eitaa logo
شعر هیأت
10.3هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
173 ویدیو
14 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹بهار عدالت🔹 یکی از همین روزها، ناگهان تو می‌آیی از نور، از آسمان تو می‌آیی و شب زمین می‌خورد و قد می‌کشد نور، در آسمان قفس با ظهور تو خط می‌خورد زمین می‌شود سهم آزادگان به سر می‌رسد فصل سرد سکوت ترک می‌خورد بغض فریادمان تو می‌آیی از فصل عدل علی به تقسیم لبخند، تقسیم نان تو از سمت طوفان شبی می‌رسی به دست تو تیغی عدالت نشان تو می‌آیی و با سرانگشت تو ورق می‌خورد سرنوشت جهان تو در باغ آدینه گل می‌کنی بهار عدالت، امام زمان! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1403@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹صبح صادق🔹 اگرچه زود؛ می‌آید، اگرچه دیر؛ می‌آید سوار سبزپوش ما به هر تقدیر می‌آید همان خورشید موعودی که در روز طلوع او حدیث صبح صادق می‌شود تفسیر، می‌آید زمین آبی‌تر از این آسمان‌ها می‌شود وقتی که آن آیینۀ سبز «خدا - تصویر» می‌آید شکوه مهربانی که نگاه نافذش حتی به روی سنگ‌ها هم می‌کند تأثیر، می‌آید در اعماق نگاهش می‌توان خشمی مقدس دید دلش لبریز از مهر است و با شمشیر می‌آید چنان با ضربه‌های حیدری اعجاز خواهد کرد که از دیوار هم گل‌نغمۀ تکبیر می‌آید دقیقاً رأس آن ساعت که در نزد خدا ثبت است نه قدری زودتر از آن نه با تأخیر می‌آید 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1387@ShereHeyat
بی‌خواب پی هم‌نفسی می‌گردد بی‌تاب پی دادرسی می‌گردد انگار که هر شب آسمان، ماه به دست تا صبح به دنبال کسی می‌گردد 📝 #حامد_طونی 🌐 shereheyat.ir/node/3805 ✅ @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹جاءَ الحق🔹 باز دل، چلّه‌نشین حرمِ راز شده‌ست مرغ شب، با نفس صبح هم‌آواز شده‌ست باز با دست سحر، پنجره‌ها باز شده‌ست باز فصلِ سفرِ چلچله آغاز شده‌ست با نسیمی که به دل‌جویی من می‌آید باز عطر گل نرگس ز چمن می‌آید این گل لاله، که زیبایی بی‌حدّ دارد در چمن تازگی و لطف مجدّد دارد نکهت فاطمه و عطر محمّد دارد آفرینش به لبش، ذکر خوش‌آمد دارد این گل سرخ، که از گلبن توحید شکفت هر که دیدش، «زَهَقَ الباطِلُ و جاءَ الحَق» گفت جلوۀ «وَالقمر» و آیت «وَالعصر» آمد رحمت واسعۀ بی‌حد و بی‌حصر آمد فتح نزدیک شد و، زمزمۀ نصر آمد کارفرمای دوعالم، ولیِ‌ عصر آمد گرچه در خوشدلی فاطمه، تردیدی نیست زادروز پسرش هست، ولی عیدی نیست چه بگویم که مرا عقدۀ عالم به گلوست داستان من وغم، خاطرۀ سنگ و سبوست کی شود پرده به یک سو رود از چهرۀ دوست «آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست» عید روزی‌ست، که بارد به جهان ابرِ کَرم مصلح کل بزند تکیه به دیوارِ حرم عیدی روزی‌ست، که آفاق گلِ نور شود از جهان، سایۀ بیدادگران دور شود روز نابودی تزویر و زر و زور شود یعنی از پرتو موسی، همه جا طور شود عیدی روزی‌ست، که آفاق منوّر گردد باغ سرسبز شود، باز ورق برگردد عید روزی‌ست، که دل‌ها شود از غصه جدا روز آغاز ثمربخشی خون شهدا برسد پرتو روشنگر مصباح هدی تکیه بر کعبه زند منتقم خون خدا بشنود گوش فلک، صوت خوش تکبیرش دولت عدل شود، دولت عالم‌گیرش عید روزی‌ست، که با عشق، هماهنگ شود عرصه بر تهمت و تزویر و ریا تنگ شود نرم، چون آب، دلِ سخت‌تر از سنگ شود باغ سرسبز و نشاط‌آور و گل‌رنگ شود عید روزی‌ست، که ایمان و امان تازه شود یک چمن لالۀ پرپر شده، شیرازه شود ای که جبریل امین، پیک پیام‌آور توست ای که عیسای نبی، روز فرج، یاور توست سرمۀ چشم ملائک، همه خاک در توست چشم بر راه ظهورت به خدا، مادر توست تو بیا! تا غم عالم، همه از دل برود کشتی از دامن توفان، سوی ساحل برود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1381@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹موعود🔹 ...