ز یاد بردنت ای آشنای من ، سخت است
ببخش مثل تو بودن برای من سخت است
مرا رها کن از این شهر غرق دود برو
نفس کشیدن تو در هوای من سخت است…
#سیدتقی_سیدی
با هر طلوع همراه میشوم ...
با قاصدک و باد ...
برای رساندن این پیغام به تو :
" صبح بخیر ... "
ای دلیلِ خوبِ آغازِ هر روزِ من !🌞
#فرهاد_فرهادی
•••┈✾~😁~✾┈•••
من و تو از تنهٔ یک درخت زاده شدیم
دو آهوییم که در هم تراش داده شدیم
خدا به وسعت یک بوسه وقتمان داد و
دو لب شدیم که بر روی هم نهاده شدیم
پلنگهای جهان محو عشقبازی ما
که وقت تنگ شد و از زمان پیاده شدیم
و در ادامهٔ این عاشقی به کوه زدیم
اگر مسافر بیبازگشت جاده شدیم
شبی به سختترین صخره سینه ساییدیم
که مثل سنگ کف رودخانه ساده شدیم
سپس شبیه درخت ایستاده جان دادیم
که روزی از تنهٔ یک درخت زاده شدیم
#کبری_موسوی_قهفرخی
آقای+جان لنون چقد قشنگ میگه:
در هیاهوی زندگی دریافتم چه بسیار دویدنها که فقط پاهایم را از من گرفت درحالیکه گویی ایستاده بودم. چه بسیار غصهها که فقط باعث سپیدی موهایم شد در حالی که قصهای کودکانه بیش نبود.
دریافتم کسی هست که اگر بخواهد میشود و اگر نخواهد نمیشود؛ به همین سادگی. کاش نه میدویدم و نه غصه میخوردم.⛵️
آنقدر با من مهربان بودی
که بعد از تو، یک لحظه حس کردم
که صدسال است تنهایم...🙃🍄
#اصغر_معاذی
به قهر از همهی مردم زمانه برو
زمانه رحم ندارد برو، به خانه برو
بریز در چمدانِ غزل، مضامین را
به پایبوسی آن شاه، شاعرانه برو
اگر تحمل اهلِ زمانه ممکن نیست
به خانهی پدری با همین بهانه برو
نشانه رفته اگر زندگی غرورت را
تو هم دریغ مکن اشک را، نشانه برو
قفس برای تو تنگ است فکر رفتن باش
ببخش بال و پرت را، به بیکران برو
#عطیهسادات_حجتی
نگذار آرزوهایت
یک روز تبدیل به حسرت بشود
مگر چند بار در زندگی پیش می آید که آدم ؛
چیزی را عمیقا بخواهد ..
#سپیده_امیدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁#السلام_علیک_یا_اباصالح_مهدی
🍁دفتر عشق تو را
🍁باید چگونه باز کرد
🍁جمعه های بی تو بودن را
🍁چگونه می شود آغاز کرد
🍁صبح جمعه
🍁چشم خورشیـد
🍁با طلوعش
🍁در پی رخسار زیبای شماست
🍁رنگ می بازد اگر
🍁این جمعه هم
🍁نائل به دیدارت نگردد
🍁یابن الزهرا
🍁الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج🍁
•••┈✾~🔥~✾┈•••
تو که از صورت حال دل ما بی خبری
غم دل با تو نگویم که ندانی دردم.. :)
#سعدی
و یه چکیدهی طلا
از جناب +بیدل دهلوی که بهترین درسه..
اندکی فهمیدن از بسیار گفتن خوشتر است...
روﺳﺮﯼ ﻭﺍ ﻣﯽﮐﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﻋﯿﻨﮏ ﻣﯽﺯﻧﺪ
ﺩﺳﺘﻪﮔﻞ ﻏﺶ ﻣﯽﮐﻨﺪ، ﭘﺮﻭﺍﻧﻪ ﭘﺸﺘﮏ ﻣﯽزﻧﺪ
ﮐﻔﺶ ﺩﺭ ﻣﯽﺁﻭﺭﯼ، ﻗﺎﻟﯽ ﻋﻼﻣﺖ ﻣﯽﺩﻫﺪ
ﺟﺎﻣﻪ ﺍﺯ ﺗﻦ ﻣﯽﮐَﻨﯽ، ﺁﯾﯿﻨﻪ ﭼﺸﻤﮏ ﻣﯽﺯﻧﺪ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﻇّﻦِ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﯾﺎﺭﺕ ﻣﯽﺷﻮﺩ
ﮔﺎﺯ ﺁﺗﺶ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩ! ﯾﺨﭽﺎﻝ ﺑﺮﻓﮏ ﻣﯽﺯﻧﺪ
ﻣﯿﻮﻩﻫﺎ ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺗﺎ ﭘﯿﺶﺩﺳﺘﯽ ﻣﯽﺩﻭﻧﺪ
ﺁﻥ ﻃﺮﻑ ﮐﺘﺮﯼ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺧﻮﯾﺶ ﻓﻨﺪﮎ ﻣﯽﺯﻧﺪ
ﺭﻭﺑﺮﻭﯾﻢ ﻣﯽﻧﺸﯿﻨﯽ، ﺟﺸﻦ ﺑﺮ ﭘﺎ ﻣﯽﺷﻮﺩ
ﺻﻨﺪﻟﯽ ﺩﻑ ﻣﯽﻧﻮﺍﺯﺩ، ﻣﯿﺰ ﺗﻨﺒﮏ ﻣﯽﺯﻧﺪ
ﺩﺭﺩ دلها ﺍﺯ ﻟﺒﺖ ﺗﺎ ﮔﻮﺵ ﻣﻦ ﺻﻒ ﻣﯽﮐﺸﻨﺪ
ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺁﻥ، ﭼﺸﻤﺖ ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﭘﯿﺎﻣﮏ ﻣﯽﺯﻧﺪ
ﻋﺸﻖ ﻣﻦ! ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺑﺎ اینکه ﺩﺭﮔﯿﺮ توأم
ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻗﻠﺒﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒلها ﻟﮏ ﻣﯽﺯﻧﺪ
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮔﺮ ﭼﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮ ﺯﺩﻥ ﻣﯽﺳﺎﺯﺩﺵ
ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻧﺦ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺩﺑﺎﺩﮎ ﻣﯽﺯﻧﺪ
ﻋﺸﻖ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎ ﭘﺮ ﻗﻮ ﺻﺨﺮﻩ ﺭﺍ ﻣﯽﭘﺮﻭﺭﺩ
ﮔﺎﻩ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﻣﯽﺷﻮﺩ، ﭼﮑﺶ ﺑﻪ ﻣﯿﺨﮏ ﻣﯽﺯﻧﺪ
ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺑﻮﺳﻪﺍﯼ ﺭﺍﻩ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻣﯽﺑﻨﺪﻡ ﻭ
ﺣﺮﻑ ﺁﺧﺮ ﺭﺍ ﻫﻤﯿﻦ لبهای ﮐﻮﭼﮏ ﻣﯽﺯﻧﺪ
#غلامرضا_طریقی
هر چند تا ابد به غمت مبتلا شدم
امّا دلم خوش است که "اینْ نیْز بُگذَرَد"
#هاتف_حضرتی
اگر چه نیست توانم ، غم تو نیز به جانم
که عاشقان به غم خود نمیکنند بسنده...
#علیرضا_نور_علیپور
‹جان را بلند دار که این است بَرتری
پَستی نه از زمین و بلندی نه از سماست!›
#پروین_اعتصامی