✨🌿
یڪ عمر زمین خوردن و یڪ عمر دویدن
پایانِ بدے بود بہ جایـی نرسیـدن ...
علی جان
ای رکن دین ز سعی تو آباد یا علی
حبل المتین و سرور ایجاد، یا علی
دلبستگان مهر تو فردای رستخیز
هستند مهر عرصه¬ی میعاد، یا علی
ای افتخار عترت طاها که هل اتی ست
از قرب حق به شأن تو انشاد، یا علی
ایزد به پاس مقدم والا مقام تو
باب از حرم به روی تو بگشاد، یا علی
کندی چو در ز قلعه¬ی خیبر صلا زدند
افلاکیان که دست مریزاد، یا علی
گردید باصلابت و با عزم و رأی تو
محکم اساس محکمه¬ی داد، یا علی
یک ضربتت به غزوه¬ی خندق ز هم شکست
تومار خصم و حلقه¬ی الحاد، یا علی
با خشم ذوالفقار تو ای قهرمان عشق
دادی به باد ریشه¬ی بیداد، یا علی
کردی عروج چون به سردوش مصطفی
آثار بت ز کعبه برافتاد، یا علی
حق الیقین و تاج سر آفرینشی
باب المراد و افضل زهاد، یا علی
بی گوهر ولای تو در روز حشر نیست
مقبول حق عبادت عباد، یا علی
عشق تو چلچراغ امید «مقدم» است
او را مبر زلطف خود از یاد یاعلی
#مقدم
#یکشنبه_های_علوی_فاطمی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
ظهر تابستان است.
سایهها میدانند، که چه تابستانی است.
سایههایی بیلک،
گوشهیی روشن و پاک،
کودکان احساس! جای بازی اینجاست.
زندگی خالی نیست:
مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست.
آری
تا شقایق هست، زندگی باید کرد.
در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح
و چنان بیتابم، که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه.
دورها آوایی است، که مرا میخواند.
#سهراب_سپهری
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
عشق؛
مثل همین بادهای کویریست...
مگر نیاید؛
وقتی بیاید چشمهارا کور میکند.
👤محمود دولت ابادی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
#عشق مگر حتما باید پیدا و آشکار باشد تا به آدمیزاد حق عاشق شدن ، عاشق بودن بدهد؟
گاه عشق گم است؛ اما هست، هست، چون نیست. عشق مگر چیست؟ آن چه که پیداست؟ نه، عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است.
عشق از آن رو هست،که نیست.
پیدا نیست و حس می شود.
می شوراند.
منقلب می کند.
به رقص و شلنگ اندازی وا می دارد.
می گریاند، می چزاند. می کوبد و می دواند. دیوانه به صحرا!
گاه آدم، خود آدم، عشق است.
بودنش عشق است.
رفتن و نگاه کردنش عشق است.
دست و قلبش عشق است.
در تو عشق می جوشد، بی آنکه ردش را بشناسی.
بی آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده، روییده.
شاید نخواهی هم .شاید هم بخواهی و ندانی .نتوانی که بدانی
#عشق، گاهی همان یاد کمرنگ #سلوچ است و دست های به گل آلوده ی تو که دیواری را سفید می کنند. عشق، خود مرگان است؛ پیدا و ناپیداست، عشق. گاه تو را به شوق می جنباند. و گاه به درد در چاهیت فرو می کشد.
#محمود_دولت_آبادی
(زادهٔ ۱۰ مرداد ۱۳۱۹ دولتآباد سبزوار)
#نویسنده، #نمایشنامه_نویس و #فیلمنامهنویس
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
شب شد و مونس تنهایی دل غم شده است
سهمم از خاطره ها بارش نم نم شده است
دفترم هر ورقش شد غزلی تازه و نو
همچو سان مژه هایی که منظم شده است.
لابلای غزلم صحبتِ از شاخه گلی ست
که خودش باعث زخم دل و مرهم شده است.
به بلندای قد سرو چو دستم نرسید
قدم از کوتهی بخت چنین خم شده است.
غربت از روز ازل سهم دل غمزده شد
سیب دندان زده ای آفت آدم شده است.
عشق با عقل تضاد است به یک جو نرود
عشق پیوسته بر این عقل مقدم شده است.
عاشقی را جگر شیر... و خطر باید کرد
آن ور مرز جنون عشق فراهم شده است.
#جمال _رئیسی
#غزل
☘️💞☘️☘️🌹☘️☘️💞☘️
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور