eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.2هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
5 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبادل: @Fatemeh_t287 پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
🌻سلام دوستان، 🌻صبح قشنگ شما بخیر 🍀وجودتون سلامت 🌻سفره تون پر خیر و برکت 🍀حال دلتون خوب 🌻احوالتون نیکو 🍀کانون خانواده تون گرم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌صبح ‌آمده تا باز کنی  پنجره‌ها را از کوچه ببینم قَمَرین‌ روی‌ شما را پلکی بزن از دور که چشمان قشنگت تأویل کند فَلسفه‌ے شَمس‌و ضحی را ☕️🍩 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
و پرواز را یاد بگیر ..! نه برای اینکه از زمین جدا باشی، برای آن‌که به اندازه‌ی فاصله‌ی زمین تا آسمان گسترده شوی ...🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•••┈✾~🔥~✾┈••• توو این فکر بودم که با هر بهونه...✨ ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
بیابان هم که باشی حسین (ع) آبادت می‌کند...🖤
با خود چه می‌کنی تو و با من چه می‌کنی این روزهای سخت ، دقیقاً چه می‌کنی تحریم می‌کنی که نبینم تو را، قبول اما بگو که در صف دشمن چه می‌کنی اخمت شبیه تیغ برنده است تیغ‌تر لغزیده روی این رگ گردن چه می‌کنی پیراهنی که عطر تو را داشت باد برد با آن‌چه نیست جز تو در این تن چه می‌کنی مثل شکنجه‌ای که بدون خلاصی است با مرگ دم به دم وَ نمردن چه می‌کنی شک میان ماندن و رفتن جهنمی ست با دل بُریدن و نبُریدن چه می‌کنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کارما،تاوان یا تقاص.. اسمش رو هرچی دوست داری بذار؛ فقط می‌دونم خدا از اشک‌های هیچ‌کس نمی‌گذره!!
من ‌بودم و دل همره من بود به ‌هرکوی از کوی‌ تو ‌بُگذشتم و ‌من‌ هستم و دل نیست
پشت دروازه شام کنیزی آمد پیش کاروان اسرا و پرسید: «من آمده‌ام برای خانم خبر ببرم. در شهر پیچیده که کاروانی از اسرا می‌آیند. آمده‌ام بپرسم این شلوغی چیست و شما کی هستید. در کدام جنگ اسیر شده‌اید؟» زینب علیهاسلام از کنیز پرسید:«خانمِ تو اسمش چیست؟» کنیز گفت:«اسمش حمیده است. از طایفه بنی‌هاشم.» زینب علیهاسلام فرمود:«حمیده را می‌شناسم. سلامم را به او برسان و بگو من زینبم، دختر علی پسر ابوطالب. آن سرهای روی نیزه سر برادرها و برادرزاده‌هایم‌ست.» حرف زینب تمام نشده بود که کنیز فریادی زد و افتاد. جانش نتوانست ایـن ماجرا را تحمل کند و پرید. زينب مشغول کنیز بود که دید زنی افتان و خیزان می‌آید. ناخن به صورت می‌کشد و صورتش خونی‌ست. زینب آغوشش را باز کرد برای حمیده که خبردار شده بود و خودش آمده بود ولی تاب و تحمل حمیده هم تا پیش پای زینب بود. وقتی رسید جلوی پای زینب افتاد و او هم از دنیا رفت. حق داشتند بمیرند و چه صبری داشت زینب! - کتاب' قصه کربلا 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی کوتاه است و هر ثانیه آن بسیار با ارزش هر صبح زیباست و این نگرش ماست که آن را خوب یا بد می کند به زیبایی صبح لبخند بزنید و از کوتاهی زندگی نهایت استفاده را ببرید... سلام صبحتون بخیر🌸🍃
شروع مرداد... - @mer30tv.mp3
6.19M
صبح 1 مرداد ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من آن ابرم که در گرمای ، اگر باران ندارم سایه دارم☁️ اولین صبح مردادماهتون بخیر🍑
مردادماهی جان❤️ تولدت🎂مبارک🎁
باد می‌آید و از قافیه‌ها می‌گذرد از غزل‌های من زخم‌نما می‌گذرد باد یک آه بلند است که گاهی دم عصر نرم می‌آید و از پلک خدا می‌گذرد بوی آویشن کوهی است که می‌آید یا باد از خرمن موهای رها می‌گذرد؟ زنده رودی است پریشان وسط پیچ و خمش شب جدا می گذرد، شعر جدا می‌گذرد چند قرن است که یلدای من کهنه چنار به غزلخوانی چشمان شما می‌گذرد باد می‌آید و «رخساره برافروخته است» شاید «از کوچه معشوقهٔ ما می‌گذرد»
  وقت رفتن کاش در چشمم نمی غلتید اشک آخرین تصویر او در چشم هایم تار بود
کی بچه دایناسور میخواد؟🥰