#پاییز آمدهست که خود را ببارمت!
پاییز: نامِ دیگرِ «من دوست دارمت»
بر باد میدهم همه ی بودِ خویش را
یعنی تو را به دست خودت میسپارمت!
باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو...
وقتی که در میان خودم میفشارمت
پایان تو رسیده گلِ کاغذیِ من
حتی اگر که خاک شوم تا بکارمت
اصرار میکنی که مرا زودتر بگو
گاهی چنان سریع که جا میگذارمت!
پاییز من، عزیزِ غمانگیزِ برگریز!
یک روز میرسم... و تو را میبهارمت!!
#سید_مهدی_موسوی
🍁🍂🍁🍂🍁
@Shere_naab
با بهار من چه کردی، ناگهان پاییز شد..!؟
جامِ قلبم از شراب تلخِ غم لبریز شد..!!
#نگار_حسینی
#پاییز 🍁🍂
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
#پاییز یعنی یک نیمکت خالی
پراز تنهایی من ...
تو به جای همه بودی و هیچ کس
به جای تو نخواهد بود!
#مینو_پناهپور...🕊🔖
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
#پاییز
رو به همه عاشقا تبریک میگم ♥️☺️
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فرق پاییز و تو این است: تو پاییزتری
من غم انگیـــزترم یا تو غم انگیـــزتری؟
خوردم اما نشدم مست چنان! منتظرم
که به دستم بدهی کاســـهی لبـــریزتری
اینهمه زخم زدی بر دل من، باز بزن
منتهــــا با تـــبر و با قمــــهی تیــــزتری
تو و چنگیز مغول هر دو به یک اندازه
کشتهاید، آاااه ولی باز تو خــونریزتری
با تو خورشید فقط صبح سخن میگوید
با تو که از همهی شهر سحــرخیــزتری
پرم از خاطرههای بد و بد، کاش از تو
داشتــــم خاطــرهی خاطـــره انگـــیزتری
به خودت خیره شو در آینه و بعد بگو
من غم انگیـــزترم یا تو غم انگـیــزتری؟
#مجید_بابازاده
#پاییز🍁🍂
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در همین پاییز #تهران، زیر بارانی که نیست
می گرفتم آرزوی پوچ دستانی که نیست!
می کشیدم هر طرف با خود خیال بودنش
می رسیدم پشت آن بن بست پنهانی که نیست
گاه می بوسیدمش آنقدر تا مستش کنم
گاه می بوئیدمش تا اوج پایانی که نیست!
گاه هم می بردمش آنجا که شاعر می شدم
انتهای آن خیابان... دور میدانی که نیست
گوشه ی تاریک کافه، زیر آن نور عجیب
رو به روی بیت های آن غزلخوانی که نیست
می نشستم پشت آن میزی که جرمم را نوشت
خیره می ماندم به زندان دو چشمانی که نیست!
بوی چای و بوی قهوه، بوی سیگار و هوس
بوی تلخ و بوی حسرت... بوی وجدانی که نیست!
آن طرف او بی تفاوت، داغ می نوشید و من
این طرف با طاقت سر رفته از جانی که نیست-
آه می نوشیدم و یخ بسته دستانم فقط-
گرم میشد با بخار خوب فنجانی که نیست...
باز من.. خودکار و کاغذ.. باز من.. دیوانگی..
باز این دردی که هست و باز درمانی که نیست
تکه های بودنم انگار جا ماندن در او !!
مثل این گلبرگ ها بر خاک گلدانی که نیست!
من قسم خوردم که از او بگذرم... اما نشد!!
در همین #پاییز تهران، زیر بارانی که نیست....
#شیوا_الله_وردی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دست و دلبازی پاییز فریبت ندهد...
#پاییز🍁
#پاييز رفت و از تهِ تقويمِ عمرِ من ...
يك برگِ زرد كنده شد از بينِ سال ها !
#پائيز رفت و باز زمستان فرا رسيد ...
يخ بسته تر شدند تمامِ خيال ها !
دارد سقوط مى كند اين فصلِ برگريز ...
در آرشيوِ زندگىِ نااميدِ من !
راهى به فصلِ خوب ترى وا نمى كند ...
اين روزها كه يخ زده در سررسيدِ من !
#ابوالفضل_حبیبی
#زمستان☃️