هر کوچه و هر خانه‌ای از عطر، چو باغی‌ست در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغی‌ست آویخته بر سر درِ هر خانه چراغی‌ست بر هر لبی از موعد و موعود، سراغی‌ست از شوق، همه رو به سوی میکده دارند یاری ز سفر، سوی وطن آمده دارند کی یار سفر کردهٔ ما از سفر آید بعد از شبِ دیجورِ محبان، سحر آید از باب صفا، قبلهٔ ما کی به در آید بی‌بال و پران را پر و بالی دگر آید کی پرده گشاید ز رخ آن روی گشاده کز رخ کند از اسب، دو صد شاه، پیاده... تو در پی خود، قافله در قافله داری در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری با آن‌که خود از منتظرانت گله داری سوگند به آن اشک که در نافله داری با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟ کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟ ما ریزه‌خوریم و تو ولی‌نعمت مایی هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی یک پرتو از آن چاردهم لمعه نیامد بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد... بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما کس نیست در این قافله، وامانده‌تر از ما ما بی‌خبریم از تو و تو باخبر از ما ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما ما شب‌زده‌ایم و تو همان صبح سپیدی تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی عشق ابدی و ازلی با تو بیاید شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید آرامش بین‌المللی با تو بیاید ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید عمری‌ست که در بوتهٔ عشقت به‌گدازیم هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم هرچند که ما بهره‌ور از فیض حضوریم داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم در کوه و بیابان ز چه رو دربه دری تو؟ هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/267@ShereHeyat
🔹دست دعا🔹 از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را آن کس که تو را دید نداند سر و پا را تا باد صبا بوی تو را در چمن آرد برداشته هر شاخ گلی دست دعا را باشد همه شب نام خوشت ورد زبانم اَصبَحتُ عَلَی ذِکرِکَ سِرّاً و جَهارا گیرم که شکیبد دل ما، رحم تو چون شد؟ بردار نقاب از رخ و بنمای لقا را... در کوی تو دیگر به سرافرازی ما کیست؟ گر عشق کند خاک به راهت سر ما را عمری‌ست «حزین» را کف امید فراز است امید که محروم نسازند گدا را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1158@ShereHeyat
🔹مسیحا نفس🔹 مژده، ای دل که مسیحا نفسی می‌آید که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش زده‌ام فالی و فریادرسی می‌آید زآتش وادی ایمن نه منم خُرّم و بس موسی اینجا به امید قبسی می‌آید... کس ندانست که منزلگه معشوق کجاست این قدر هست که بانگ جرسی می‌آید... دوست را گر سر پرسیدن بیمار غم است گو بیا خوش که هنوزش نفسی می‌آید خبر بلبل این باغ بپرسید که من ناله‌ای می‌شنوم کز قفسی می‌آید... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3802@ShereHeyat
