بعد از یک هفته، برگشتیم خونهی خودمون. انگار دنیا رو بهم دادن :) خوشحال و سرحال و سرزنده، دارم به فردا و فرداها فکر میکنم. لا به لای این خوشحالی و احساس آرامش با خودم گفتم روزی هم که برگردیم به خاک و دفن بشیم، همینقدر خوشحال میشم؟ کیفم کوک میشه؟ یا تازه اول بدبختیمه و باید غصه بخورم؟ نمیدونم والا...
خیلی خوشحالم؟ نه !
میپرسی چرا؟ میگم بین همه این دویدنها و روزمرگیها و موفقیتها، دردِ عمیقی توی سینم حس میکنم. دردی که به این سادگیها تسکین پیدا نمیکنه. تیر و ترکش از چند طرف میاد سمت قلبم... فلسطین، لبنان، سوریه! و فقط این وسط دنبال نقش خودمم. میگم خدا نکنه طوری بیتفاوت زندگی کنم که وجودم بابت این همه ظلم رنجور نشه! که شبها آروم بخوابم. بی فکر به راهی که درسته و بی فکر به راه چاره و قدم درست برداشتن.
حالم بده چون توی عصری زندگی میکنم که دغدغه آدمهاش فقط ثروت و شکم و منفعتِ. دنیا خیلی بزرگِ. آدما سطحش رو آوردن پایین و این درد آوره(:
پیروزی فکر، اندیشه و بقای مکتب تو، در این است که بجنگی و اگر کشته شوی، بدان که فکر تو باقی میماند.
امشب خونمون روضه داریم :)
روضه حضرت زهرا س. حسابی به یادتون خواهم بود. و حتما خیلی ویژه برای شما چند هزار نفر همراه همیشگی دعا میکنم.
خانهی ما، هرگاه حسینیه شد در آن حیات رونق گرفت. خانهای که در آن ذکر اهل بیت علیهالسلام نباشد زندگی در آنجا جریان نمییابد.
خدایا شکرت.
بابت اینکه توی عصر بلاگرها و حجاب استایلها، دنبال کننده هایی دارم که نه بخاطر این مسائل سطحی، بلکه بخاطر عقاید و تفکر و قلمم دنبالم میکنن..
زنِ مسلمان ...
کسی که شیفتهی فاطمهی زهرا سلام الله علیهاست؛ هم در خانه میدرخشد و هم در جامعه نقش آفرینی میکند. زن مسلمان، گوشه نشین، منزوی، بیتفاوت و تک بعدی نیست.
#فاطمیه | #حضرت_زهرا