eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
5 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبادل: @Fatemeh_t287 پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
یادم نمی کنی و ز یادم نمی روی یــادت بخیــر یار فراموشــکار من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی
آن یار که عهد دوستاری بشکست می‌رفت و منش گرفته دامان در دست می‌گفت دگرباره به خوابم بینی پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست
پنهان اگرچه داری چون من هزار مونس من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا.... ‎
داغ و درد است همه نقش و نگارِ دلِ من بنگر این نقشِ به خون شسته ؛ نگارا! تو بمان . .
روزه هاتون قبول همراهان عزیز🙂🌷📿☕️
تویی آن زخم دیرینه که در من درد می کردی رهایم گشته ای امّا درونم باز می دردی دلم‌‌ را کرده ای غارت ، به یغما برده ای من‌ را بگو در سینه تنگم به دنبال چه می گردی ؟ دلم را می گزد هر لحظه نیش خاطرات تو ستم ها کرده ای امّا دعا کردم که برگردی
VID_20220403_225557_729.mp3
399.5K
زیبا هنوز عشق در حول و حوش چشم تو میچرخد. از من مگیر چشم ...
😂😂
دوست میدارمت! به بانگ بلند... تا کی آهسته و نهان گفتن؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا فراغت از تو میسر نمی شود ما را
تنها یک چیز را از تو بیشتر دوست دارم اینکه تو را دوست دارم
گفته بودم که تو را دوست ندارم دیگر! درد آن جا که عمیق است به حاشا برسد...
دردا که فراق، ناتوان ساخت مرا در بستر ناتوانی انداخت مرا از ضعف چنان شدم که بر بالینم صد بار اجل آمد و نشناخت مرا!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو شمس منی من خورشید پرستم حکم آنچه تو گویی من لال تو هستم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با آن که دلم از غمِ هجرت خون است شادی به غمِ توام ز غم افزون است اندیشه کنم هر شب و گویم: یا رب! هجرانش چنین است، وصالش چون است؟
عجب حـــال و هوای کم نظیری داشتم بی تـــو "کمی تا نیمه شب ابری و از شب تا سحر باران"
چه جرم رفت که با ما سخن نمی گویی جنایت از طرف ماست یا تو بدخویی؟
ای بی تو دل تنگم بازیچه توفانها چشمان تب آلودم باریکه بارانها   مجنون بیابانها افسانه مهجوری است لیلای من اینک من… مجنونِ خیابانها
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد