بیایید امروز باهم
یه قراری بذاریم که اگه ویژگی خوبی در آدمای اطرافمون دیدیم،
بهشون بگیم!
بهش بگیم که چه خوشتیپه،
چه خوشگله، چه خلاقه، چه باشعوره...
هیچکس با یه بار شنیدن این حرفا تغییر نمیکنه،
ولی برای یه ساعت حالش خوب میشه.
تازه اینجوری خودتون هم حالتون بهتر میشه!☕️
و تویی که این متن رو میخونی!
خیلی مهربون و با معرفتی :)
ز چشم زخم رقیبان نمانده چاره جز آنکه
به گردن تو ببندم دوباره چشم نظر را🧿
#سعیدشیروانی
درد هجران ، اضطراب وصل ، رشک مدعی
بهر عاشق هیچ می دانی چها آماده است
#محسن_تاثیر_تبریزی
آدم برای لمس آرامش، نیاز است
در اوج بحران، اوج بحران را نفهمد
فرق است بین دلبریدن با مراعات
فرقی كه شاید هیچكس آن را نفهمد🚶♂
#نفیسه_سادات_موسوی
چنان پیوندِ طوفانزادها با خانه بر دوشی
ندارد بیقراریهایِ من غیر از خود آغوشی
چه فرقی میکند پیمانه با تسبیح ، وقتیکه...
غرض از هر دو یکچیز است ؛ تمرینِ فراموشی
برای آن که زخمِ از نابرادر خورده ، فرقش چیست
بیَندازی به چاهش یا سرِ بازار بفروشی...!
شرنگی بیش سَهمَت نیست از تاکِ جهان ، دیگر...
چه فرقی میکند در کوزه یا در جامِ زر نوشی
بهپاسِ عشق پیشِ غیر لب از شِکوِه میدوزم
ندارم بیش از این بهرِ ملامتهایشان گوشی
خدا از قیل و قالِ خلق کِی سر میرود صبرش
که بفرستد رسولی تازه با آیینِ خاموشی
#زیبا_پالیزبان✨
ز دل هایِ پریشان پرس حالِ زلف و کاکل را
که مضمونِ خطِ زنجیر را دیوانه می داند
#صائب_تبریزی
تو آینه چندتار موی سفید تو سرم دیدم! یاد این بیت افتادم:
مبر ز موی سپیدم گمان به عمر دراز
جوان ز حادثهای پیر میشود گاهی!🪶
بله،اینجوریاست عزیز :))
مرا ببخش اگر خندههای دیر به دیرم
مرا ببخش اگر گریههای زود به زودم...
#محمد_شریف
همچون درخت باش که در تهاجم پاییز و زمستان هر چقدر برگهایش را از دست بدهد باز روح زندگی را برای بهار نگه میدارد...
پیچیده عطر موی تو در کوچههای شهر
زیبا بگو چگونه دل از باد میبری ؟!
#محمد_قاسملوی
از تو سکوت مانده و از من،صدای تو
چیزی بگو که من بنویسم به جای تو
حرفی که خالیام کند از سالها سکوت
حسّی که باز پُر کندم از هوای تو
این روزها عجیب دلم تنگِ رفتن است
تا صبح راه میروم و پا به پای تو
در خواب...حرف میزنم و گریه میکنم
بیدار میکنند مرا دستهای تو
هی شعر مینویسم و دلتنگ میشوم
حس میکنم و کنارمی و آه، جای تو
این شعر را رها کن و نشنیدهام بگیر
بگذار در سکوت بمیرم برای تو ...!!!
#اصغر_معاذی
برگیر مهر از آنکه به کامِ دلِ تو نیست
برکن دل از کسی که دلش مایل تو نیست
تا چند گوئیَم که به خوبان مبند دل؟
ناصح! تو را چه کار؟ دل من دل تو نیست!
ره در دلش که سختتر از سنگ خاره است
ای دیده غیرِ گریهی بیحاصل تو نیست
گفتی که نیست جای، کسی را، به محفلم
غیر از طبیب، جایِ که در محفلِ تو نیست؟
#طبیب_اصفهانی
لديَّ ما يَكفي من الذكريَات لأشْرب قهوتي وحدي،
في مقهى يظنهُ الجمِيع فَارِغ، لكنَّهُ يغصُّ بالغائبين..
به اندازهٔ کافی خاطره دارم
تا قهوهام را بهتنهایی در کافهای بنوشم
که همه آن را خلوت میپندارند،
اما با آنانی که نیستند شلوغ شده است..
☕️♡
#محمود_درويش
ز دستم داغها پیداست، ترسم باغبان گوید
که پنهان کرده ای شاخِ گلی در آستینِ خود
#نظام_دستغیب
ﻫﻠﻦ ﺑﺎﺯ ﺍﻭﻣﺪﻡ ﺍﺯ ﭘﺸﺖ ﻓﺼﻼ ، ﻧﻮﺑﺮ آﻭﺭﺩﻡ
ﺑﺮﺍﺕ ﺍﺯ ﺧﺸﮏ ﺷﻬﺮﺳﺘﻮﻧﻤﻮﻥ ﺷﻌﺮ ﺗﺮ آﻭﺭﺩﻡ
ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺘﻦ ﻫﻠﻦ ﮔﻞ ﺩﺍﺩﻩ ﺩﯾﮕﻪ ﺑﺎﻏﺒﻮﻥ ﺩﺍﺭﻩ
ﻣﮕﻪ ﮐﻮﺭﻥ؟ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻦ ﺩﻭ ﺗﺎ ﮔﻮﺵ ﮐﺮ آﻭﺭﺩﻡ ؟
ﻗﺒﺎﯼ ﮊﻧﺪﻣﻮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻢ ﺭﻭ ﺷﻮﻧﻪ ﯼ ﺷﻌﻠﻪ
به ﺟﺎﯼ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﺯ ﻗﻠﺐ ﻗﺒﺎ ﺧﺎﮐﺴﺘﺮ ﺁﻭﺭﺩﻡ
ﯾﻪ ﻣﺪﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﻮ ﺩﻝ ﮐﺮﺩﺍﯼ ﮐﻠﻤﯿﺸﯽ
ﺍﺯ ﺍﻭﻧﺠﺎ ﻭﺍﮊﻩ ﻭﺍﮊﻩ ﺁﯾﻪ ﻧﻪ ، ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺁﻭﺭﺩﻡ
ﺯﺩﻡ ﺗﻮ ﮐﻮﻩ ﻭ ﭼﺸﻤﻢ ﺩﺍﺩ ﻣﯿﺰﺩ ﺁﯼ ﻣﺪﯾﺎﺭﻡ
ﺟﻮﻭﻧﻤﺮﮒ ﻣﻦ ﻋﯿﺎﺭﻡ ﮐﺠﺎﯾﯽ؟ ﺳﻨﮕﺮ ﺁﻭﺭﺩﻡ
ﻏﺮﻭﺭ ﻭ ﻣﺴﺘﯽ ﮔﻞ ﻣﻤﺪ ﻭ ﻣﺎﺭﺍﻝ ﻭ ﭘﻮﺷﯿﺪﻡ
ﺑﻬﻢ ﮔﻔﺘﻦ ﮐﻪ ﺯﺭ ﺭﻭ ﮐﻦ ، ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﺯﯾﻮﺭ ﺁﻭﺭﺩﻡ
ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺑﻐﺾ ﻣﺮﺩﺍﻧﺪﺍﺯ ﺑﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﺑﻠﻘﯿﺲ
ﻧﺸﺴﺘﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ ﺷﻮﺭ ﭼﺸﻤﺎﻣﻮ ﺩﺭ آﻭﺭﺩﻡ
ﺧﺮﺍﺳﻮﻧﻮ ﺑﻪ ﻟﺮﺯ آﻭﺭﺩﻣﻮ ﺷﻌﺮﻭ ﺳﺘﻮﻥ ﮐﺮﺩﻡ
ﺩﻝ ﺍﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺯﺍﯼ ﺍﻭﻥ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻭ ﺧﻮﻥ ﮐﺮﺩﻡ
ﻭﻭ ﺍﺑﺮﺍ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺧﻮﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺗﻮ ﻫﻮﺍﯼ ﻣﻦ
ﻭﻭ ﮔﺮﮔﺎ ﺑﻮ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺧﻮﻧﻮ ﺍﺯ ﺭﻭ ﺭﺩ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ
ﺩﻭﯾﺪﻡ ﭘﺸﺖ ﮐﻠﻪ ﺑﻮﺩﻧﻮ ﺑﺮﻑ ﺍﻭﻣﺪ ﻭ ﺍﯾﻦ ﺷﺪ
ﮐﻪ ﺳﺎﯾﻪ ﻡ یخ ﺯﺩ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﻧﯿﻮﻣﺪ ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ
ﮐﺮﺧﺘﯽ ﺗﻮﻭ ﺗﻨﻢ ﭘﯿﭽﯿﺪ ﻭ ﺯﺭ ﺷﺪ ﭘﻮﺳﺘﻢ ﺟﻮﺭﯼ
ﮐﻪ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﮔﻨﺠﺸﻮ ﻭﻝ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺍﻭﻣﺪ ﺷﺪ ﮔﺪﺍﯼ ﻣﻦ
ﻫﻠﻦ ﺑﺎ ﺯﻭﺭ ﻭ ﺳﺮﺳﺨﺘﯽ ﮔﺬﺷﺘﻢ ﺍﺯ سر ﺳﺨﺘﯽ
ﮔﺬﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺗﻬﺶ ﭘﺲ ﺑﮕﺬﺭﯾﻢ ﺍﺯ ﻣﺎﺟﺮﺍﯼ ﻣﻦ
ﺗﻮ ﻟﺐ ﻭﺍ ﮐﻦ ﺑﺒﯿﻨﻢ ﺗﻮ ﻧﺒﻮﺩ ﻣﻦ ﭼﻪ ﻫﺎ ﮐﺮﺩﯼ
ﺷﻨﯿﺪﻡ ﻭﺭﺩ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ ﻭ ﻣﺎﺭﺍ ﺭﻭ ﻋﺼﺎ ﮐﺮﺩﯼ
ﻟﺒﺎﺱ ﺳﺎﺣﻞ ﻭ پوﺷﯿﺪﻩ ﺩﺭﯾﺎ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺭﯾﺎ ﻧﯿﺴﺖ
ﺗﻮ ﺩﺭﯾﺎ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺍﻭﺭﺩﯼ ﺗﻮﻭ ﭼﺸﻤﺎﺕ ﺟﺎ ﮐﺮﺩﯼ ؟
ﺯﻣﺴﺘﻮﻥ ﺍﺯ ﺳﺮﺕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻓﺼﻼ ﻋﻘﺐ ﺭﻓﺘﻦ
ﻫﻠﻦ ﭘﺎﯾﯿﺰﻩ ﺟﺪﯼ! ﯾﺎ ﺗﻮ ﻣﻮﻫﺎﺗﻮ ﺣﻨﺎ ﮐﺮﺩﯼ؟
ﺯﺑﻮﻥ ﺳﺮﺧﻢ ﻭ ﺳﺮﺥ ﻟﺒﺖ ﺍﺯ ﺍﻋﺘﺒﺎﺭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ
ﭼﺠﻮﺭﯼ ﮔﺮ ﻧﮕﯿﺮﻡ ﺭﻭﯼ ﺩﺍﻏﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﭘﺎ ﮐﺮﺩﯼ؟
ﻫﻠﻦ ﻭﺭﺩﯼ ﺑﺨﻮﻥ ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻪ ی ﺭﺍﻫﻢ ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻭ ﮐﻦ
ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪﺕ ﺑﺘﺎﺏ ﻭ ﺑﺮﻑ ﺭﻭو ﻣﻮﻫﺎﻣﻮ ﭘﺎﺭﻭ ﮐﻦ
ﻫﻠﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻡ ﻧﮕﻮ ﮔﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﮔﻮﺭﺳﺘﻮﻧﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭﯼ
ﮐﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺷﺐ ﻭ ﺭﻭﺯﺵ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﮔﺮﻣﻪ ﺑﺎ ، ﺯﺍﺭﯼ
ﺗﺎ ﻓﺮﺻﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺩﺍﺭﯼ ﺑﮕﻮ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺭﯼ
ﺁﺭﻩ ﺟﻮﻧﻢ ﯾﻪ ﻭﻗﺘﺎﯾﯽ ﺟﻨﻮﻧﻪ ﺧﻮﯾﺸﺘﻦ ﺩﺍﺭﯼ
ﺷﮑﺴﺘﻦ ﺍﺳﺘﺨﻮﻧﺎﻣﻮ ﻭﺍﺳﻢ ﺩﺍﺭﯼ ﻋﻠﻢ ﮐﺮﺩﻥ
ﻫﻤﻮﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺘﻦ ﭼﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺘﺨﻮﻧﺪﺍﺭی
ﻫﻠﻦ ﻭﺭﺩﯼ ﺑﺨﻮﻥ ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﯼ ﺭﺍهم ﺗﻮ ﺟﺎﺩﻭ ﮐﻦ
ﻫﻠﻦ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﯾﻪ ﺫﺭﻩ ﺁﺳﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﮐﻦ !
#ﺑﻬﺮﻭﺯ_ﺩﻭﻟﺖ_ﺁﺑﺎﺩﯼ