فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷صبح
🌿از راه رسید
🌷قلمت را بردار
🌿سر هر شاخه سلامے بنشان
🌷درود
🌿صبح قشنگتون بخیر
🌷روزگارتون از رحمت لبریز
🌿سفره هاتون از نعمت سرشار
🌷دلتون خوش،خوشیهاتون پایدار
🌿زندگیتون پر باشد
🌷از خوشبختیهاے ماندگار
سلام صبحتون بخیر و شادے
خدا بهت ببخشه... - @mer30tv.mp3
4.27M
صبح 12 خرداد
#رادیو_مرسی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
تو که باشی
زیبایی صبح هایم دوچندان می شود.
صبح بخیر هایت
چه خواستنی و دلربا ست.
جذبه ی چشمانت ،
مشرق دیدگانت کجاست؟
که قد قامت عشق را
به آن اقتدا کنم.
#باران_مقدم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق بدون "توجه و مراقبت"
از بین میره ...🥀
من گم شدهام ... هرچه بِگَردی خبری نیست
جز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیست!
#مهدی_فرجی
ایام خوش زیارت مخصوص است...
من دعوت مخصوص تو را میخواهم
#ایها_الرئوف 💚
✨۲۳ ذی القعده روز زیارت مخصوص امام رضا علیه السلام✨
•••┈✾~🔥~✾┈•••
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم
از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!
من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم
دزدیدم و هی دست مریزاد گرفتم..!
در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه
از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!
خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم
از خطّ ِدواَبروی خودت یاد گرفتم
رفتی و من از پستچی ِتازه ی تقدیر
هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم
از آذر دستان من امروز رها شد
آن دست که در گرمی مرداد گرفتم..
باد آمد و برداشت تو را، حقّ من این بود!
باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...
#محمد_علی_نیکومنش
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
در من
دلشورهاے
زندڪَیمیڪند
از جنس توو
سر میڪشد هر روز
عصر قهوهے تلخ نبودنت را...
#عصرتون_زیبا🌻
- فرنکی: تو حتی نمیشناختیش،
ولی داشتی براش گریه میکردی..
+ جانی: لازم نیست برای غمگین بودن کسی رو بشناسی، بهش میگن همدلی.
با سلاحی که مرا کشت به او جان می داد
با همان لب که به من قول فراوان می داد…
#سیدتقی_سیدی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به فکر خودت فکر کن.... - @mer30tv.mp3
5.51M
صبح 13 خرداد
#رادیو_مرسی
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
@Shere_naab
┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
•⪯ساعتِ دنیاۍ من
ڪوک است با لبهاۍ تو
صبح را بیدارۍِ چشم تو تعیین مۍڪند👩🏻❤💋👨🏻☘⪰•
سهم من چیست غیر گریه و شعر
بین یک روز خوب و بالأخره
تا خود ِ صبح ، خواب و بیداری
زل زدن توی چشم یک حشره
مشت هایم به بالش ِ بی پر
گریه زیر پتوی یک نفره
با خودت حرف می زنی گاهی
مثل دیوانه ها بلند ، بلند
چون که تنهاتر از خودت هستی
همه از چشم هات می ترسند
پس به کابوسشان ادامه نده
پس به این بغض ها بگیر و بخند
ساده بودیم و سخت بر ما رفت
خوب بودیم و زندگی بد شد
آنکه باید به دادمان برسد
آمد و از کنارمان رد شد!
هیچ کس واقعا ً نمی داند
آخر داستان چه خواهد شد
صبح تا عصر کار و کار و کار
لذت درد در فراموشی
به کسی که نبوده زنگ زدن
گریه ات با صدای خاموشی
غصّه ی آخرین خداحافظ
حسرت ِ اوّلین هم آغوشی
از هرآنچه که هست بیزاری
از هرآنچه که نیست دلگیری
از زبان و زمان گریخته ای
مثل دیوانه های زنجیری
همه ی دلخوشیت یک چیز است
اینکه پایان قصّه می میری
#مهدی_موسوی🍃
#چارپاره