eitaa logo
شعر هیأت
10.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
183 ویدیو
15 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیهاالسلام 🔹حُسن ختام🔹 یک گل، نصیبم از دو لب غنچه‌فام کن یا پاسخ سلام بگو، یا سلام کن! ای حُسن مطلعِ غزل زندگانی‌ام شعر مرا تمام، به حسن ختام کن ای آفتاب خانۀ حیدر، مکن غروب این سایه را تو بر سر من، مُستدام کن پیوسته نبض من به دو پلک تو بسته است بر من، تمام من! نگهی را تمام کن... از سروِ قدشکسته نخواهد کسی خرام ای قامتت قیامت من، کم قیام کن! در‌های خُلد بر رخ من باز می‌کنی از مِهر، همره دو لبت یک کلام کن با یک نگاه عاطفه، عمر دوباره باش ای مِهر پرفروغ، طلوعی به شام کن این کعبه، بازویش حَجرالاسوَد علی‌ست زینب بیا و با حجرم استلام کن 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹مرهم🔹 جايی برای كوثر و زمزم درست كن اسما برای فاطمه مرهم درست كن تابوت كوچكی كه بميرم درون آن با چند تخته چوب برايم درست كن تا داغ اين شقايق زخمی نهان شود تابوتی از لطافت شبنم درست كن مثل شروع زندگی مرتضی و من بی‌زرق و برق، ساده و محكم درست كن از جنس هيزمی كه در خانه سوخت، نه از چند چوب و تختۀ مَحْرَم درست كن طوری كه هيچ خون نچكد از كناره‌اش مثل هلال لاله كمی خم درست كن 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹ختم قرآن🔹 «عشق، سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم هر که خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم» کشتی‌ام بی‌ ناخدا دارد به دریا می‌رود وقت طوفان است بسم الله الرحمن الرحیم دست من بسته‌ست، جای من رجزخوان می‌شوی کوچه، میدان است بسم الله الرحمن الرحیم ختم قرآنِ تو جای «ناس» گویا با «حدید» رو به پایان است بسم الله الرحمن الرحیم... «قدر» می‌خوانم و می‌دانم که از نامحرمان «قدر» پنهان است بسم الله الرحمن الرحیم آب را از سلسبیل آورده‌ام «اسما»! بریز غسل باران است بسم الله الرحمن الرحیم 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹حقیقت🔹 ای اشک مهلتی دل غمگین و خسته را! چشمان غم گرفتۀ در خون نشسته را مولا کنار فاطمه بدرود می‌کند با بند بند خویش نگاهی گسسته را بر دوش می‌گذارد و از خانه می‌برد امشب علی حقیقت پهلو شکسته را! از کوچه‌های شهر که رد می‌شود، غمی در شعله می‌برد دلِ درهای بسته را او را به خاک تیره... نه! پرواز می‌دهد در آسمان کبوتر از بند رسته را... 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹عصای صبر🔹 چو آفتاب رُخت را غبار ابر گرفت شکوه نام علی غربتی ستبر گرفت جهان و کُن فیکونش در اختیار تو بود عدو چگونه فدک را ز تو به جبر گرفت؟ خمید قامت او زیر بار اندوهت اگرچه دست علی را عصای صبر گرفت پدر به دیدن تو تا بهشت صبر نکرد تو را ز دست علی در میان قبر گرفت تمام غربت خود را گریست در دل چاه که تا همیشه دل چاه مثل ابر گرفت 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹یک آسمان کبوتر🔹 عطر تن پیمبر از این خانه می‌رود بال ملک معطر از این خانه می‌رود از اینکه مهر مادر من آب بوده است هر چشمی آمده، تَر از این خانه می‌رود وقتی در آخرین نفسش آه می‌کشد یک آسمان کبوتر از این خانه می‌رود... حیف از گلی که خانه‌نشینی نصیب اوست حیف از گلی که پرپر از این خانه می‌رود دیدی چه زود گرد یتیمی به دل نشست دیدی چه زود مادر از این خانه می‌رود... هر جا که می‌روی برو ای دل ولی بدان راه بهشت آخر از این خانه می‌رود 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹گل محمدی من🔹 گلی که عالم از او تازه بود، پرپر شد یگانه کوکب باغ وجود، پرپر شد شب شهادت زهرا علی به خود می‌گفت: گل محمدی من چه زود پرپر شد! خزان چه کرد که در چشم اشکبار علی تمام گلشن غیب و شهود، پرپر شد به باغ حسن کدام آفتاب ناب، افسرد که در مدار افق هرچه بود، پرپر شد؟ برای تسلیت اهل باغ آمده بود شقایقی که به صحرا کبود، پرپر شد نشان ز پاکی روح لطیف فاطمه داشت بنفشه‌ای که سحر در سجود، پرپر شد ز فیض صحبت او رنگ و بوی عزّت داشت گلی که تشنه میان دو رود پرپر شد 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹دلی داغدار🔹 کوه آهسته گام برمی‌داشت پیکر آفتاب بر دوشش مثل آتشفشان خاموشی کوه بود و غرور خاموشش کوه می‌رفت و پا به پایش نیز کاروان کاروان غم و اندوه کوه می‌رفت و بر زمین می‌ماند یک دماوند ماتم و اندوه وقت آن بود تا در آن شب سرد خاک مهمان آفتاب شود وقت آن بود سقف سنگی شب خم شود، بشکند، خراب شود کوه با آفتاب نیمه شبش سینۀ خاک را چراغان کرد دور از آن چشم‌های نامحرم عشق را زیر خاک پنهان کرد ماه از کوه چهره می‌دزدید تاب آن دشتِ گریه‌پوش نداشت کوه سنگین و خسته برمی‌گشت آفتابی به روی دوش نداشت کوه می‌رفت و پشت نخلستان با دلی داغدار گم می‌شد کوه می‌رفت و خانۀ خورشید در مِهی از غبار گم می‌شد... 📝 📗 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹رازِ مگو🔹 گل‌های عالم را معطر کرده بویت ای آن که می‌گردد زمین در جستجویت یادش به‌خیر آن روزها ریحان به ریحان می‌چید پیغمبر بهشت از رنگ و بویت سیاره‌ها را در نخی می‌چیدی آرام می‌ساختی تسبیحی از خاک عمویت برداشتند از سفره‌ات نان، مردم شهر جرعه به جرعه آب خوردند از سبویت درهای رحمت باز می‌شد با دعایت دردا که می‌بستند درها را به رویت تاریخ می‌داند فدک تنها بهانه‌ست وقتی بهشت آذین شده در آرزویت وقتی منزه گشته خاک از سجده‌هایت وقتی مطهّر می‌شود آب از وضویت چادر حمایل می‌کنی از حق بگویی حتی اگر یک شهر باشد روبرویت برخاستی با آن صفت‌های جلالی این بار آتش می‌چکید از خلق و خویت حتی زمان می‌ایستد از این تجسم تو سوی مسجد می‌روی، مسجد به سویت از های و هو افتاد دنیا با سکوتت دنیا به آرامش رسید از های و هویت از بانگ بسم الله الرحمن الرحیمت از شکوه‌هایِ الذین آمنویت تو خطبه می‌خواندی و می‌لرزید مسجد ذرات عالم یک‌صدا لبیک‌گویت خطبه به اوج خود رسید آن‌جا که می‌ریخت مدح علی، حیدر به حیدر از گلویت گفتم علی... او قطره قطره آب می‌شد آن شب که روشن شد سپیدی‌های مویت آن شب که زخم تو دهان وا کرد، آرام زخم تو آری زخم... آن رازِ مگویت هنگام دفن تو علی با خویش می‌گفت رفتی ولی پایان نمی‌یابد شروعت... 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹عقیق سرخ🔹 از آنچه در دو جهان هست بیشتر دارد فقط خداست که از کار او خبر دارد یکی برای علی ماند و آن یکی همه بود اگر چه لشکر دشمن چهل نفر دارد عقیق سرخ از آتش نداشت واهمه‌ای کسی که کفو علی می‌شود جگر دارد کمر به یاری تنهایی علی بسته میان کوچه اگر دست بر کمر دارد سر علی به سلامت چه باک از این سردرد محبت ولی‌الله درد سر دارد کسی که شهر سر سفرهٔ قنوتش بود چگونه دست به نفرین قوم بردارد؟! صدا زد: «اشهد ان علی ولی‌الله» ولی دریغ که این شهر، گوشِ کر دارد... کنیز بیت علی خاک را طلا می‌کرد سقیفه را بنگر فکر سیم و زر دارد اگرچه باغ فدک نعمت فراوان داشت ولی ولایت او بیشتر ثمر دارد گرفت راه زنی را به کوچه راهزنی در آن محله که بسیار رهگذر دارد... بگو به دشمن مولا، مرام ما این نیست زمان جنگ بیاید اگر هنر دارد... بگو به شعله: چه وقت دخیل بستن بود؟ هنوز چادر او کار با بشر دارد... دهان تیغ دودم را عجیب می‌بندد وصیتی که علی از پیامبر دارد فدای محسن شش ماهه‌اش که زد فریاد سپر ندارد اگر مادرم پسر دارد به شعله سوخت پر و بال مادر، اما نه حسین هست، حسن هست، بال و پر دارد اگر خمیده علی، از نماز آیات است در آسمان غمش هاله بر قمر دارد شبانه گشت به دست ستاره‌ها تشییع که ماه، الفت دیرینه با سحر دارد میان شعله دعایش ظهور مهدی بود که آه سوختگان بیشتر اثر دارد 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹فصل غریبی🔹 ای وای از آن حدیث به دفتر نیامده ای وای از آن شروع به آخر نیامده ای وای از آن یقین به باور نیامده ای وای از آن مزار کبوتر نیامده ای وای از آنکه رفته و دیگر نیامده ای دل حدیث دختر طاها شنیده‌ای؟ یَرضی شنیده‌ای لِرضاها شنیده‌ای؟ هنگامۀ نماز دعاها شنیده‌ای؟ حتی تَوَرَّمَت قَدَماها شنیده‌ای؟ أمّن یُجیب این همه مضطر نیامده یاللعجب، فصلّ لربّک ولادتش واحیرتا لِیُذهِبَ عنکم شرافتش طوبی لهُم وَ حُسن مَآب است مدحتش جبریل با تمام بزرگی و رتبتش از عهدۀ ستایش او برنیامده اما چه سود حرمت قرآن شکسته شد یک‌باره قلب سورۀ انسان شکسته شد در را زدند و حرمت مهمان شکسته شد نان ریخت، سفره سوخت، نمکدان شکسته شد فصل غریبی تو چرا سر نیامده؟ زهرا هنوز گریۀ بی‌گاه می‌کند مولا هنوز سر به دل چاه می‌کند پاییز ادعای أنا الله می‌کند صبح بهار از آمدن اکراه می‌کند آیا هنوز وقت مقرّر نیامده؟ 📝 @ShereHeyat
💠 جهاد شعری 🔹کمِیت می‌آید در مقابل امام صادق(عليه‌السّلام) یک قصیده‌ای می‌خواند. شعر کُمِیت جهاد است، شعر دِعبِل جهاد است؛ امّا شعر بسیاری از شعرایی که در مدح رسول‌الله(صلّى‌الله‌عليه‌وآله) شعر می‌گفتند، در توحید خدا شعر می‌گفتند -به شعرهایی که در مدح عبدالملک می‌گفتند، کاری نداریم- جهاد نیست. چرا؟ چون برای عبدالملک اشکالی ندارد که در مدح رسول‌الله(صلّى‌الله‌عليه‌وآله) شعر بگویند. کاری نداریم که اگر عبدالملک در زمان رسول‌الله(صلّى‌الله‌عليه‌وآله) بود، به جای جدّش یا سَلَفش ابوسفیان، او هم با رسول‌الله(صلّى‌الله‌عليه‌وآله) می‌جنگید؛ اما حالا که رسول‌الله(صلّى‌الله‌عليه‌وآله) نیست، هرچه می‌خواهند برای رسول‌الله(صلّى‌الله‌عليه‌وآله) شعر بگویند؛ برای او اهمّیّتی ندارد. او می‌گوید من جانشین رسول‌اللهم. برای او اهمّیّت دارد که کسی دربارۀ فرزند رسول‌الله(صلّى‌الله‌عليه‌وآله)، یعنی علی‌بن‌الحسين‌السجاد(عليه‌السّلام) شعر نگويد. 🔹کميت که می‌آید دربارۀ علی‌بن‌الحسين(عليه‌السّلام) شعر می‌گوید، شعرش جهاد است؛ چرا؟ چون مضمونش درگیری با هشام‌بن‌عبدالملک و با خود عبدالملک –خلیفۀ زمان- است. همان روز خیلی‌ها بودند که برای رسول‌الله(صلّى‌الله‌عليه‌وآله) شعر می‌گفتند، در توحيد شعر می‌گفتند، اما هیچ‌گونه مبارزه‌ای محسوب نمی‌شد، درگیری محسوب نمی‌شد؛ لذاست که جهاد هم نبود. بنابراین شعر گفتن فرق می‌کند. دعبل خزاعی شعرش جهاد است، کمیت شعرش جهاد است. 🔹آن‌وقت امام صادق(عليه‌السّلام) چون که یک عمل مجاهدت‌آمیزِ اسلامی انجام گرفته، از این زن بیوه، از آن جوان فقیر، از آن پیر فرتوت، از آحاد بنی‌هاشم پول می‌گیرد، چند هزار دينار پول درست می‌کند، می‌دهد به کمیت. پس ببینید قضیه فرق می‌کند. نماز خواندن یک وقت جهاد است، یک وقت جهاد نیست؛ انفاق کردن یک وقت جهاد است، یک وقت جهاد نیست؛ شعر گفتن همین‌جور، چیز نوشتن همین‌جور، فکر کردن همین جور؛ راه رفتن گاهی در یک صورتی جهاد است، در یک صورتی جهاد نیست. 📗 «همرزمان حسین(علیه‌السلام): مجموعه‌ سخنرانی‌های حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۱۳۵۱ در هیآت انصارالحسین(علیه‌السّلام) تهران»، ص۱۰۹. ✅ @ShereHeyat