eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1.1هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
🎊اے پسر ارشد ارباب ما     🎈 مظهر صد در صد ارباب ما 🎊روشنے بزم تولا تویی 🎈نور دل حضرت لیلا تویی 🎊آینه ے حضرت پیغمبری      🎈لاله ے لیلا علے ِ اڪبرے 🎉ولادٺ حضرٺ علےاڪبر (ع) بر همه شما خوبان مبارک🎉
هرڪه دلتنگ پیمبر شده اینجا باشد هرڪسے حیدر ڪرّار اگر مےخواهد شاهزاده ست ولے جلوه اے ازشاه شده اشهد ان علیاً ولی الله شده 🎊میلاد حضرت علی اڪبر(ع) مبارڪ باد🎊
سلام فرمانده 2.mp3
18.07M
📣 صوت کامل سلام فرمانده ۲ برای اولین‌بار 👤 حاج 🔅 من سربازتم، دیدی دنیارو برات بهم زدم مثل شیخ احمد کافی فقط از تو دم زدم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نمی توانم نگاهم راکنترل کنم! ✍ یک جوان ازعالمی پرسید: من جوان هستم ونمی توانم نگاه خودراازنامحرم منع کنم... چاره ام چیست 👈 عالم نیزکوزه ای پرازشیربه اودادوبه اوتوصیه کردکه کوزه راسالم به جایی ببردوهیچ چیزازکوزه بیرون نریزدوازشخصی درخواست کرداوراهمراهی کندواگرشیرراریخت؛ جلوی همه مردم اوراکتک بزند! جوان کوزه راسالم به مقصدرساندوچیزی بیرون نریخت... ✴ عالم ازاوپرسید: چنددخترسرراه خود دیدی؟؟ 🔸جوان جواب داد: هیچ! فقط به فکرآن بودم که شیررانریزم که مباداجلوی مردم کتک بخورم وخاروخفیف بشوم... 👌 عالم گفت این حکایت مومنی است که همیشه خداراناظر برکارهایش می بیند... واز روز قیامت وحساب وکتابش که مبادا درنظرمردم خاروخفیف شودبیم دارد 🕊💫🕊
😊قصه قشنگیه حتما بخونید. ارزشش رو داره روزی جوانی نزد پدرش آمد و گفت: دختری را دیده ام و میخواهم با او ازدواج کنم من شیفته زیبایی و جذابیت این دختر و جادوی چشمانش شده ام، پدر با خوشحالی گفت این دختر کجاست تا برایت خواستگاری کنم؟ پس به اتفاق رفتند تا دختر را ببینند اما پدر به محض دیدن دختر دلباخته او شد و به پسرش گفت: ببین پسرم این دختر هم تراز تو نیست و تو نمیتوانی خوشبختش کنی، او را باید مردی مثل او تکیه کند، پسر حیرت زده جواب داد، امکان ندارد پدر کسی که با این دختر ازدواج میکند من هستم نه شما!! پدر و پسر با هم درگیر شدند و کارشان به قاضی کشید ماجرا را برای قاضی تعریف کردند. قاضی دستور داد دختر را احضار کنند تا از خودش بپرسند که میخواهد با کدامیک از این دو ازدواج کند قاضی با دیدن دختر شیفته جمال و محو دلربایی او شد و گفت این دختر مناسب شما نیست بلکه شایسته ی شخص صاحب منصبی چون من است پس این بار سه نفری با هم درگیر شدند و برای حل مشکل نزد وزیر رفت وزیر با دیدن دختر گفت او باید با وزیری مثل من ازدواج کند و قضیه ادامه پیدا کرد تا رسید به شخص امیر، امیر نیز مانند بقیه گفت این دختر فقط با من ازدواج میکند!! بحث و مشاجره بالا گرفت تا اینکه دختر جلو آمد و گفت راه حل مسئله نزد من است، من میدوم و شما نیز پشت سر من بدوید اولین کسی که بتواند مرا بگیرد با او ازدواج خواهم کرد!! و بلافاصله شروع به دویدن کرد و پنج نفری پدر؛ پسر؛قاضی ؛ وزیر و امیر بدنبال او،ناگهان هرپنج نفر با هم به داخل چاله عمیقی سقوط کردند. دختر از بالای گودال به آنها نگاهی کرد و گفت آیا میدانید من کیستم؟!! من دنیا هستم!! من کسی هستم که اغلب مردم بدنبالم میدوند و برای بدست آوردنم با هم رقابت میکنند و در راه رسیدن به من از دینشان، معرفت و انسانیت شان غافل میشوند. و حرص طمع انها تمامی ندارد تا زمانیکه در قبر گذاشته میشوند در حالی که هرگز به من نمیرسند!!!!! 🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊💐🕊 🕊مناجات🕊 🕊خِجالتم نده وُ عاصیم خطاب مکن 🕊نده جواب مرا لااقل جواب مکن 🕊تمام خواسته هایم برای نَفسم بود 🕊دعای من که دعا نیست، مستجاب مکن 🕊صدا بزن که سحرها کمی بلند شوم 🕊مرا به وقت مناجات غرقِ خواب مکن 🕊همینکه ترس بَرَم داشته خودش کافیست 🕊تو با عتاب دلم را پُر اضطراب مکن 🕊عتاب کردنِ تو بدتر از جهنم هست 🕊جهنمم ببر اما دگر عتاب مکن 🕊چقدر جار زدم من که دوستم داری 🕊بیا مقابل مردم مرا خراب مکن 🕊خودت اجازه نده بعد از این گناه کنم 🕊زیاد روی من و توبه ام حساب مکن 🕊اگر که عبد نبودم نجف نمی رفتم 🕊مرا به خاطر شاهِ نجف عذاب مکن 🕊سوا نکن که همه با همیم، جان حسین 🕊همه غلامِ حسینیم، انتخاب مکن # علی اکبر لطیفیان 🌻سلاااااااااام 🌻سحرتون ، سرشار از عطر دعا و مناجات 🌻لحظاتتون مملو از خیر و برکت و انرژی مثبت 🌻التماس_دعای_فرج 🤲 🕊💐🕊