شِیخ .
کُنجِکتابخانه.
تلخـی عمر به شیرینـی عشق آکنده است
چه سـر انجام خوشـی گردش دنیـا دارد!
من اشک میخورم که نمک گیرتان شوم
از این شراب با برکت تر نمیشود . . . !
#سلامخانم
شِیخ .
درست آن هنگامی که رو به رویِ جمعِ کثیری از محبانَت ایستادهای و ندایِ هل من ناصر ینصرنی سر میدهی ،
چرخ ها را زده ام آمده ام خانهی تو
خودمانیم کسی جز تو نفهمید مرا (:
#صاحبنا
شِیخ .
حوالیِ تو ، دلدادگی ها طعمِ دیگری دارد . رنگِ آسمان به خود میگیرد و با آلودگی ها عجین نمیشود .. عجیب دلتنگم . دلتنگِ دیدارت ! دلتنگِ نشستنهایِ چند ساعتهام در کنارِ سنگِ مزارت . دلتنگِ شبهای قدری که تا صبح کنارت نشستم و با اللهِ رحیم درد دل کردم . دلتنگِ محبتِهای مُحبینت . کاش میتوانستم خودم را به تو برسانم . کنارت بنشینم و ساعتها بیاندیشم ... رفیقِ شفیقِ همیشه همراهِ من ، شهیدِ عزیزِ وطن ، حسینِ قهرمان ، من را به خودت برسان .
پ.ن : بین خودمون بمونه . بعضی شهدا درست مثل یکی از اعضای خانوادهی آدم میمونن. شاید کنارمون نباشن ولی یجوری هوامونو دارن که حد و اندازه نداره .
.