eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
5 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبادل: @Fatemeh_t287 پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
شراب می‌چکد از چشمش استکان بدهید برای مزه لبش را  فقط،نشان بدهید... عجیب تشنه‌ام و از طراوتِ لبهاش مجالِ بوسه‌ی شیرین و بی‌امان بدهید... میان دشتِ نگاهش غزال می‌رقصد کمان به دست منِ پیرِ ناتوان بدهید... هنوز فاصله‌ای مانده قدرِ پیراهن برای فتحِ تنش لحظه‌ای زمان بدهید... نمانده روح به جسمم میان آغوشش مرا به شیوه‌ی تلقین کمی تکان بدهید... قیامتی‌ست رطب‌های نخلِ طنازش برای شادیِ روحم فقط از آن بدهید... ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
از تو دل می‌کَنم و باز گرفتار تو‌ام.. بی سرانجامم و هر روز پیِ کار توام.. دلِ بیچاره در ابهام، هنوزم غرق است.. به خیالی که تو هستی و منم یار توام.. بس که تب می‌کنم و وِرد لبم هذیان‌ است.. به همه گفته‌ دلم، یکسره بیمار توام.. تشنه‌ی جرعه‌ای از جامِ نگاهت شده‌ام.. خسته و چشم به راهِ شبِ دیدار توام.. گاه احساسِ همان کشتی دریا دارم.. که فرو رفته به اعماق و در افکار توام.. حق من نیست که این‌قدر بمانم بی‌تو.. نیستی، باز صبورانه وفادار توام.. رفتی و مانده به جای تو غمِ خاطره‌‌ای.. که به تکرارِ همان داغ، عزادار توام.. 🌱
🔹دست خالی برنگردی🔹 می‌روی دریا دل من! دست خالی برنگردی از میان دردها با بی‌خیالی برنگردی خاطر آشفتۀ من! می‌روی یادت بماند تا سر و سامان نیابی این حوالی برنگردی با تو نامی و نشانی از اسیران بلا نیست از بیابان‌ها اگر با خسته‌حالی برنگردی با نسیم اشک و آهت پر بزن تا آستانش تا نسوزد آتش عشق از تو بالی برنگردی خانۀ ما کربلا و دوریِ از خانه تا کی! می‌شود آیا به خانه چند سالی برنگردی؟ ماهی تنگ بلورم! ای دل بی‌تاب و تنگم می‌روی و کاشکی از آن زلالی برنگردی 📝
زیرِ گوش دلم هزاران بار، خواندم از عشق بر حذر باشد خیره‎سر یک‎نفس مرا نشنید، حال بگذار خون‌جگر باشد این لجوج، این صمیمی، این ساده، خون نمی‌شد اگر، نمی‌فهمید زود جا باز می‌کند در دل، عشق هر قدر مختصر باشد من و دل هر چه نابلد بودیم، عشق در کارِ خویش وارد بود من و دل را نخوانده از بر داشت، تا نگاهش به دور و بر باشد آمد و با خودش دلم را برد، در دل کوچه‌های حیرانی مانده‌ام با خودم: چرا آمد او که می‌خواست رهگذر باشد؟ با بهار آمدی به دیدارم، با بهار از کنارِ من رفتی گل من! فرصت تماشایت کاش می‌شد که بیش‌تر باشد قول دادی که سال آینده با بهاری دوباره، برگردی سال آینده ما اگر باشیم، سال آینده‌ای اگر باشد سفرت خوش گل همیشه بهار! با تو بودن معاصرِ من نیست این خزانی، سرشتش اینگونه ا‎ست: بی‌تو بایست در سفر باشد شُکر او که همیشه در همه‌حال جای شکر عنایتش باقی است عین شُکر است این که ابر بهار چشم‌هایش همیشه تر باشد ما که در کنج غربتی ابری هی خبرهای داغ می‌شنویم روزیِ صبحِ آسمانِ شما قاصدک‌های خوش‌خبر باشد کلمات مرا نمی‌شنوی؟ دوست داری که بی‌صدا باشم؟ با تو بی‌واژه حرف خواهم زد، باز گوشَت به من اگر باشد تو زبان سکوت را بلدی، بلدی بشنوی سکوت مرا من سکوتم، تو بشنو و بگذار گوش اهل زمانه کر باشد 💔