🔹سلام ما برسانی🔹 ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی جهان و هرچه در او هست صورت‌اند و تو جانی به پای خویشتن آیند عاشقان به کمندت که هرکه را تو بگیری ز خویشتن برهانی مرا مپرس که چونی به هر صفت که تو خواهی مرا مگو که چه نامی به هر لقب که تو خوانی چنان به نَظرۀ اول ز شخص می‌ببری دل که باز می‌نتواند گرفت نظرۀ ثانی تو پرده پیش گرفتی و ز اشتیاق جمالت ز پرده‌ها به درافتاد رازهای نهانی بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی چو پیش خاطرم آید خیال صورت خوبت ندانمت که چه گویم ز اختلاف معانی من ای صبا ره رفتن به کوی دوست ندانم تو می‌روی به سلامت سلام ما برسانی سر از کمند تو «سعدی» به هیچ روی نتابد اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/354@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹شوق دیدار🔹 ای در نگاه تو رازِ هزارانِ درِ بستۀ آسمانی کی می‌گشایی به رویم دری از سرِ مهربانی؟ تو با سرانگشت خود پرده از راز گل می‌گشایی با دست خود شبنم صبح در کام گل می‌چکانی تو در دل سنگ‌ها بغض هر چشمه را می‌شناسی تو رودها را به آبی‌ترین لحظه‌ها می‌رسانی وا می‌کنی مشت هرچه مترسک -که حجم فریب است- می‌آیی و بیدها را به خاک ادب می‌نشانی آغاز باران و خورشید در چشم‌های تو پیداست تو با درخت و نسیم و گل و شاپرک، همزبانی کی طعم دیدار خورشید را می‌چشانی به گل‌ها کی گرد اندوه را از نگاه همه می‌تکانی؟ دنیای بی‌تو فریب است، رنگ است، نام است، ننگ است... ای خضر ما را از این ورطۀ وهم، کی می‌رهانی؟ بر ما جزیره‌نشینان سیارۀ درد، رحمی! امثال ما را فقط تو از این رنج‌ها می‌توانی... چشم انتظار تو بیرون از این شهر من ایستادم قرآن و آیینه در دست شاید مرا هم بخوانی می‌دانم ای دوست می‌آیی و می‌نشینی کنارِ آنان که خوبند - در شهر در خلوت بی‌نشانی- بابای پیرم به یاد تو هر جمعه در ندبه می‌گفت: «آه از جوانی به پیری...» نه در پیری و نه جوانی... مادر بزرگم همیشه دعا می‌کند در حق من: «روزی الهی ببینم که سرباز صاحب زمانی» یک روز در مسجد سهله از شوق دیدار گفتم حس من این است امروز در مسجد جمکرانی... 📝 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بیت آخر با الهام از بیت استاد مجاهدی: در مسجد سهله از تو دم باید زد در مسجد جمکران تو را باید دید 🌐 shereheyat.ir/node/3810@ShereHeyat
🔹پایان پریشانی‌ها🔹 چشم‌ها پرسش بی‌پاسخ حیرانی‌ها دست‌ها تشنهٔ تقسیم فراوانی‌ها با گل زخم، سر راه تو آذین بستیم داغ‌های دل ما جای چراغانی‌ها حالیا دست كریم تو برای دل ما سرپناهی‌ست در این بی‌سر و سامانی‌ها وقت آن شد كه به گل حكم شكفتن بدهی ای سرانگشت تو آغاز گل‌افشانی‌ها فصل تقسیم گل و گندم و لبخند رسید فصل تقسیم غزل‌ها و غزل‌خوانی‌ها سایهٔ امن كسای تو مرا بر سر، بس تا پناهم دهد از وحشت عریانی‌ها چشم تو لایحهٔ روشن آغاز بهار طرح لبخند تو پایان پریشانی‌ها 📝 🌐 shereheyat.ir/node/257@ShereHeyat
🔹نور و باران🔹 برای از تو سرودن، زبان ما بسته‌ست که در برابر تو، شعر، دست و پا بسته‌ست به هر دری که زدم رو به تو گشوده نشد دلم شکسته، فقط چشم بردعا بسته‌ست چگونه نور تو را پشت ابر باید دید؟ که اشک، راه تماشای چشم را بسته‌ست برای یاس حیاط از تو گفتم و گل داد چه قدر غنچه به تو عاشقانه وابسته‌ست «دلم قرار نمی‌گیرد از فغان بی‌تو» که راه چارۀ ما بی‌قرارها بسته‌ست تو آسمان و زمینی، تو نور و باران، تو… چقدر از تو نشان هست و چشم ما بسته‌ست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3797@ShereHeyat
