییع زهرا و علی
امشب ای مَه، مهر ورز و خوش بتاب
تا ببیند پیش پایش آفتاب
دو عزیز فاطمه همراهشان
مشعل سوزان شان از آهشان
ابرها گریند بر حال علی
می رود در خاک آمال علی
چشم، نور از دست داده، پا، رمق
اشک، بر مهتاب رویش، چون شفق
دل، همه فریاد و لب، خاموش داشت
مُردهای تابوت، روی دوش داشت
آه سرد و بغض پنهان در گلوی
بود با آن عدّه، گرم گفت و گوی
آه آه ای همرهان، آهسته تر
می برید اسرار را، سر بسته تر
این تنِ آزرده باشد جان من
جان فدایش، او شده قربان من
همرهان، این لیله ی قدر من است
من هلال از داغ و این بدر من است
اشک من زین گل، شده گلفام تر
هستی ام را می برید، آرام تر
وسعت اشکم به چشم ابر نیست
چاره ای غیر از نماز صبر نیست
چشم من از چرخ، پُر کوکب ترست
بعد از امشب روزم از شب، شب ترست
زین گل من باغ رضوان نفحه داشت
مصحف من بود و هجده صفحه داشت
مرهمی خرج دل چاکم کنید
همرهان، همراه او خاکم کنید
🔸شاعر: علی انسانی
🆔 @ShamimeOfoq
#یاس_نبوی
#عترت
#شعرفاطمی
#مرثیه_حضرت_زهرا
از در نمی گویم که تقصیری ندارد
جز سوختن این چوب تقدیری ندارد
در بشکند نجار از نو می تراشد
دل بشکند انگار تعمیری ندارد
گاهی لگد آنقدر محکم می شود که
در تا شروع روضه تاخیری ندارد
قانون در، پهلوی مادر، قدّ حیدر
غیر از شکستن فعل تعبیری ندارد
جنگ است و در مرز میان خیر و شر است
اما علی اینبار شمشیری ندارد
باید کسی خود را سپر می کرد و زهرا
جز آیه ی بازوش تفسیری ندارد
دشمن اگر یاغی است پس باید ادب کرد
دیوانه را وقتی که زنجیری ندارد
از کربلا شش ماهه ای اینجاست، دشمن
جز میخ در زهدان خود تیری ندارد
شاعر ندارد واژه ای این درد را و
این پرده را نقاش تصویری ندارد
🔸شاعر: محسن ناصحی
🆔 @ShamimeOfoq
#یاس_نبوی
#عترت
#مرثیه_حضرت_زهرا
از حیـدر خود گرفته ای رو ، زهـرا
چیزی تو نگفته ای ز بـازو ، زهـرا
ای کاش مـرا کنـار تو خـاک کنند
ای حوریه ی شکسته پهلـو ، زهـرا
✨مصطفی محمدی
🆔 @ShamimeOfoq
#یاس_نبوی
#عترت
#شعرفاطمی
#مرثیه_حضرت_زهرا
شکسته شد کمرم فاطمه زجا برخیز
ترحمی بنما یار باوفا برخیز
بدون تو به زمین میخورد یل یلها
سلاله ی نبوی جان مرتضی برخیز
چراغ خانه ی من قوت دلم زهرا
گره ز کار علی وا کن و بیا برخیز
غریب گشتم و بشنو تو التماس مرا
بیا برای رضامندی خدا برخیز
غریق ترس عجیبی ببین شده حسنم
تسلیه دل لرزان مجتبی برخیز
ببین که گیسوی زینب به شانه محتاج ست
دلش تو خوش کن و ای نازنین ما برخیز
ببین فتاده حسین ات ز رنگ و رو زهرا
بیا به نور دو عین ات، گل ولا برخیز
دلم شکسته و زخمی و کوه دردم من
به اشک دیده ی این خسته، دلربا برخیز
به پای درد تو من رفته ام از این دنیا
ببخش بر تن بی جان من بقا برخیز
بیا زکیه دوباره تو مهربانی کن
پناه شیر خدا معنی صفا برخیز
🔸شاعر: رضا آهی
🆔 @ShamimeOfoq