eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
5 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبادل: @Fatemeh_t287 پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
آمده‌ست که خود را ببارمت! پاییز: نامِ دیگرِ «من دوست دارمت» بر باد می‌دهم همه ی بودِ خویش را یعنی تو را به دست خودت می‌سپارمت! باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو... وقتی که در میان خودم می‌فشارمت پایان تو رسیده گلِ کاغذیِ من حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت اصرار می‌کنی که مرا زودتر بگو گاهی چنان سریع که جا می‌گذارمت! پاییز من، عزیزِ غم‌انگیزِ برگریز! یک روز می‌رسم... و تو را می‌بهارمت!! 🍁🍂🍁🍂🍁 @Shere_naab
4_5933773296842575290.mp3
9.03M
پاییزی‌ام‌🍂 از خیابونابپرس 🎤 @Shere_naab
با بهار من چه کردی، ناگهان پاییز شد..!؟ جامِ قلبم از شراب تلخِ غم لبریز شد..!! 🍁🍂 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
یعنی یک نیمکت خالی پراز تنهایی من ... تو به جای همه بودی و هیچ کس به جای تو نخواهد بود! ...🕊🔖 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
رو به همه عاشقا تبریک میگم ♥️☺️ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
این روزها آرام تر قدم بردارید، آمده نکند دل برگی بشکند..🍁🍂🍁
Amin Bani - Paeez (320).mp3
6.83M
منو زخمی رها کردی...💔 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فرق پاییز و تو این است: تو پاییزتری من غم انگیـــزترم یا تو غم انگیـــزتری؟ خوردم اما نشدم مست چنان! منتظرم که به دستم بدهی کاســـه‌‌ی لبـــریزتری اینهمه زخم زدی بر دل من، باز بزن منتهــــا با تـــبر و با قمــــه‌‌ی تیــــزتری تو و چنگیز مغول هر دو به یک اندازه کشته‌اید، آاااه ولی باز تو خــونریزتری با تو خورشید فقط صبح سخن میگوید با تو که از همه‌ی شهر سحــرخیــزتری پرم از خاطره‌های بد و بد، کاش از تو داشتــــم خاطــره‌‌ی خاطـــره انگـــیزتری به خودت خیره شو در آینه و بعد بگو من غم انگیـــزترم یا تو غم انگـیــزتری؟ 🍁🍂 ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در همین پاییز ، زیر بارانی که نیست می گرفتم آرزوی پوچ دستانی که نیست! می کشیدم هر طرف با خود خیال بودنش می رسیدم پشت آن بن بست پنهانی که نیست گاه می بوسیدمش آنقدر تا مستش کنم گاه می بوئیدمش تا اوج پایانی که نیست! گاه هم می بردمش آنجا که شاعر می شدم انتهای آن خیابان... دور میدانی که نیست گوشه ی تاریک کافه، زیر آن نور عجیب رو به روی بیت های آن غزلخوانی که نیست می نشستم پشت آن میزی که جرمم را نوشت خیره می ماندم به زندان دو چشمانی که نیست! بوی چای و بوی قهوه، بوی سیگار و هوس بوی تلخ و بوی حسرت... بوی وجدانی که نیست! آن طرف او بی تفاوت، داغ می نوشید و من این طرف با طاقت سر رفته از جانی که نیست- آه می نوشیدم و یخ بسته دستانم فقط- گرم میشد با بخار خوب فنجانی که نیست... باز من.. خودکار و کاغذ.. باز من.. دیوانگی.. باز این دردی که هست و باز درمانی که نیست تکه های بودنم انگار جا ماندن در او !! مثل این گلبرگ ها بر خاک گلدانی که نیست! من قسم خوردم که از او بگذرم... اما نشد!! در همین تهران، زیر بارانی که نیست....
Shadmehr-Aghili-Paeiz-256.mp3
12.39M
خودت بهتر از هر کی میدونی...🙂
رفت و از تهِ تقويمِ عمرِ من ... يك برگِ زرد كنده شد از بينِ سال ها ! رفت و باز زمستان فرا رسيد ... يخ بسته تر شدند تمامِ خيال ها ! دارد سقوط مى كند اين فصلِ برگريز ... در آرشيوِ زندگىِ نااميدِ من ! راهى به فصلِ خوب ترى وا نمى كند ... اين روزها كه يخ زده در سررسيدِ من ! ☃️