🔹دوستت دارم🔹 همیشه در میان شادی و غم دوستت دارم چه شعبان‌المعظم، چه محرّم دوستت دارم دلم با عشق، خویشاوندی دیرینه‌ای دارد از آغاز جهان، از عهد آدم دوستت دارم وضوی گریه می‌گیرم در استغفار و می‌ریزم به پایت جان که ای جانان دمادم دوستت دارم برای این دل بیچاره همدم، عاشقت هستم برای زخم‌های سینه مرهم، دوستت دارم نگو از چشم من افتاده‌ای من چشم در راهم که از تو بشنوم یک‌بار من هم دوستت دارم خودم را بین آغوش تو می‌بینم شبیه حُر که با اشک خودش می‌گفت نم‌نم دوستت دارم در این دنیا نبردی آبرویم را در آن دنیا چه خواهی کرد؟! من در هر دو عالم دوستت دارم مرا حتی اگر در آتش خشمت بسوزانی زنم فریاد در بین جهنّم دوستت دارم دل دلواپسی دارم، دلی از غصه‌ها سرشار ولی «یا کاشف الهَم کاشف الغم» دوستت دارم فراز آخر شعر است و یک اقرار بی‌پایان مرا بسیار می‌خواهی و من کم دوستت دارم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2222@ShereHeyat
🔹رفتند که...🔹 رفتند که این نام سرافراز بماند بر مأذنه‌ها نام علی باز بماند رفتند که در این قفس تنگ، در این شهر یک پنجرۀ رو به خدا باز بماند رفتند که در دل، دلِ ما عشق نمیرد رفتند که زیبایی این راز بماند... هر کس به دلش شوق خطر هست بیاید هر کس که ندارد دل پرواز، بماند گفتند که اعجاز حسین است شهادت رفتند که این راهِ پُر اعجاز بماند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3825@ShereHeyat
🔹دست دعا🔹 از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را آن کس که تو را دید نداند سر و پا را تا باد صبا بوی تو را در چمن آرد برداشته هر شاخ گلی دست دعا را باشد همه شب نام خوشت ورد زبانم اَصبَحتُ عَلَی ذِکرِکَ سِرّاً و جَهارا گیرم که شکیبد دل ما، رحم تو چون شد؟ بردار نقاب از رخ و بنمای لقا را... در کوی تو دیگر به سرافرازی ما کیست؟ گر عشق کند خاک به راهت سر ما را عمری‌ست «حزین» را کف امید فراز است امید که محروم نسازند گدا را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1158@ShereHeyat
🔹ماه روشن🔹 السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما ما به دنبال تو می‌گردیم و تو دنبال ما ماهِ پیدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه محو رؤیت این ماه یعنی نامۀ اعمال ما خاصه این شب‌ها که ابر و باد و باران با من است خاصه این شب‌ها که تعریفی ندارد حال ما کاش در تقدیر ما باشد همه شب‌های قدر کاش حَوِّل حالَنایی‌تر شود احوال ما ما به استقبال ماه از خویش تا بیرون زدیم ماه با پای خودش آمد به استقبال ما گوشۀ چشمی به ما بنمای ای ابروهلال تا همه خورشید گردد روزی امسال ما 📝 🌐 shereheyat.ir/node/294@ShereHeyat
🔹ماه مبارک🔹 تسنیم دعای سحر و عطر اذان است این مائده، این ماه مبارک، رمضان است این سفرۀ رحمت که سحرگاه به پا شد آغاز بهاری‌ست که آرامش جان است... ماهی‌ست که قدرش به شب قدر شبیه است ماهی‌ست که قدرش چو شب قدر نهان است این ماه اگر رخ بنماید همه روز است پیداست درخشندگی‌اش گر چه نهان است «در حسرت دیدار تو آواره‌ترینم» ای ماه که تصویر تو در آب روان است «وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی» وقتی که جهان بی‌تو در این خواب گران است ای ماه مبارک، رمضان، ماه درخشان آرامش تو ناب‌ترین حس جهان است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3857@ShereHeyat
🔹ماهِ مهمانیِ حق🔹 رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم زیر سنگینی اعمالِ پریشان مُردیم رمضان است، بیایید سبک‌بار شویم می‌توانیم در این ماه به قرآن برسیم می‌توانیم در این ماه، علی‌وار شویم ماهِ مهمانیِ حقّ است، بیایید همه تا نمک‌خوردهٔ این سفرۀ افطار شویم چشم‌ها را بتکانیم در این ماهِ زلال با دو آیینه همه راهیِ دیدار شویم... سِرِّ سی جزء به سی روز فرو می‌آید هان! رفیقان! همه آیینه‌ٔ اسرار شویم یازده ماه گذشت و خبر از عشق نشد با خداوند، در این ماه مگر یار شویم رمضان است رفیقان! همه بیدار شویم همه بیدار در این فرصتِ سرشار شویم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/326@ShereHeyat
