#پاییز آمدهست که خود را ببارمت!
پاییز: نامِ دیگرِ «من دوست دارمت»
بر باد میدهم همه ی بودِ خویش را
یعنی تو را به دست خودت میسپارمت!
باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو...
وقتی که در میان خودم میفشارمت
پایان تو رسیده گلِ کاغذیِ من
حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت
اصرار میکنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا میگذارمت!
پاییز من، عزیزِ غمانگیزِ برگریز!
یک روز میرسم... و تو را میبهارمت!!
#سید_مهدی_موسوی
🍁🍂🍁🍂🍁
@Shere_naab
فرار میکنم از پوچیِ خودم به خودم!
و عشق، راه جدیدی که اشتباه تر است...
#سید_مهدی_موسوی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
مرا میان دل گوشه گیرِ خود جا کن
من از حواشی و گوشه کنار میترسم
#سید_مهدی_موسوی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
پیدا بکن یک آدم آدمتری را
و شانههای محکم و محکمتری را
آقای خوبی که دلش سنگی نباشد
معشوقهای دوستت دارمتری را
من را رها کن، هرچه میخواهی تو داری
از دست خواهی داد چیز کمتری را
با گیسوانت باد بازی کرد و رقصید
و زد رقـم آیندهی درهمتری را
تو آخر این داستان باید بخندی
پس امتحان کن عاشق بیغمتری را
من میروم آرام آرام از همه چیز
هر روز میبینی من مبهمتری را
من را ببخش، از این خداحافظ، خداحا ...
پیدا نکردم واژهی مرهمتری را
#سید_مهدی_موسوی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
•{پیدا بکن یک آدم آدمتری را
و شانههای محکم و محکمتری را}•
آقای خوبی که دلش سنگی نباشد
معشوقهای دوستت دارمتری را
°{من را رها کن، هرچه میخواهی تو داری
از دست خواهی داد چیز کمتری را}°
با گیسوانت باد بازی کرد و رقصید
و زد رقـم آیندهی درهمتری را
•{تو آخر این داستان باید بخندی
پس امتحان کن عاشق بیغمتری را}•
من میروم آرام آرام از همه چیز
هر روز میبینی من مبهمتری را
°{من را ببخش، از این خداحافظ، خداحا ...
پیدا نکردم واژهی مرهمتری را}°
#سید_مهدی_موسوی♡
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
پیدا بکن یک آدم آدمتری را
و شانههای محکم و محکمتری را
آقای خوبی که دلش سنگی نباشد
معشوقهای دوستت دارمتری را
من را رها کن، هرچه میخواهی تو داری
از دست خواهی داد چیز کمتری را
با گیسوانت باد بازی کرد و رقصید
و زد رقـم آیندهی درهمتری را
تو آخر این داستان باید بخندی
پس امتحان کن عاشق بیغمتری را
من میروم آرام آرام از همه چیز
هر روز میبینی من مبهمتری را
من را ببخش، از این خداحافظ، خداحا ...
پیدا نکردم واژهی مرهمتری را
#سید_مهدی_موسوی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
عاشقش میشوم... که میدانم
به تنش... بوسههاش... معتادم!
بعدِ بلعیدنِ هزاران قرص
چشمهایش نرفته از یادم
هر چه گفتم شبیه اسمش شد
هر چه دیدم، به یادش افتادم
از کجا آمدم؟ کجا بروم؟
من که در بند او و آزادم
همه چی را سپردهام به خودش
مثل یک برگ در دلِ بادم
او خداییست خسته از خود که
بغلم کرد مثل یک آدم!
او به من جرئت جنون داد و
من به او شوق زندگی دادم
#سید_مهدی_موسوی