🔹ماه صیام🔹 سعی کن در عزت سی‌پارهٔ ماه صیام کز فلک از بهر تعظیمش فرود آمد پیام... چون درِ دوزخ، دهان گر چند روزی بسته شد باز شد چندین در از جنت به روی خاص و عام خال روی مه‌جبینان گر ز مشک و عنبر است از شب قدر است خال چهرهٔ ماه صیام نیست در سالی دو عید افزون و از فرخندگی عید باشد مردمان را سی شب این ماه تمام لذت افطار در دنبال باشد روزه را صبح اگر بندد دری ایزد، گشاید وقت شام روزه سازد پاک «صائب» سینه‌ها را از هوس زآتش امساک می‌سوزد تمناهای خام 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1483@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹روزه یعنی...🔹 ای که از سوز تو پیداست تمنای حسین «روزه یعنی عطش و روضۀ لب‌های حسین» روزه یعنی که به تکبیرة الاحرام سحر قصد قربت کنی از مسجد الاقصای حسین... روزه چون «حر» به کنار آمدن از راه خطاست چشم پوشیدنِ از غیر و تماشای حسین... این «حبیب» است که یک روزه به دست آورده‌ست سندِ دیدن محبوب به امضای حسین روزه یعنی که بخواهی به دعای شب قدر شوق پیوستنِ یک قطره به دریای حسین روزه یعنی که به صحرای بلا، جام به دست آب بردن به سوی خیمۀ گل‌های حسین روزه یعنی که توقف به لب شط فرات اقتدا کردنِ سی روز به سقای حسین وقت افطار شد ای سوخته در آتش دل «روزه یعنی عطش و روضۀ لب‌های حسین» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3877@ShereHeyat
🔹همسایه🔹 آمدم از شب تاریک به فردا برسم از بد و خوب گذشتم که به اینجا برسم پشت سر، خاطرۀ کودکی‌ام جا مانده یک نفر در دل من هست که تنها مانده با دل خسته کسی کاش که راهی نشود هیچ‌کس، هیچ‌کس، آواره الهی نشود خانه‌ام سوخت، اگر این همه راه آمده‌ام «از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ام» از غم و درد دلم کاش که آکنده نبود جنگ در کشور من کاش پناهنده نبود... من همانم که نرفته‌ست غمت از یادم تو همانی که زمین خوردی و من افتادم پای یک چشمه نبوده مگر آبادی‌مان؟ پس چرا دور شده خانۀ اجدادی‌مان؟... هشت سال از تب یک عشق سرودم با تو من مگر هم‌نفس جنگ نبودم با تو؟ حائلی بین دل ما دو نفر کاش نبود مرزها ساختۀ دست بشر کاش نبود دوستی کاش دمی دست تکانم بدهد وقت لبخند زدن بغض امانم بدهد هر دو همسایۀ دیوار به دیوار من‌اند مثل تو، شادی و اندوه وطن‌دار من‌اند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3878@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹ساحل نجات🔹 لطفی که کرده است خجل بارها مرا برده‌ست تا دیار گرفتارها مرا رؤیای یوسفانۀ دیدارت ای عزیز آواره کرده در دل بازارها مرا با یک کلاف کهنه از این عبد روسیاه قابل بدان میان خریدارها مرا ای گل! ببین که دوری از نرگس رخت یک عمر کرده همنفس خارها مرا در ساحل نجات تو پهلو گرفته‌ام سیل گناه برده اگر بارها مرا این هفته هم گذشت چنان هفته‌های قبل بی‌تاب کرده قصۀ تکرارها مرا یاد لبان خشک ترک خورده‌ای مدام برده به کربلا دم افطارها مرا 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2945@ShereHeyat
💠 به همت دفتر شعر جامعه ایمانی مشعر برگزار می‌شود: 🔹کنگره فصلی شعر کوتاه (ویژهٔ قالب‌های دوبیتی و رباعی) 🔹فصل پنجم:‌ رمضانیه (با محوریت دعاهای ۴۴ و ۴۵ صحیفه سجادیه) 🔹برگزیدگان: هر اثر برگزیده: سه میلیون ریال (تعداد برگزیدگان با نظر داوران کنگره تعیین خواهد شد.) 🔹مهلت ارسال آثار: تا پایان چهارشنبه ۲۹خرداد۱۳۹۸ 🔹نحوه ارسال آثار: ثبت اثر در پایگاه شعر هیأت به نشانی: 🌐 www.shereheyat.ir ✅ @ShereHeyat
💠 اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي جَعَلَ مِنْ تِلْكَ السُّبُلِ شَهْرَهُ شَهْرَ رَمَضَانَ، شَهْرَ الصِّيَامِ، وَ شَهْرَ الْإِسْلَامِ، وَ شَهْرَ الطَّهُورِ، وَ شَهْرَ التَّمْحِيصِ، وَ شَهْرَ الْقِيَامِ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ، هُدىً لِلنَّاسِ، وَ بَيِّناتٍ مِنَ الْهُدى وَ الْفُرْقان ستایش برای خداست که ماه خود، ماه رمضان را از جمله راه‌های احسان قرار داد؛ که ماه روزه، ماه اسلام، ماه پاکیزگی از آلودگی‌ها، ماه رها شدن از گناهان و ماه شب‌زنده‌داری‌ها است. ماهی که قرآن در آن نازل گردیده؛ قرآنی که راهنمای مردم و نشانۀ آشکار هدایت و جداکنندۀ حق از باطل است. 📗 صحیفه سجادیه، دعای۴۴ 💠 به همت دفتر شعر جامعه ایمانی مشعر برگزار می‌شود: 🔹کنگره فصلی شعر کوتاه (ویژهٔ قالب‌های دوبیتی و رباعی) 🔹فصل پنجم:‌ رمضانیه (با محوریت دعاهای ۴۴ و ۴۵ صحیفه سجادیه) 🔹برگزیدگان: هر اثر برگزیده: سه میلیون ریال (تعداد برگزیدگان با نظر داوران کنگره تعیین خواهد شد.) 🔹مهلت ارسال آثار: تا پایان چهارشنبه ۲۹خرداد۱۳۹۸ 🔹نحوه ارسال آثار: ثبت اثر در پایگاه شعر هیأت به نشانی: 🌐 www.shereheyat.ir 🔹ویژگی‌ها و شرایط آثار: ▫️محدودیتی در تعداد آثار ارسالی وجود ندارد، اما از یک شاعر بیش از ۴ اثر، برگزیده نمی‌شود. ▫️اشعار تنها در قالب‌های «دوبیتی» (با وزن رایج: مفاعیلن مفاعیلن فعولن) و «رباعی» پذیرفته می‌شود. ▫️آثاری که خوش‌آهنگ نبوده و دارای سکت‌های موسیقایی بدون دلالت هنری باشد، کنار گذاشته می‌شود. ▫️آثاری که قبلا منتشر شده و یا در سایر کنگره‌ها برگزیده شده باشد، به مرحله داوری نهایی راه نخواهد یافت. ▫️تنها اشعاری که به زبان معیار سروده شده باشد، مورد بررسی قرار می‌گیرد و آثاری که به زبان محاوره باشد قابل پذیرش نیست. 🔸 طبق روال کنگره‌های مجازی، مهلت دریافت آثار قابل تمدید نیست. 🔸 حق چاپ و انتشار تمام آثار ارسال شده، برای دبیرخانه محفوظ است. ✅ @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹مادرِ هستی🔹 ای بر تو سلام آمده از داور هستی بگذشته در آیین نبی از سر هستی دل داده و دل برده ز پیغمبر هستی زیبد که بخوانند تو را مادر هستی الحق که خدا، هستی خود را به تو داده ام الّنجبا، فاطمه زهرا به تو داده اسلام ز اموال تو سرمایه گرفته دین در کنف عزّت تو سایه گرفته توحید ز اخلاص تو پیرایه گرفته اخلاص ز حُسن عملت پایه گرفته همّت سر تسلیم به دیوار تو سوده پیش از تو زنی لب به شهادت نگشوده تو در دل سختی به پیمبر گرویدی هر بار بلا را به سر دوش کشیدی بر یاری اسلام به هر سوی دویدی بس زخم زبان‌ها که ز کفّار شنیدی ای قامت مردان جهان خم به سجودت ای تکیه‌گه ختم رسل نخل وجودت ای مکّه ز خاک قدمت خلد مخلّد ای عصمت معبود و امید دل احمد اسلام به پا خواست و گردید مؤید از ثروت تو، تیغ علی، خُلق محمّد تا حشر خلایق که خدا را بپرستند مرهون فداکاری و ایثار تو هستند... تنها نشدی همسر و دلدار محمّد در سخت‌ترین روز شدی یار محمّد در شدت غم گشتی غمخوار محمّد پیوسته دلت بود گرفتار محمّد در پیش رویش گشت وجودت سپر سنگ باشد که کنی در ره او چهره ز خون رنگ آن‌روز که افتاد خزان در چمن تو پر زد به جنان طوطی روح از بدن تو تا بوی گل احمدی آید ز تن تو شد جامۀ پیغمبر اکرم کفن تو با مرگ تو آغاز شد ای عصمت سرمد بی‌مادری فاطمه، تنهایی احمد... برخیز که بر ختم رسل فخر زمانه خانه شده غمخانه، ای بانوی خانه بر گیسوی زهرا که زند بعد تو شانه؟ بی‌تو شده از هر مژه‌اش سیل روانه بی روی تو گردون به نظر تیره چو دود است برخیز که بی‌مادری فاطمه زود است... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/348@ShereHeyat